شهروند| افزایش آمار دانشجویان در مقاطع تحصیلات تکمیلی بهویژه دکترا در ایران در حالی ادامه دارد که از سوی دیگر، بازار برای جذب فارغالتحصیلان دانشگاهی آماده نیست و برای بسیاری از دانشجویان پس از فراغت از تحصیل کاری وجود ندارد. در تازهترین اظهارنظرها یک نماینده مجلس بیکاری نیمی از فارغالتحصیلان دانشگاهی را نگرانکننده و منشأ چالشهایی در آینده خوانده است. بنابر اعلام وزارت کار، به زودی 4میلیون و 500هزار کارجوی فارغالتحصیل دانشگاهی راهی بازار کار خواهند شد اما واقعیت این است که بازار کار، کشش جذب بسیاری از آنها را ندارد. در چنین شرایطی بسیاری از فارغالتحصیلان در مقاطع تحصیلی پایینتر، زمانشان را صرف ادامه تحصیل برای ورود به مقاطع بالاتر میکنند. به همین دلیل هم است که در دهه گذشته تعداد فارغالتحصیلان فوقلیسانس و دکترا به شدت رو به افزایش گذاشته است. تنها ظرفیت پذیرش دانشگاه آزاد در مقطع دکترا از 4هزار نفر در سال 92 به 12هزارنفر در سال 93 افزایش پیدا کرده است. پیش از این علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی هم گفته بود از هر دو فارغالتحصیل دانشگاهی یکی بیکار میماند. دیروز «عباس قائیدرحمت»، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی، نسبت به انباشت تعداد بیکاران در کشور هشدار داد و گفت: «حدود 50درصد متقاضیان ورود به بازار کار، فارغالتحصیلان دانشگاهی هستند که این بدان معناست تناسبی میان نیاز بازار کار و تربیت نیروی انسانی وجود ندارد. بحث بیکاری و اشتغال در کشور بهعنوان یک معضل جدی محسوب میشود که اگر چارهاندیشی برای آن نشود، میتواند در آینده کشور را با چالش جدی مواجه کند.»
به گفته این نماینده مجلس، آمارها نشان میدهد که حدود 3.5میلیون متقاضی اشتغال در جامعه وجود دارد و بهزودی 4.5میلیون دانشجو نیز بعد از پایان دوره تحصیلی خود وارد بازار کار میشوند. او ادامه داد: «لازم است در 4سال آینده برای حدود 7 تا 8میلیون نفر فرصت شغلی ایجاد کنیم اما از آنجایی که برنامه جامعی در این زمینه وجود ندارد در سالهای آینده با واقعیتی به نام بیکاری تلنبار شده مواجه خواهیم شد چراکه معضل بیکاری از دولت گذشته هر سال سیر صعودی به خود گرفته تا جایی که اکنون شاهد متقاضیان زیادی برای ورود به بازار کار هستیم.» گزارش امسال مرکز آمار ایران از وضع بیکاری در ایران هم نشاندهنده افزایش آمار بیکاری در کشور است. به گزارش این مرکز 10.5درصد جمعیت فعال در کشور بیکار هستند، البته منتقدان معتقدند آمار بیکاری در ایران بیش از آمارهایی است که سازمانهای رسمی اعلام میکنند. با همه اینها نکته قابل توجه در گزارش مرکز آمار که امسال منتشر شد، افزایش نرخ بیکاری در میان جوانان ۱۵ تا ۲۹ساله است یعنی جمعیت فعال و جوان جامعه است که فارغالتحصیلان دانشگاهی هم در میان آنها قرار دارند. نرخ بیکاری در این گروه 21.8درصد ذکر شده است. آنطور که قائیدرحمت، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس میگوید اینکه بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاهی بیکار هستند به این معناست که کشور سرمایهها و نیروی انسانی برای ورود به بازار کار تربیت کرده است اما این تعداد متناسب با نیاز بازار کار نبوده است. او با انتقاد از نبود تناسب میان نیاز بازار کار و تربیت نیروی انسانی ادامه داد: «بهطور طبیعی باید به نیروی انسانی آموزش داد و آن را وارد بازار کار کرد تا بتوان از آن بهعنوان سرمایه بهره برد ولی متاسفانه این اقدام صورت نگرفته است.» به گفته او باید رئیسجمهوری، وزارتخانههای علوم، بهداشت و کار تصمیمی بر مبنای آموزش و اشتغال اتخاذ کنند.
به گفته این نماینده مجلس اگر تصمیم قاطعی برای رفع بحران بیکاری اتخاذ نشود در آینده نهچندان دور معضل بیکاری دوچندان شده و کشور را با چالش جدی مواجه میکند چراکه در سالهای آتی تعداد فارغالتحصیلان بیکار به 60درصد افزایش مییابد.
ارتباط مستقیم بیکاری
با افزایش آسیبهای اجتماعی
افزایش آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی که بیکار هستند و نتوانستند جذب بازار کار شوند تنها از نظر هدررفت سرمایهای که برای تربیت نیروی انسانی هزینه شده نگرانکننده نیست؛ پیامدهای اجتماعی دارد که برخی از آنها به آسیبهای اجتماعی مثل اعتیاد، طلاق و... تبدیل میشود. به گفته دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس، بیکاری یکی از عوامل اصلی افزایش اعتیاد، طلاق و همچنین افزایش سن ازدواج در ایران است. او به «شهروند» میگوید: «بیکاری در میان جوانان نگرانکننده است چرا که میتواند زمینهساز انواع آسیبهای اجتماعی باشد. اگر افراد شغل داشته باشند به سمت تشکیل خانواده سوق پیدا میکنند و یک زندگی حداقلی را فراهم میکنند. شغل برای افراد مسئولیت و هویت میآورد و شخص بیمسئولیت و بیهویت طرد میشود و به سمت آسیبهای اجتماعی بهویژه اعتیاد کشیده میشود.»
به اعتقاد این جامعهشناس، یکی از مهمترین پیامدهای بیکاری بهویژه برای فارغالتحصیلان دانشگاهی، احساس «بیارزشی» و «بیآیندگی» است. در چنین شرایطی بیکاری میتواند کل فرآیند زندگی و برنامهریزیهای فرد را تحتتأثیر منفی قرار بدهد به این معنا که فردی که مثلا در رشتهای لیسانس گرفته در این مقطع کار مناسبی با درآمد مکفی پیدا نمیکند، بنابراین فکر میکند برای پیدا کردن شغل، بهتر است، تحصیلاتش را ادامه بدهد و فوقلیسانس بگیرد. همین جمعبندی برای افرادی که فوقلیسانس دارند به ادامه تحصیل آنها در مقطع دکترا منجر میشود، غافل از اینکه برای فارغالتحصیلان این رشته اساسا بازار کار مناسبی وجود ندارد یا اگر در گذشته بود، اشباع شده است. در همه کشورهای دنیا دولتها و مشخصا متولیان سیاستگذاری در حوزه آموزش عالی و دانشگاهها در تنظیم تناسب بازار کار با فارغالتحصیلان دانشگاهی نقش بسیار موثری دارند. برای مثال اگر تعداد فارغالتحصیلان دانشگاهی آنها در یک رشته خاص مثل دندانپزشکی به حد اشباع رسیده تا چندین سال پذیرش دانشجو در آن رشتهها را محدود و در مقابل ظرفیت دانشجویان را در رشتههایی که بازار کار به تخصص آنها نیاز دارد افزایش میدهند.
ادامه تحصیل، کار نمیشود
مسئولان دولت یازدهم در یکسال گذشته بارها درباره بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی و وجود بحران در این بخش سخن گفتهاند و نسبت به ورود میلیونی ۴میلیون و ۵۰۰هزار نفر از افراد در حال تحصیل به صف جویندگان شغل هشدار دادهاند، البته بخشی از آنچه این روزها در دانشگاهها میگذرد و تعداد زیادی از فارغالتحصیلان در مقاطع بالای تحصیلی را روی دست بازار کار گذاشته نتیجه سیاستهای دولتهای نهم و دهم در افزایش ظرفیت برای پذیرش دانشجویان بهویژه در مقاطع تحصیلات تکمیلی هم است. حسن روحانی، رئیسجمهوری هم پیشتر در یکی از نشستهای شورایعالی اشتغال بر لزوم بازنگری در رشتههای دانشگاهی تأکید کرد و خواستار این شده که برنامهریزی شود تا بتوان جویندگان شغل فارغالتحصیل دانشگاهی را برای پذیرش تصدیهای بازار کار کشور آماده کرد. محمد فرهادی، وزیر علوم هم چندی پیش گفت که هر کسی که دکترا بگیرد الزاما وارد بازار کار نمیشود. به گفته فرهادی، «میانگین بیکاران در میان فارغالتحصیلان بالاتر از میانگین کشور است و دانشجویان کارشناسیارشد و دکترا نیز در سالهای آینده به تعداد بیکاران اضافه میشوند.» اضافه شدن دانشجویان ارشد و دکترا به صف بیکاران فارغالتحصیل، شرایطی را پیش میآورد که در این شرایط به گفته وزیر علوم «نخبگان، بهترین راهحل را خروج از کشور میدانند.» یعنی وقتی میبینند که در داخل کشور نمیتوانند شغلی متناسب با رشته تحصیلیشان پیدا کنند به فکر مهاجرت میافتند. در این میان کارشناسان میگویند نظام آموزش دانشگاه تئوریمحور است و دانشجویان با طی دورههای دانشگاهی مهارت کافی برای ورود به بازار کار را کسب نمیکنند و به همین دلیل هم است که بسیاری از آنها برای پیدا کردن شغل به درهای بسته میخورند این اما تنها دلیل افزایش آمار فارغالتحصیلان بیکار نیست. در سالهای اخیر و با بالا رفتن تقاضا برای دورههای دکترا، بسیاری از دانشگاهها به بهانه جلوگیری از خروج دانشجو از کشور، پذیرش در مقاطع تحصیلات تکمیلی را افزایش دادند و تلاش کردند تا حد امکان از این ظرفیت بالقوه برای درآمدزایی بیشتر استفاده کنند، حالا نتیجه آن شده دکترها کاری برای انجام دادن، کلاسی برای تدریس و جایی برای عضو هیأتعلمی شدن ندارند.
آنطور که «احمد شیرزاد»، استاد دانشگاه و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم میگوید، چندین مسأله دستبهدست هم داده و مسأله بیکاری فارغالتحصیلان دانشگاهی را تشدید کرده که مهمترین آن «افزایش ناگهانی دورههای تحصیلات تکمیلی» است. او به «شهروند» میگوید: «دورههای تحصیلات تکمیلی در ایران از دهه 60 با راهاندازی مقاطع فوقلیسانس شروع شد، از آن زمان حدود 24سال میگذرد. در آن زمان شورای گسترش آموزش عالی مجوزهای راهاندازی مقاطع فوقلیسانس و پس از آن دکترا را بسیار سختگیرانه صادر میکردند و دانشگاهها حتی دانشگاههای معتبر هم پس از ماهها مذاکره میتوانستند مجوز جذب دانشجوی فوقلیسانس را در رشتهای دریافت کنند. نتیجه این بود که کیفیت واقعا متفاوت بود.» به گفته او در دههها اخیر در نتیجه رکود بازار کار و پایین آمدن سطح اشتغال دانشجویان، فارغالتحصیلان مقاطع پایینتر خواستار ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر شدند و فشار این موضوع به دانشگاهها آمد. شیرزاد میافزاید: «الان در دانشگاه صنعتی اصفهان ما 1000 دانشجوی لیسانس و 1600 دانشجوی فوقلیسانس داریم این در هیچجای دنیا مرسوم نیست و افراد پس از اتمام تحصیلات در مقطع کارشناسی به سرعت جذب بازار کار میشوند و عمدتا افرادی که علاقهمند به فعالیتهای دانشگاهی هستند و درواقع دانشگاهی شدن را بهعنوان شغل انتخاب میکنند داوطلب ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر میشوند.» به گفته شیرزاد، سیاستهای دولت احمدینژاد بهویژه در دولت دهم برای افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو در مقاطع دکترا و ارشد و تحتفشار قرار دادن دانشگاهها برای پذیرش دانشجوی فوقلیسانس دکترا هم در نهایت به این انجامید که تعداد قابل توجهی دانشجوی دکترا جذب و به تدریج فارغالتحصیل شوند در حالی که بازار کاری برای آنها وجود ندارد.
این استاد دانشگاه تأکید کرد که نظام آموزشی کشور باید به سمتی حرکت کند که این عطش ادامه تحصیل در مقاطع دکترا جایش را به نگاه واقعبینانهای بدهد که در آن تقویت مهارتها و درواقع کارآمدی افراد در آن ملاک عمل باشد نه اینکه افراد احساس کنند صرفا با داشتن مدرک تحصیلی بالاتر ارزش و احترام اجتماعی خواهند داشت. او میگوید: «زمانی که بحث اشتغال پیش میآید چهبسا دورههای کاردانی بسیار مفیدتر از دورههای دانشگاهی باشند اما متاسفانه در ایران تب مدرکگرایی فراگیر شده و افزایش آمار فارغالتحصیلان دانشگاهی هم یکی از پیامدهای آن است.»