شماره ۳۵۲ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۲ مرداد
صفحه را ببند
سلام به صلح

غلا مر ضا امامی نویسنده

کارهایی هست برای  روز  
مثل شستن دست‌ها  
درس خواندن
 بازی کردن
میز نهار را چیدن
 کارهایی هست برای  شب
 مثل چشم بستن و خوابیدن
 رویاهایی شیرین داشتن   
 گوش‌هایی برای نشنیدن   
 کارهایی هست  برای هیچوقت ... هیچگا ه  
 نه در روز ... نه در شب  
 نه در در یا ... نه در خشکی
 مثلا  برپا کر د ن جنگ
«جانی روداری»

دیشب  داشتم آهنگ زیبایی می‌شنیدم که کودکان جهان  با هر رنگ و زبان می‌خواندند... با هم و در کنارهم می‌خواندند به رهبری پاواراتی
 بچه‌ها شاید می‌خواستند که صدایشان را بزرگترها بشنوند  
بچه‌ها شاید می‌خواستند  با دست‌های کوچکشان جهانی  بی جنگ بیافرینند
 بچه‌ها می‌سرودند... فغان ز جغد جنگ ووای او.
 بچه‌ها می‌خواستند آسمان آبی بماند و زمین سبز
دنیای  پدرانشان  بی لبخند بود... بی‌مهر... بی‌شادی و زیبایی... بی صلح ودوستی  
بچه‌ها می‌دانستند هر بار که دستی ...بال پرنده‌ای ... دل انسانی ... را نشانه می‌گیرد از تیر وتفنگ..  از پر ند ه  و در خت... از سر باز و انسان چیزی کم می‌شود .... دلی می‌لرزد چشمی می‌ترسد... حتی  اگر تیرش به خطا رفته باشد
بچه‌های همه دنیا... بچه‌های مصر و سوریه و افغانستان... عراق  و فلسطین ولبنان این را نیک می‌دانند
و بچه‌های جهان...همه قاره‌ها - جز آفریقا -  با سکه‌هایشان زنگی ساختند... این زنگ امروز ‌- روز جهانی صلح - در سازمان ملل  به صدا در می‌آید. .. بر روی زنگ نوشته شده ... زنده باد صلح ...
 صدای این زنگ را آنا ن که خود را به کری زده‌اند نمی‌شنوند ... آنان که تنها خود را می‌بینند... خود را می‌خواهند ... از گفت‌وگو بیزارند ... از یاد برده اند که آدمی دو گو‌ش دارد برای شنیدن و تنها یک دهان  برای گاهی سخن گفتن ... انسان آنگاه که بخواهد سکوت را  می‌شکند و سخن می‌گوید... بسیاری تنها در پی‌گفتن هستند... نه در اندیشه شنیدن  
 بارها با خود اندیشیده‌ام ... اگر رستم با سهراب ... سخن می‌گفت و  « گفت‌وگو »  می‌کرد... شاید... جنگی به پا نمی‌شد... شاید پسری به دست  پدر کشته نمی‌شد... شاید...
سروده ای که  در آغاز آوردم از نویسنده صلح‌دوست شهره ایتالیایی... جانی رو داری است . او و بسیاری ازنو یسندگان و هنرمندان... در را ه صلح... در کار ساختن  جهانی بی جنگ به جان کوشیدند
 آنان دریافتند که درخت صلح وعشق و مهرو دوستی نخست در اندیشه و دل و جان کاشته می‌شود و  در پی آن در جهان گسترش می‌یابد    
    به همین گونه   نها ل  جنگ و خشم و خشو نت و دشمنی  نخست در اندیشه و دل  ساخته می‌شود و سپس  جهان را سیاه و تیره و تار می‌سازد... قرن ها پیش چه خو ش سرود شاعر ما که گفت
درخت دوستی بنشان که کام  دل  به بار آرد
 نهال دشمنی بر کن که رنج بی شمار آرد 


تعداد بازدید :  146