| مصطفی عابدی | روزنامهنگار |
يكي از خدمات مهم شبكههاي اجتماعي كه در نسل جديد تلفنهاي همراه استفاده ميشود، ديدن مطالبي از صدا و سيماست كه قبلاً ديده نميشد. زيرا برخي شهروندان اصولاً از اين رسانه استفاده نميكنند يا خيلي كم استفاده ميكنند. سایر مردم هم نميتوانند همه برنامههاي آن را ببينند، و قرار هم نيست كه ببينند، و لذا از جزييات برنامههایی که نمیبینند بياطلاع ميشوند، ولي خوبي اين شبكهها در اين است كه بخشهاي مهم و ناديده يا كمتر ديده شده برنامههاي تلويزيوني را جدا كرده و در اسرع وقت در اختيار عموم قرار ميدهند. يكي از انواع برنامههايي كه خيلي سريع دست به دست و منتشر ميشود، برنامههايي است كه سخنرانان در آن از موضوعات و اشارات ممنوعه كه رسماً غیراخلاقی يا خلاف عفت عمومي شناخته ميشود استفاده ميكنند، گويي كه براي جلب مخاطب بهتر ميدانند كه بهعنوان نمك سخنان خود به موضوعات و داستانهايي در اين زمينه اشاره كنند، برخي از آنان چنان وارد جزييات ميشوند، گويي كه برنامه مستقيم پخش ميشود و امكان حذف و ويرايش يا همان سانسور وجود ندارد، ولي متوجه ميشويم كه اساساً چنين نيست. براي نمونه سخنرانی شبهاي جمعه، ضبط شده است يا پخش سخنرانيهاي انجام شده در مساجد نيز مستقيم نميتواند باشد. این کار در انتخاب تیتر برای سایتها هم مرسوم است و تیتر را به گونهای انتخاب میکنند که رغبت خواننده را برای دیدن متن تحریک! کند، معمولاً در کنار تیتر داخل پرانتز مینویسند عکس یا فیلم! تا همه چیز جور شود.
جالب اينكه برخي از كليپهايي هم كه از مجالس به نسبت محدود ضبط و در اين شبكهها در دسترس قرار ميگيرد، تا حد ابتذال وارد اين نوع موضوعات ميشود. اخيراً فيلمي از يكي از مجريان مشهور و سابق صدا و سيما پخش شد كه مدعي بود اگر آزادي داشتند، برنامههايي ميساختند كه مردم عمراً به سوي ماهواره جذب شوند و براي اثبات جذابيتهاي مورد نظرش يك لطيفه مبتذل را گفت كه باعث شرمندگي بود و هنوز هم گمان ميكرد ماهوارهها به دليل داشتن اين مطالب مبتذل جذاب هستند! واقعيت اين است كه پايين آمدن سطح و كيفيت برنامههاي توليدي و عقب افتادن آنها از برنامههاي رسانههاي ديگر، موجب شده كه براي جذب مخاطب، به سوي ابتذال گرايش پيدا كنند و با اضافه كردن كلمات بيادبانه و يا طرح موضوعات خلاف عفت و اخلاق عمومی، درصدد افزایش مخاطب برای برنامهها هستند. اين قاعده نه فقط در برنامههاي عادي، حتي در برنامههاي برخی آقايان هم ديده شده و رواج يافته است، و اگر شرايط با همين وضع ادامه يابد، چارهاي جز تشديد اين روند نخواهند داشت.
نكته و پرسش جالب اين است كه چرا اين نوع اشارات در ايران ميتواند جذابيت داشته باشد؟ وقتي كه خوب نگاه ميكنيم، در حوزه سياست هم طنزهايي كه ساخته ميشود بهشدت متاثر از اين مسأله است. نمونه آن طنزهاي غيرمعمولي كه درباره برخی افراد مذاكرات 1+5 ساخته ميشود. مجموعه اين موارد نشان ميدهد كه جامعه ايران مصداق آن ضربالمثل معروف است كه «الناس حريص علي ما منعه» «مردم نسبت به آنچه كه منع ميگردند حريص ميشوند.» عين اين اتفاق در حوزه سياست هم ميافتد. وقتي كه سياست به عرصه «مگو» تبديل ميشود، ناخواسته آن را به همه چيز تعميم و گسترش دادهايم. به قول یکی از دوستان کار به جایی میرسد که مراسم ختم اهمیت خبری و سیاسی بیشتری پیدا میکند تا کنگره احزاب! تأكيد فراواني كه بر جداسازي جنسيتي ميشود، پيام روشني دارد، و آن مهمتر كردن اين روابط در ذهنيت جوانان است. اينكه هيچ رابطهاي ديگر غير از چشمداشت جنسي قابل طرح در جامعه نيست. اينجاست كه ناخواسته تقاضا را براي اين چشمداشت افزايش ميدهيم و اين تقاضا خود را حتي در كلاسهاي به اصطلاح اخلاق نيز بازتاب ميدهد و جالب اینکه برآورده هم ميشود و سخنرانان براي جذاب كردن مطالبشان به اين حوزه ممنوعه وارد ميشوند. اينجاست كه بحث درباره انگيزههاي افراد در اجراي سياستهایشان نسبت به نتايج سياستهاي آنها به موضوعي فرعي تبديل ميشود. اينكه عدهاي با انگيزه تهذيب اخلاقي جامعه، سياستهايي را پيش ببرند كه در عمل بجز تشديد بحرانهاي اخلاقي نتيجه ديگري نداشته باشد، از آنان رفع مسئوليت نمیکند، حتي اگر در انگيزه خيرخواهانه آنان شكي نباشد، ولي مهم انگيزه آنان نيست، مهم درستي و اعتبار سياست آنان است كه نتايج معكوسي به بار ميآورد و حتي خودشان هم در نتايج اين سياستها غرق ميشوند، در حالي كه نميخواهند بپذيرند اين نتايج محصول كارهاي آنان است و ربطي به توطئه دشمنان ندارد. شاید میتوانستیم برای جذاب کردن مطلب عین سخنان کسانی را که در برنامههای خود وارد این مقوله شدهاند را بیاوریم ولی مشکل اینجاست که در این صورت این یادداشت هم مشمول همین انتقاد میشد که برای جذب مخاطب به ذکر این موارد پرداخته است. از این رو خواننده صبور و آگاه خودش میتواند مصادیق را پیدا کند.