شماره ۵۱۷ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۱۴ اسفند
صفحه را ببند
فردا برایت یک جفت پا، دست و پا می‌کنم

آلبرتو کایرو فیزیوتراپیست

مثل محمود عوامل تغییر هستند و هنگامی که شروع به تغییر می‌کنی نمی‌توانی متوقف شوی. استخدام افراد، بله ولی همچنین ما شروع به برنامه‌ریزی پروژه‌های وام‌های کوچک و آموزش و پرورش کردیم و هنگامی که شروع می‌کنی، نمی‌تونی متوقف شوی. آموزش حرفه‌ای می‌گذاری، آموزش خانگی برای کسانی که نمی‌توانند به مدرسه بروند می‌گذاری. فیزیوتراپی نه تنها می‌تونه در مرکز ارتوپدی انجام بشه بلکه می‌تونه در خونه افراد هم انجام بشه. همیشه راه بهتری برای انجام هر چیزی هست. این نجم الدینه که با کت سفیده. نجم الدین هولناک، اونه. من از افرادی مثل نجم الدین، محمود و رفیع خیلی یاد گرفتم. اونها معلمین من بودند.
یه آرزو دارم یه آرزوی بزرگ، این راه و روش کار کردن و فکر کردن در کشورهای دیگه هم انجام شود. کشورهای زیادی مثل افغانستان در جنگ هستند. این ممکنه و خیلی هم مشکل نیست. همه اونچه که باید انجام دهیم اینه که به مردمی که قراره بهشون کمک کنیم گوش بدیم و اونها را بخشی از فرآیند تصمیم‌گیری کنیم، و البته سپس آن را مطابقت داده و تعدیل کنیم. این آرزوی بزرگ منه.
خب فکر نکنید که تغییرات در افغانستان تمام شده؛ اصلا اینطور نیست، ما تغییرات را ادامه خواهیم داد. اخیرا ما یک طرح را شروع کرده‌ایم یه طرح ورزشی- بسکتبال برای استفاده‌کنندگان از صندلی چرخدار. ما صندلی‌های چرخدار را همه جا می‌بریم. ما چند تا تیم در بخش‌های اصلی افغانستان داریم. در ابتدا وقتی اناجولیانا بهم گفت، می‌خواهیم این را شروع کنیم، من تردید کردم. گفتم، «نه»، می‌تونی تصور کنی. گفتم، «نه، نه، نه، نمی‌تونیم.» و سپس سوال همیشگی را پرسیدم: «آیا این یک اولویت است؟ آیا واقعا این ضروری است؟» حالا باید من رو ببینید. من هرگز یه جلسه آموزشی را از دست نمی‌دم. درست قبل از مسابقه خیلی عصبیم و من رو باید در طول مسابقه ببینید. من مثل یه ایتالیایی واقعی فریاد می‌زنم. بعدی چیه؟ چه چیزی قراره که تغییر کنه؟ خب هنوز نمی‌دونم، اما مطمئن هستم نجم الدین و دوستانش، از قبل اینو توی ذهنشون دارند.
این داستان من بود.

 

 


تعداد بازدید :  123