| مصطفی عابدی | روزنامهنگار |
براي بهبود وضع جامعه و اقتصاد كشور، تأمين كدام شرايط لازم و ضروري است؟ برخي افراد نگاهشان فقط معطوف به اقدامات دولت است، برخي ديگر همراهيهاي مردم و جامعه را نيز ضروري ميدانند. در اين يادداشت به يكي از موارد ضروري همراهي مردم و جامعه با اقدامات سياستي دولت اشاره ميشود.
در اين ترديد نيست كه بخش مهمي از نارساييهاي کنونی اقتصاد كشور در سياستهاي به غايت نادرست دولت قبلي ريشه دارد. ولي آيا آن دولت، اقدامات خود را بيتوجه به زمينههاي اجتماعي انجام ميداد؟ و نیز آيا دولت موجود ميتواند بودن توجه به اين زمينهها كاري را انجام دهد؟ اجازه دهيد كه نمونهاي تقديم شود. پس از سه برابر شدن قيمت ارز كه مثل زلزله تمام اقتصاد را دچار بحران و خرابي كرد رئيس دولت پيشين، گفتوگويي را با صداوسيما انجام داد و گفت: «به خدا اگر دخالت نميكردند، دولت اين قدر قشنگ بازار ارز و فلان رو داشت مديريت ميكرد كه ملت اصلاً متوجه نميشدند كه فشار دشمن هست ولي خب اياياي...». (در اينجا رئيس دولت سابق با تكان دادن دست خود مثل ويراژ ماشين، معلوم نيست چه ميخواهد بگويد و خبرنگار به دادش ميرسد و سوال ديگري را طرح ميكند!) آيا گمان ميكنيم كه اگر در يك جامعه سالم قرار داشتيم ممكن بود يك رئيس دولت در توجيه وضع نابسامان اقتصاد كشورش تا اين حد غيرموجه سخن بگويد و آب هم از آب تكان نخورد؟ معلوم نيست چه كساني و چگونه در اختيارات و وظايف دولت دخالت كردهاند؟ دولتي كه هميشه يك ليست اسامي مفسدين در جيبش بود، چرا اينبار هيچ اسمي را نگفت؟ دولتی که درحال مدیریت جهان بود از انجام وظایف قانونیاش باز مانده بود و آن را تقصیر نیروهای ناشناخته میگذاشت! به علاوه حق مردم اين وسط چه ميشود؟ اگر قرار باشد هر كس كه مسئول اداره دولت يا هر نهاد ديگري است نارساييها و مشكلات را ناشي از دخالت ديگران معرفي كند، ديگر چه نيازي به وجود اين افراد خواهد بود كه بهعنوان مدير غيرمسئول حقوق هم بگيرند. البته اگر در كنار حقوق، ميلياردها رانت توزيع نكنند. بنابراين زمينههاي بيتفاوتي يا ذهنيتهاي نادرست در جامعه وجود دارد كه صاحب منصبی به خود جرأت ميدهند كه تا اين حد غيرمسئولانه سخن بگويند و باكي هم از تبعات آن نداشته باشند. يكي از اين ذهنيت نادرست اجتماعي كه مانعي در راه اتخاذ سياستهاي مفید و موثر اقتصادي تلقي ميشود، واكنش و تحلیل مردم در برابر گران شدن اجناس است. اگر از برخي گرانيهاي ساختگي كه ناشي از انحصار يا خارج كردن جنس از بازار است بگذريم، و دولت بايد با اين موارد جدي برخورد كند و عاملان آن را براي مجازات در اختيار دادگاه قرار دهد، چون چنين كارهايي جرم است، ولي در ساير موارد مسأله عرضه و تقاضا و افزايش نقدينگي و يا گران شدن قيمتِ اجزايِ توليد است كه عامل اصلي تورم شناخته میشود. در اين موارد نميتوان با زدن و بستن كاري از پيش برد؛ ولي به علت آنكه مردم تحت فشار گراني قرار ميگيرند و آخرين كسي كه جنس را به آنان ميفروشد، مغازهدار است، گمان ميكنند كه او مقصر ماجراست و از برخورد با او استقبال ميكنند. اين نكته را اخيراً در یک متن منتشره در شبکه وايبر ديدم كه از روشهاي گوناگون به دست خواننده ميرسد. نهتنها اين مورد كه موارد ديگر هم به وفور ديده ميشود؛ و جالب اینکه از سوي افرادي منتشر ميشوند كه جزو اقشار تحصيلكرده جامعه هستند. اين متن به شرح نحوه برخورد مختارالسلطنه درخصوص قيمت ماست در تهران و در زمان قاجاريه ميپردازد. وي دستور ميدهد كه ماست ارزان شود. پس از چندي به صورت ناشناس به مغازهاي ميرود و درخواست خريد ماست ميكند. ماستفروش كه او را نميشناسد ميگويد چه جور ماستي ميخواهي؟ ماست خوب يا ماست مختارالسلطنه! خلاصه توضيح ميدهد كه ماست خوب گران است ولي درون ماست مختارالسلطنه كه به قيمت رسمي فروخته میشود آب ريختهاند. او هم دستور ميدهد كه مغازهدار را از درختي آويزان كنند و ماستهاي مختارالسلطنه را داخل تنبانهاي وي ميريزند تا همه آبهايش چكه كند!! و چون ساير فروشندهها مطلع ميشوند، خودشان ماستها را كيسه كردند! و این مبنای ضربالمثل «ماستها را کیسه کردند» شده است. تا اينجاي داستان مهم نيست، ممکن است واقعی يا ساختگي باشد. مهم اين است كه در ذيل اين داستان، نوشتهاند كه «ولي حيف كه ديگر مختارالسلطنهاي نيست!»
ميگويند كه آدمها دچار نوستالژي ميشوند، ولي نوستالژي شيوههاي برخورد حكام قاجاريه با مردم؛ نهايت فروماندگي و حضيض است. وجود مختارالسلطنهها متناسب حكومتي است مشابه حكومت قاجاريه و اگر كسي خواهان يك حكومت مدرن و دموكراتيك است، نهتنها نبايد نبودن مختارالسلطنهها را حيف بداند، بلكه بايد از شنيدن چنين داستاني غصهدار شود و از خود بپرسد كه چرا چنين كساني بر مردم ايران حكومت ميكردهاند. مشكل نبودن مختارالسلطنهها نيست. مشكل اصلي وجود چنين نگرشي است كه زمينه را براي ظهور مختارالسلطنهها فراهم ميكند. وجود مختارالسلطنهها، موجب نميشود كه افراد خطاكار ماستهای خود را برای همیشه كيسه كنند، اگر يك روز ماست خود را كيسه كنند، فردا با رشوه، دم و دستگاه مختارالسلطنهها را ميخرند. مختارالسلطنهاي كه از سوي سلطان، مختار به هر كاري است، به راحتي با خطاكاران كنار خواهد آمد، و در این میان شهروندان سالم و خيرخواه هستند كه مجبور ميشوند ماستهاي خود را در برابر مختارالسلطنه كيسه كنند. اگر ما از سياستهاي دهه گذشته درس نگرفته باشيم، هميشه اين خطر وجود دارد كه دوباره با دستان خودمان، مختارالسلطنهها را در دامن خويش
پرورش دهيم.