«هر که شد خام، به صد شعبده خوابش کردند/هر که در خواب نشد خانه خرابش کردند. بازی اهل سیاست که فریب است و دروغ/خدمت خلق ستمدیده خطابش کردند. اول کار بسی وعده شیرین دادند/آخرش تلخ شد و نقش بر آبش کردند. آنچه گفتند شود سرکه نیکو و حلال/در نهانخانه تزویر، شرابش کردند. پشت دیوار خری داغ نمودند و به ما/وصف آن طعم دل انگیز کبابش کردند...» شعری که خواندید بخشی از غزلی سیاسی است در وصف دوره حکمرانی رضاشاه، سروده محمد فرخی یزدی، شاعر و روزنامهنگار آزادیخواه صدر مشروطه که 85 سال پیش در چنین روزی، برابر 25 مهر ١٣١٨ خورشیدی، در زندان قصر با تزریق آمپول هوا توسط پزشک احمدی به قتل رسید. فرخی یزدی را شاعر لب دوخته نیز لقب دادهاند زیرا در سال ١٣٢٧ طی سرودهای به حاکم یزد انتقاد کرده بود که مجازات آن دوختن لبهایش بود. فرخی یزدی که سابقه نمایندگی مجلس را نیز در کارنامهاش داشت دمی از نیش و کنایه به رضاشاه و عمال او دریغ نمیکرد و چنین شد که ابتدا با فریب او را از خارج کشور به داخل فراخواندند، سپس به بهانه شکایت یک کاسب به زندان فرستادند و با هنرنمایی پزشک احمدی برای همیشه خاموشش کردند.