| امیرمحمد شهسوارانی | روانشناس |
ریشه شخصیت از واژه یونانی «پرسونا» به معنی ماسک است، این واژه درواقع مربوط به هنرمندانی است که در نمایشنامهها ماسکی به صورت خود میزدند. در شخصیت، ویژگیهایی را به افراد نسبت میدهیم که در طول زمان پایا است. مثلا اینکه فردی زن یا مرد است، این ویژگی در طول زمان ثبات دارد. از نظر علمی حدود 60 تعریف برای شخصیت وجود دارد و کسی هنوز نمیداند شخصیت چیست و چطور میتوان آن را بررسی کرد؛ ابعاد شخصیت زیستی، روانی دارد و حاصل کنشهای اجتماعی، روحی و معنوی است، همچنین برخی دیگر از نظریهپردازان به ناخوآگاه افراد توجه میکنند بنابراین طیف شخصیت از موارد ملموس و عینی تا آنچه دیده نمیشود، گسترده است. بخشی از شخصیت به قواعد مربوط به کنشهای منحصربهفرد افراد است، مثلا ممکن است فردی موقع نشستن لم دهد و برخی موقع نشستن دستشان را روی لبه صندلی میگذارند. از طرفی جنبههای پایدار تغییرناپذیر در کنار جنبههای پایدار و تغییرپذیر وجود دارد. مثلا درمورد جنبههای پایدار و ثابت باید گفت، فردی عادت دارد همیشه ساعت 11 شب بخوابد، این فرد طی چندینسال به این شرایط عادت میکند. درمورد جنبههای پایدار و تغییرپذیر نیز باید گفت ممکن است فردی به خواب نیمروزی عادت داشته باشد اما پس از استخدام در ادارهای که او را ملزم میکند تا طی روز به شرح وظایف خود بپردازد، این ویژگی را تغییر میدهد و دیگر از خواب نیمروزی خبری نیست. جنبههای شناختی، عاطفی، رفتاری و کنشی افراد نیز با یکدیگر متفاوت است بر این اساس فرآیندهای تفکر مانند بدبینی یا خوشبینی در افراد وجود دارد، همچنین برخی به محض شنیدن خبری یا سوالی ابتدا «نه» میگویند و سپس درباره آن فکر میکنند. شخصیت، الگوی نسبتا پایداری از ویژگیهای فرد است که تا اندازهای به رفتار، دوام و یکسانی میدهد، این خصوصیات منجر میشود تا فرد در طول زمان به ثبات برسد و در عین حال تفاوتهایی با دیگران داشته باشد، بر این اساس هر فرد شبیه دیگران اما منحصربهفرد است. مثلا ویژگی بخشندگی در همه انسانها وجود دارد، اما میزان آن متفاوت است، برخی این ویژگی را چنان در خود پرورش دادهاند که به اهدای عضو میپردازند مثلا یکی از کلیههای خود را به فردی نیازمند میدهند و برخی دیگر ترجیح میدهند تا با صرف هزینه به کمک دیگران بشتابند. شخصیت، عبارت است از سازماندهی پویای نظامهای روانی، فیزیولوژیکی درون فرد که رفتار، کنشها و افکار را تعریف میکند. مثلا فردی که فشارخون بالا دارد، تندخو میشود. با توجه به این تعریف وقتی میگوییم، سازماندهی یعنی ویژگیهای شخصیتی سلسلهمراتب دارد و برخی نیز کلی است، مثلا وقتی میگوییم کسی برونگرا است یعنی علاقه به تعامل اجتماعی دارد، این فرد به احتمال زیاد پرحرف است و خوشمشرب تلقی میشود. چنانچه بخواهیم ویژگی پویایی را توصیف کنیم نیز باید بگوییم بخشها و صفات مختلف بر یکدیگر تأثیر میگذارند. مثلا فردی که خشن است، بدبینی هم دارد و اگر خشونت او کم شود بدبینیاش نیز کاهش پیدا میکند، این فرد میتواند با یادگیری، خشونت و بدبینی خود را کم کند. منظور از نظامهای روانی، فیزیولوژیکی نیز این است که شخصیت ریشه در مبانی روحی، روانی و جسمی دارد مثلا فرد مذهبی به خدا اعتماد دارد و آرامش بیشتری در او دیده میشود همچنین فردی که درحال ورزش است، ممکن است برانگیخته شده و تندتر صحبت کند.