حتما شما هم با خيابانهاي شلوغي كه نفس را از عابران ميگيرند مواجه شدهايد. به نظر شما دليل اين همه بينظمي و تراكم جمعيت در خيابانهاي ما چيست؟
يكي از مشكلات ترافيك ما آن است كه عموم مردم ميخواهند با استفاده از ترافيك عمومي (خودروهاي شخصي) عبور و مرور كنند. متاسفانه هم ترافيك عمومي در ايران دچار اشكال است و هم مردم تا اندازهاي تنبل شدهاند و دلشان ميخواهد از این در سوار خودرو شوند و از همان در پياده شوند. در اروپا (بر خلاف آمريكا كه افراد تا اندازه زيادي با وسايل نقليه خصوصي رفت و آمد ميكنند) استفاده از وسايل حملونقل عمومي رايج است. هم از مترو استفاده ميكنند هم تراموا و هم اتوبوس و... در كشورهاي اروپايي خودروِ سواري عموما در روزهاي آخر هفته مورد استفاده قرار ميگيرد. بنابراين ترافيك وحشتناكي كه صبح و شب، عيد و يلدا و بهطور كلي در هر زماني با هر بهانهاي با آن دست به گريبان هستيم در آن كشورها وجود ندارد. البته در مواقع خاصي چون روزهاي آخر سال اين وضع تبديل به يك بحران ميشود. با اين وجود ما هميشه با شلوغي دست و پنجه نرم ميكنيم. بنابراين علت اصلي شلوغي خيابانها در ايران آن است كه ترافيك خصوصي جاي ترافيك عمومي را گرفته است. اين در حالي است كه همه ميدانيم يك اتوبوس دو برابر يا سه برابر خودرو شخصي فضاي فيزيكي خيابان را اشغال ميكنند اما حداقل 20 برابر آن مسافر جابهجا ميكند. مترو هم كه به واسطه عبور در فضاي زيرزميني شهر نهتنها به ترافيك دامن نميزند بلكه هزاران برابر يك وسيله حملونقل شخصي، افراد را جا به جا ميکند.
- اگر ترافيك به معناي عمومي كلمه را كه عبور و مرور افراد داخل پيادهرو و مترو و... را هم شامل ميشود در نظر بگيريم، بحث كليتر ميشود. جمعيتي كه در خيابان وليعصر تهران حضور دارند و فضاي حركتي ديگران را گرفتهاند، چگونه ميشود مديريت كرد؟
اين مسأله به آداب و رسوم برميگردد. در ايران بسياري از افراد همه كارهايشان را ميگذارند براي يك بازه زماني و يك شرايط خاص. البته در خارج از ايران هم چنين وضعي وجود دارد. در بازههاي زماني و روزهاي خاصي مثل انتهاي سال، فروشگاهها شلوغ ميشود. بنابراين اين موضوع طبيعي است.
با اين وجود افرادي هستند كه با وجود آنكه تعدادشان كم است درحال بروز رفتاري هستند كه بر خلاف نظم مرسوم در جامعه (منظور همان بينظمي و شلوغي خيابان است) حركت ميكنند. برخي از شهروندان براي آنكه آسايش رواني بيشتري داشته باشند و آسايش رواني افرادي كه مثل خودشان فكر ميكنند را به هم نريزند در ايام خاصي از سال، مثل روزهاي مياني و پاياني ماه اسفند اصلا خريد نميكنند...آيا ميشود اين وضع را مديريت كرد؟
مسلما هر مسألهاي را ميشود مديريت كرد. مگر مسائل محيطزيستي را نمیشود مديريت كرد؟ اگر پاسخ مثبت است در اين زمينه هم ميشود كارهاي ريشهاي و جدي انجام داد. ميشود چند ماه مانده به سال جديد خريدها را انجام داد. اما مشكل آن است كه برخي از ما مثل بيشتر دانشآموزان شب امتحاني هستيم. يعني در آخرين لحظات به فكر ميافتيم كاري انجام دهيم. ما بايد براي طرح مسأله موضوعات مختلف مرتبط با بحث را تقسيمبندي كنيم. در ابتدا بايد به اين سوال پاسخ دهيم كه چرا خيابانهاي ما تا اين حد شلوغ است. پاسخش را هم دادم و گفتم: ما بيش از آنكه از وسايل حملونقل عمومي استفاده كنيم از وسايل حملونقل خصوصي استفاده ميكنيم.
چند شغله بودن و لزوم حضور افراد در محلهاي دور از هم آن با مدت زمان اندكي كه براي كي مسافرت شهري در اختيار دارند در اين زمينه تا چه حد تاثيرگذار است؟
قطعا اين موضوع تاثير بسزايي در به وجود آمدن وضعي كه اكنون دچار آن هستيم دارد. بيشتر ما چند شغله هستيم. خود من هر روز به جاي آنكه بروم سر كار و به خانه برگردم، چندين جلسه دارم، در ضمن فعاليتهاي اجتماعي هم دارم، بنابراين در طول روز نه يك سفر بلكه چندين سفر درون شهري انجام ميدهم. بنابراين خيلي از مواقع امكان برنامهريزي از شما گرفته ميشود. به عبارت ديگر، مطالعات مبدأ و مقصد كه به صورت متعارف در حوزه ترافيك انجام ميشود در ايران قابليت انجام ندارد. زيرا در اينجا يك مبدأ و يك مقصد وجود ندارد. مبدأها و مقصدهاي مختلف باعث شلوغي و آشفتگي خيابانهاي ما ميشود.
معماري دو دهه اخير و بهطور كلي مسأله شهرسازي خصوصا در شهرهاي بزرگ تا چه حد به اين وضع دامن زده است؟
شهرسازي ما دچار مشكلات و مسائل فراواني است. بر خيابان 8متري، برج ميسازيم. دورهاي را به ياد ميآوردم كه شمران پر از باغ بود. امروز وضع آنجا تغيير كرده. در هر كوچه باغي برجهاي چند طبقه ساختهاند و مجوز تراكمهاي آنچناني صادر شده. اين موضوع باعث شده بيش از ظرفيت واقعي خيابان تراكم داده شود و منطقه اشباع شود. بايد خدا را شكر كنيم كه همه ساختمانها پر نشدهاند وگر نه با يك جهنم مواجه ميشديم.
با پذيرش رسم و رسومهاي جاري در جامعه كه حضورشان تا حدي طبيعي است و نميشود از بينشان برد، مسأله به زير پا گذاشتن حقوق شهروندي هم رسيده است. كساني هستند كه حقوق ديگران را رعايت ميكنند اما حقوق خودشان زير پا له ميشود. آنها براي رسیدن به آرامش كارهايي انجام ميدهند اما عملا به آنچه در پياش بودند نميرسند. چه بايد كرد؟
مسأله پول آنقدر براي برخي افراد مهم شده كه چشمشان را روي مسأله آلودگي هوا و دوري از آرامش كه هم خودشان و هم ديگران را تحت تاثير قرار ميدهد بستهاند. خود من هم شب عيد خريد نميكنم. چرا كه از شلوغي متنفرم. معمولا از وسايل نقليه عمومي استفاده ميكنم اما چون ترافيك خصوصي خيابانها را شلوغ كرده من هم از آثارش مصون نيستم. طبيعي است كه حقوق شهروندي در اينجا زير پا گذاشته ميشود.
شما در توضيحاتتان گفتيد ميشود مسأله را مديريت كرد، به بيان بهتر از فرهنگسازي سخن گفتيد. چگونه بايد اين عوامل را مديريت كرد؟
مهمترين كاري كه ميشود كرد، وضع قوانيني سفت و سخت در اين زمينه و اجراي سفت و سختتر آن است. همين طرح زوج و فرد درست اجرايي نشد. بنابراين خيلي از شهروندان شاهد حضور توامان خودروهايي با پلاك زوج و فرد در محدودهاي هستند كه بنا بود هر كدام يك روز در ميان در آن حضور داشته باشند. در اينكه در حوزه مورد بحث با خلاء قانوني مواجه هستيم كه شكي نيست. اما مسأله جايي جديتر ميشود كه قوانين مختصر و تقريبا آبكي هم كه وجود دارد با جديت اجرايي نميشوند. در اين شرايط ميشود محدوده ترافيك را با 10هزار تومان خريد و از محدوديت رهايي پيدا كرد.
بايد جلوي تراكم فروشي را به صورت جدي گرفت. اگر شهرداري بخواهد واقعا كاري انجام دهد بايد به صورت جدي جلوي تراكمفروشي را بگيرد و نگذارد خيابانها و پيادهروها تا اين حد باريك شوند. همه مسائلي كه به آنها اشاره كردم راهحل دارند. منتهی اولين گام اعمال مديريتي جدي و قانونگرايي به معناي واقعي كلمه است.
فرهنگسازي واژه مثبت و بزرگي است اما به نظر دستنيافتني ميآيد...
چرا دست نيافتني؟
چون سالهاست داريم اين واژه را حتي در مكالمات روزانه هم ميشنويم و شايد خودمان هم از آن استفاده ميكنيم اما عملا خبري از يك اتفاق كه گواه حركت به سمت فرهنگسازي است نيستيم...
به اين خاطر است كه همتي پشت اين حرفها نيست يعني حتي استفاده از لفظ فرهنگسازي هم آبكي است. اگر ارادهاي پشت استفاده از اين واژه باشد، فرهنگسازي هم ميشود كرد. مهمترین نقش را در اين بين، رسانهها و طي درست مراحل آموزش است. ما بايد اين موضوعات را از سنين ابتدايي به فرزندانمان آموزش دهيم. رسانهها هم بايد از ظرفيت و توانايي كه دارند در اين مسير استفاده كنند اما تا امروز اين ظرفيتها مورد توجه قرار نگرفته است.