قمر فلاح جامعهشناس
شلوغی شهرها در روزهای منتهی به پایان سال، نهتنها مختص به کشور ما، بلکه مربوط به تمامی کشورهای جهان است. در تمام کشورهای جهان، برای اعیاد یا مراسمهای جمعی خود برنامهریزی میکنند و این برنامهریزی عموما به نحوی است که تمامی مردم بتوانند به شادی خود برسند. به این ترتیب این بحث بیش از آنکه به مسائل حقوق شهروندی مرتبط باشد، به مدیریت شهری وابسته است. در دنیای غرب و سایر کشورها هم، مراسمی چون کریسمس باعث میشود تا مردم حتی یک شب تا صبح را در خیابان بمانند و در این مدت همواره در خیابان حضور دارند. ذات این جریان همین است و جز این هم نمیتواند باشد. مدیریت شهری برای این موقعیت باید شرایط را پیشبینی کرده و تجهیز کند. اما مدیریت شهری در کشور ما تنها گمان میکند که باید برای بحرانهایی چون زلزله، سیل و... پیشبینی و برنامهریزی داشته باشد. این درحالی است که مراسمی چون عید هم میتواند بدون برنامهریزی و پیشبینی به بحران بدل شود و از اینرو باید برای چنین مراسمی هم پیشبینیهای لازم را داشت. مردم در این زمانها است که به خیابانها مراجعه میکنند و حق هم دارند. خیابان مال مردم و حق آنها است اما یک مدیریت شهری خوب، تمام مشکلات را به گردن مردم نمیاندازد. مراکز فروش و دستفروشی را مشخص کرده و مسیرهای مشخصی را برای استفاده از وسایل نقلیه عمومی تجهیز میکند. اما متاسفانه مدیریت شهری در کشور ما صرفا خود را مشغول شرایط عادی کرده است و حتی برای شرایط عادی هم آنطور که باید و شاید برنامهریزی ندارد و این ضعف عمیق و گستردهای است. جشنهایی چون نوروز، نشانه سرزندگی است و باید تمام لوازم برای بهتر برگزار شدن آنها به کار گرفته شود اما گویا این شرایط به رسمت شناخته نمیشود و بعضا مدیران شهری تنها به این مورد اکتفا میکنند که مردم میتوانند در ماههای دیگر سال خرید کنند. اما واقعیت اینجاست که مردم دوست دارند در این روزها در خیابان باشند و این مشکل آنها نیست که شهرهای ما برای عابر پیاده تجهیز نشده بلکه صرفا برای خودروها ساخته شده است و مسئولان به جای آنکه مشکل را حل کنند یا صورت مسأله را پاک میکنند یا به کل مشکل را اشتباه مطرح میکنند. نکته دیگر مربوط به شکلبندی شهرهای ما بهخصوص شهرهای بزرگی چون تهران است. در گذشته برای خرید، یک راسته وجود داشت که افراد به آن راسته مراجعه میکردند و آنچه احتیاج داشتند را تهیه میکردند اما اکنون، تمام نقاط شهر پر است از مراکز تجاری و خرید. بسیاری از افراد کفش خود را در مرکز خرید شمال شهر تهیه میکنند، کیف خود را در مرکز خرید غرب و به همین ترتیب برای خریدکردن سر تا سر شهر را میگردند که این امر هم بازمیگردد به مدیریت نادرست. زمانیکه تنها مجوز دادن برای احداث مجتمع تجاری در تهران و سایر شهرهای بزرگ کار شهرداریها شده، نمیتوان توقع داشت که شهر سامان یابد. نکته آخر هم این است که ما همواره خیلی دیر به فکر حل مشکلات میافتیم. برای مثال ما ممنوعیتهای ترافیکی و عبور و مرور در شهری چون تهران به راه انداختیم اما برای اجرا شدن این ممنوعیتها خیلی دیر بود. با این حجم جمعیتی که این شهر دارد، باید خیلی زودتر به فکر حل مشکلات شهری میافتادیم و به جای آنکه شهر را با خیابان و بزرگراه بپوشانیم، کاری میکردیم که مردم بتوانند در شهر راه بروند. در شهر نفس بکشند و همیشه نگران این امر نباشند که گرفتار ترافیک سرسامآور میشوند. تهران و شهرهای بزرگمان برای افراد پیاده جایی ندارد. این را باید بپذیریم.