یکی از پدیدههای بزرگ عصر ما مهاجرت از مناطق کمتر توسعهیافته به مناطق توسعهیافتهتر است. مهاجرتها صرفنظر از نوع آن، پیامدهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را در بر دارند که میتوانند مثبت یا منفی باشند. ضمن آنكه اثراتی هم در مبدأ و هم در مقصد دارند. مهاجرت پديدهاي پيچيده است كه با زمان، فرهنگ و شرايط اقتصادي و... ارتباط دارد، يك نوع تطبيق و سازگاري اجتماعي در پاسخ به نيازهاي اقتصادي، اجتماعی و دگرگونيهاي فرهنگي است كه از جريان دگرگونيهاي جمعيت ناشي ميشود و در سطح محلي، ملي يا بينالمللي پديد ميآيد. اما آنچه كه داراي اهميت است نگاه كردن به اين مسأله است كه در جريان مهاجرت چه تغييراتي در بافت خانواده صورت ميگيرد؟ و خانوادههايي كه به هر دليلي مهاجرت را براي زندگي بهتر انتخاب ميكنند، با چه مسائلي درگير خواهند بود؟
مهاجرت ممكن است به يك علت خاص صورت نگيرد بلكه تركيبي از عوامل مختلف باشد. مثلا وقتي از بيكاري، پيدا كردن شغل، دستيابي به تسهيلات یا فقر بحث ميكنيم بايد توجه داشته باشيم كه همه اين عوامل در ارتباط متقابل با يكديگر قرار ميگيرند. هركدام از علل مهاجرت مانند بيكاري، فقر، كمبود امكانات و تسهيلات، ازدواج و... تنها شرط لازم مهاجرت محسوب ميشوند. شرط كافي براي مهاجرت، آگاهي و شناخت جاذبههاي مقصد است يعني اينكه فرد مهاجر تصور ذهني مساعدي نسبت به مقصد پيدا كند. اينكه فرد با چه انگيزهاي خود و خانوادهاش را وارد اين چرخه ميكند و آيا بعد از مهاجرت به آنچه كه خواسته است رسيده يا خبر؟
در بيشتر متون مربوط به مهاجرت، از عوامل اقتصادي مانند پيدا كردن شغل، تفاوت دستمزد بين شهر و روستا بهعنوان عوامل تعيينكننده مهاجرت ياد ميكنند. اگرچه اقتصاد يكي ازمهمترين ابعاد شكلدهنده مهاجرت محسوب ميشود اما اين بدان معني نيست كه عوامل ديگر مانند تبعيت از خانوار، ازدواج و عوامل فرهنگي و ديگر عوامل تبعي در شكلدهي مهاجرت نقشی ندارند. به نظر ميرسد كه شكل و ماهيت مهاجرتها دچار يك دگرگوني بنيادي گشته و نسبت به گذشته متفاوت شده است. در مهاجرتهاي تبعي اگرچه مهاجران اختيار و اراده چندانی ندارند اما اين بدان معني نيست كه اين نوع مهاجرتها اهميتي ندارند زيرا تحرك جمعيت و انتقال افراد از يك مكان به مکان ديگر حایز اهميت است و تمرکز بیش از حد جمعیت در یک منطقه و خالی از سکنه شدن مناطق دیگر مشکلات جدی برای مبدأ و مقصد ایجاد خواهد کرد.
نتايج يكي از تحقيقاتي كه اخيرا منتشر شده است نشان ميدهد كه تبعيت از خانوار، ازدواج، دستيابي به امكانات و تسهيلات و پيدا كردن كار ديگر يا كار بهتر مهمترين علل مهاجرت روستاييان محسوب ميشوند. ازدواج و تبعيت از خانوار هم براي زنان و هم برای مردان مهمترین عامل مهاجرت بوده است. غیر از دو عامل فوق، جستوجوي كار دیگر یا کار بهتر براي مردان عامل مهمی بوده است درحالیکه برای زنان عامل اقتصادی هیچ نقشی نداشته و بیشتر به خاطر پیروی از خانواده اقدام به مهاجرت کردهاند. علت مهاجرت اقوام مختلف معمولا با هم متفاوت است. مهاجرتها به علت وجود عامل مداخلهگر فاصله و مسافت بيشتر درون استانياند و اكثر مهاجران باسواد و شاغل هستند.
خانوادههاي مهاجر چه ميكنند؟
یکی از آثار مهاجرتهاي داخلی از بعد اجتماعی تمایل خانوادههاي مهاجر به امروزي شدن است. امروزی شدن یا نوگرایی را تغییر نگرش افراد خانواده درباره شیوههای زندگی یا مجموعه رفتارها و ارزشهایی دانستهاند که توانایی ایجاد آثار مثبت و منفی در افراد از طریق استفاده از وسایل ارتباطجمعی، افزایش مشارکت اجتماعی، تضعیف سنتگرایی، گرایش به فعالیتهای هنری و ورزشی و... دارد.
اما آیا مهاجرت بهعنوان یکی از چالشهای کلانشهرها باعث نوگرایی خانوادهها و امروزی شدن فرزندان آنها میشود؟ آيا جامعه ظرفيت اين نوگرايي را در اختيار اين خانوادهها قرار داده است؟ آيا نرسيدن به سبك جديد زندگي به دليل مسائل اقتصادي سرخوردگي و انزوا را براي اين خانوادهها ايجاد ميكند؟
مهاجران تحتتأثیر فرهنگ مقصد قرار میگیرند و مهاجرت باعث تغییر در سبک لباس، شیوههای زندگی، ارزشها و هنجارها و حتي باورهای آنان میشود. خانوارهاي مهاجر پس از مهاجرت به مقصد در وضعیتی متفاوت با مبدأ قرار میگیرند که به ناچار باید با شرایط جدید هماهنگ شوند. مطالعات و تحقیقات نشان میدهد که بیشتر مهاجران در پی دستیابی به اهدافی چون سطح رفاه بالاتر، تأمین امنیت شغلی بیشتر و استفاده از امکانات آموزشی بهتر و دستیابی به وسایل نوین هستند در این زمینه میتوان به تحقیقاتی اشاره کرد که نشاندهنده تأثیر مهاجرت بر سطح فرهنگ طبقه اجتماعی، سطح تحصیلات، شغل خانوادهها و وجود رابطه معنادار بین طول مدت مهاجرت و میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و تمایل به امروزي شدن است.
پيامدهاي اجتماعي مهاجرت به کلانشهرها
مشكلات اجتماعي ناشي از مهاجرت، بسيار زياد و گوناگون است. برخی پیامدهای منفی مهاجرت کلانشهرها شامل افزایش ميزان خودكشيها و بيماريهاي رواني، بين بومگزينان که بيش از جمعيت بومي هستند، محروميتهايي كه بومگزينان تجربه ميكنند، عدم پذيرش جامعه جديد و وجود ضعفهاي احتمالي اخلاقي در محيط قبلي مهاجران و اقدام به جنايت يا اشكال ديگر رفتار ضداجتماعي آنها است و از آثار مثبت آن ميتوان به تقویت پايگاه زنان، تقویت پايگاه اجتماعي جوانان و سالمندان، شرکت در انجمنهاي اختياري، تشکیل قشربندي يا طبقات اجتماعي اشاره داشت.
بسیاری از خانوادههای مهاجر پویایی در زندگی را در نقل مکان به محیطهای بزرگتر یا شهرها جستوجو میکنند. اما اینکه این حرکت در تغییر عقاید، گرایشها و شیوههای زندگی و دستیابی به خواستههای آنان تا چه میزان موثر است باید مورد بررسی قرار گیرد.
اغلب روستاییان به دنبال شرایط نامناسب روستا و به امید دست یافتن به زندگی بهتر در شهرها اقدام به مهاجرت میکنند و لذا اگر چنانکه علت اصلی مهاجرت فقر بوده باشد باید تمامی تأثیرات فقر روی خانواده را با شدتی بیشتر در اینجا نیز انتظار داشت چرا که مهاجران در دسترسی و استفاده از خدمات دولتی و خصوصی با محدودیتهایی مواجه هستند.
مصائب پيش روي مهاجران
اما مهاجرت و نقل مكان از جايي به جاي ديگر به اين راحتيها هم امكانپذير نيست و ميتواند خانواده مهاجر را بالاخص اگر مهاجرت از روستا به شهر انجام شده باشد، تحت تأثير مسائل مختلف قرار دهد:
مسکن: روستاییان کمدرآمد پس از ورود به شهرها در حاشیه شهرها و اغلب در مسکنهای کوچک و غیراستاندارد اسکان پیدا میکنند. تراکم افراد در یک خانه کوچک با امکانات محدود بهداشتی امکان گسترش بیماریهای مسری بهخصوص سل، هپاتیت و ایدز را افزایش میدهد.
تغذیه: بیشتر مهاجران به دلیل فقر و عدم دسترسی مبتلا به کمبود پروتیین، ویتامین و مواد معدنی و کالری هستند.
غربالگری و واکسیناسیون: پیشگیری از بیماری توسط واکسیناسیون و کشف و درمان بهموقع بیماریها برای مهاجران حیاتی است. واکسیناسیون کودکان مهاجر و معاینات روتین به دلیل تفاوتهای فرهنگی و مشکل دسترسی و استفاده کمتر انجام میشود.
سوءمصرف مواد: مهاجران ضمن آنکه به دلیل فقر در معرض سوءمصرف مواد هستند آنها همچنین به دلیل شبکهاجتماعی ناشناخته و احتمالا دوستان ناباب نیز در معرض خطر هستند.
حوادث: مسکن و معبر نامناسب احتمال حادثه را افزایش میدهد. بهدنبال حادثه احتمال عوارض و مرگومیر آنها بالاست زیرا در حاشیه شهرها خدمات درمانی احتمالا ضعیف خواهد بود ضمن آنکه آنها مشکل دسترسی و استفاده نیز خواهند داشت.
مراقبتهای دوران بارداری: بیشتر مهاجران که روستایی هستند، آنها در منزل و به کمک یکی از اعضای خانواده زایمان کرده و به معاینات دورهای اعتقادی ندارند، کودکان آنها اغلب کم وزن بوده و دچار مرگومیر، نقص مادرزادی و عقبماندگی ذهنی هستند.
مشکلات بهداشت روانی: مسکن و محل زندگی روی سلامتی روانی افراد تأثیرگذار است. افراد مهاجر بیشتر در معرض استرس، اضطراب و افسردگی به علت فرهنگ جدید و تغییر سبک زندگی هستند. میزان سوءمصرف مواد، خودکشی و سوءرفتار در آنها بیشتر است.
آموزش نامناسب: آنها به دلیل تفاوت فرهنگی در برقراری ارتباط با مدرسه، معلم و همکلاسیها مشکل داشته و ممکن است متناسب با استعدادهای واقعی خود پیشرفت نکنند.
کار سنگین و دستمزد کم: فقر و مهاجرت دست به دست هم داده و زمینه را برای بهرهکشی از افراد مهاجر فراهم میکند.
عدم برخورداری از تسهیلات فرهنگی در جامعه: آنها در استفاده از کلوپهای فرهنگی، ورزشی و تفریحی به دلیل تفاوتهای فرهنگی مشکل خواهند داشت.
ازدواجهای ناموفق: آنها باید یا با همتایان مهاجر خود ازدواج کنند یا با افرادی از مبدأ که وضع اقتصادی - اجتماعی پایینی دارند. در هر دو حالت وضع ثبات تاهل آنها متزلزل است.
نگاه مجرمانه به مهاجران: فقر به خودی خود بستر را برای بسیاری از جرمها باز میکند. اضافه شدن مهاجرت به آن یعنی احتمالا شبکهاجتماعی نامناسب و ارتباط با افرادي كه مولد نابهنجاريهاي اجتماعي هستند و احتمال افزایش رفتارهای مجرمانه. اين نوع نگاه، چيزي است كه اغلب مردم هنگام شنيدن كلمه مهاجر، آن را به خاطر ميآورند و همين نگاه است كه ميتواند به طرد و انزوای اجتماعي بيشتر مهاجران منجر شود.