شماره ۳۱۸۱ | ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۶ مهر
صفحه را ببند
خاطرات الرجال

 ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور می‌کنیم.
علم، مرد قدرتمند دربار (1)
اسدالله علم در یک خانواده انگلیسی متولد شد و پرورش یافت و با خاندان مقتدر و انگلیسی قوام شیرازی وصلت کرد و مانند سیستم پدرزنش، همیشه روابطش با سفارت علنی بود. لذا، او از جوانی (از 30 و چند سالگی) همیشه مشاغل مهم، در حد وزارت داشت. نقش اصلی علم پس از کودتا شروع شد، که او به عنوان رابط محمدرضا با سفارت‌های انگلیس و آمریکا توانست نقشی درجه اول را در تحکیم قدرت او بازی کرده و تا زمان مرگ در زندگی محمدرضا رل مهمی ایفا کند. اگر قرار باشد مهم‌ترین مهره‌های انگلیس و آمریکا را در دربار محمدرضا بنویسم، 4 نفر را نام می‌برم: ارنست پرون، دکتر عبدالکریم ایادی، اسدالله علم و شاپور جی (البته در زمینه جاسوسی و در مسائل پشت پرده که بعداً در جای خود توضیح خواهم داد). من در تمام دوران زندگی خود فقط یک نفر را دیده‌ام که واقعاً محمدرضا برای روابط خارجی‌اش به او احتیاج داشت و او علم بود. گفتم که اردشیر زاهدی تلاش فراوان و خرج زیاد کرد تا بتواند حداقل پس از مرگ علم جای او را بگیرد، ولی نتوانست. نقش علم در دربار محمدرضا فقط به یک جنبه محدود نبود. او مهم‌ترین فردی بود که در مسائل داخلی کشور محمدرضا را هدایت می‌کرد و برای تغییرات مهم به او خط می‌داد و مشیر و مشاور اصلی محمدرضا بود و در این کار پختگی لازم را داشت. طبیعی است که علم در مسائل مهم مجری سیاست‌های انگلیس و آمریکا بود و طرح‌های آنان را در مسائل داخلی کشور انتقال می‌داد و به همین جهت در طرح‌ریزی و اجرای به اصطلاح «انقلاب سفید» و در قلع و قمع عشایر فارس نقش اساسی داشت. در سیاست خارجی علم مهم‌ترین رابط محمدرضا با انگلیس و آمریکا بود و از طرف آن‌ها نیز عامل مطمئن و درجه اولی محسوب می‌شد. شک نیست که علم مورد اعتماد کامل آمریکایی‌ها بود و باز تردیدی نیست که او و خانواده‌اش عوامل درجه یک انگلیس در ایران بوده‌اند. لذا علم بهترین نمونه‌ای است که انطباق سیاست‌های انگلیس و آمریکا در ایران و استفاده آن‌ها از مهره‌های واحد را نشان می‌دهد. شاپور جی، که با همه رسمی بود، خانه علم را مانند خانه خود می‌دانست و با خانم و دختران علم کاملاً خودمانی بود (علم پسر نداشت و تنها دو دختر داشت). او در خانه علم راحت بود و ممکن بود شب‌ها در آنجا بخوابد و روزها با دخترهای علم تنیس بازی کند و در فصل گرما در استخر آنجا شنا کند و با بچه‌ها و خانم علم ورق بازی کند و مشروب بخورد. من شاپور جی را با هیچ مقام دیگری چنین خودمانی ندیده‌ام.
 [...ادامه دارد]

 


تعداد بازدید :  83