شماره ۳۱۸۱ | ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۶ مهر
صفحه را ببند
پای صحبت‌های بهروز شعیبی کارگردان فیلم «آغوش باز» که این روزها روی پرده است
شاهد یک خیانت بزرگ به سینمای ایران هستیم!

  [شهروند] سینمای رسمی ایران در چند سال اخیر حضور کم‌رنگی در محافل و مجامع سینمایی و جشنواره‌های مختلف داشته- و در این میان سود اصلی را از این جای خالی نوعی سینمای زیرزمینی برده که با استفاده از جای خالی سینمای ایران در جشنواره‌های سینمایی خود را به عنوان نماینده این سینما جا زده. البته اگر تفاوت‌های این سینمای زیرزمینی با سینمای ایران تنها در سطح تفاوت‌های محتوایی و مضمونی بود، شاید می‌شد چشم بر این تفاوت‌ها بست و این سینما را هم به عنوان جریانی در داخل سینمای ایران به نظاره نشست. اما نکته در این است که فیلم‌های این جریان اغلب در فقیرترین سطح ممکن و با ضعیف‌ترین جلوه‌های ممکن سینمایی جلوی دوربین می‌روند- و این امر در درازمدت بی‌تردید نوع نگاه جوامع سینمایی به سینمای ایران را تحت تاثیر قرار خواهد داد. این موضوعی است که بهروز شعیبی سازنده فیلم‌هایی چون «دهلیز»، «سیانور»، «دارکوب»، «روز بلوا» و «بدون قرار قبلی» نیز مورد تاکید قرار می‌دهد.
شعیبی که این روزها فیلم کمدی‌رمانتیک «آغوش باز» را روی پرده سینماها دارد، می‌گوید که «سینمای نازلی که در سال‌های اخیر از ایران به دنیا معرفی شده؛ خیانت بزرگی به سینمای ایران است. در واقع حضور این قبیل فیلم‌ها در فستیوال‌های جهانی جریان بسیار بدی است که از نظر کیفی و اعتبار لطمه بزرگی به سینمای ما وارد کرده است».
در گفتگویی که در پی می‌آید؛ بهروز شعیبی به بهانه اکران فیلم «آغوش باز»- با بازی مهدی هاشمی، احترام برومند، حامد کمیلی، محسن کیایی و گلاره عباسی- از دغدغه‌های ساخت این فیلم و نگرانی‌هایش برای آینده سینمای ایران صحبت کرده است.

  برای تماشاگرانی که بهروز شعیبی را با فیلم‌هایی مثل «دهلیز»، «سیانور» یا «بدون قرار قبلی» می‌شناسند؛ «آغوش باز» به نظر می‌رسد که امضای شما را ندارد. می‌توانید درباره دلیل ساختن این فیلم صحبت کنید؟  
من خیلی تابع شرایط سینما نیستم اما حتما تابع شرایط اجتماع هستم. در این فیلم من بیشتر دغدغه مسائل اجتماعی را داشتم. طرح اولیه، این بود که قرار است یک کنسرت برگزار شود ولی با مسائلی روبرو می‌شود. در ابتدا که داستان تلخ‌تر و جدی‌تر بود، با یکی دو خواننده معروف صحبت کردم و گفتم که قصد دارم چنین فیلمی بسازم اما بعد فضای فیلم را تغییر دادم. اما درباره شباهت‌ها یا تفاوت‌های این فیلم با فیلم‌های قبلی‌ام؛ باید بگویم که «بدون قرار قبلی» یک فیلم حسی بود و برای خودم کامل‌ترین فیلمی است که ساخته‌ام، یعنی همه ابعاد آن به نظرم کامل بود. دغدغه‌هایش را دوست داشتم و سعی کردم در اجرا نیز- با توجه به قصه- هر آنچه را بلدم پیاده کنم. از نظر مضمونی هم ماجرا برایم حسی بود. بعد از «دهلیز» هر بار با این پیشنهاد سراغ من می‌آمدند که فیلمی اجتماعی شبیه «دهلیز» بسازم. حتی تلویزیون هم سال‌هاست پیشنهاد می‌دهد که بعد از «پرده‌نشین» یک مجموعه دیگر در همان حال و هوا کار کنم ولی من می‌ترسم چون احساس می‌کنم وقتی کاری را یک بار اجرا کرده‌ام و دوستش هم دارم- فارغ از این‌که مخاطب چقدر با آن ارتباط برقرار کرده- اگر تکرارش کنم دیگر از آن خالی می‌شوم- و برای همین هم بعد از «دهلیز»، «سیانور» را ساختم. حتی بعد از «سیانور» هم پیشنهادی مشابه داشتم اما سراغ اعتیاد زنان رفتم. از این نظر «آغوش باز» را دوست دارم و لحن آن را هم متفاوت انتخاب کردم- و البته این تلاش برای متفاوت بودن را علاوه بر داستان در فرم هم در نظر گرفتم.

می‌توانید بگویید چه شد که «آغوش باز» را در ژانر کمدی ساختید؟
ماجرا از آن‌جا شروع شد که یک سرمایه‌گذاری اصرار داشت با هم کار کنیم؛ و بنابراین من هم باید این موضوع را به یاد می‌داشتم که نخست برای بخش خصوصی فیلم می‌سازم و دیگر آن‌که جامعه به دلیل مجموعه اتفاقاتی که رخ داده، دیگر حوصله فیلم تلخ را ندارد. به همین دلیل سراغ ژانری رفتیم که کمتر در آن فیلم ساخته شده است. بر این باورم که ما در ژانر کمدی-درام فیلم‌های بسیار کمی ساخته‌ایم در حالی که ژانر مورد علاقه من است و از آثار بیلی وایلدر تا سینمای امروز آمریکا فیلم‌های خوب مختلفی را در این ژانر می‌بینیم. این‌ها همه سبب شد «آغوش باز»  را به عنوان یک کمدی درام با یک قصه زنانه بسازم.

خیلی‌ها عقیده دارند که «آغوش باز» شبیه فیلم‌های بهروز شعیبی نیست...
 به نظرم این خیلی اتفاق خوبی است؛ چون من امضا را در فرم نمی‌بینم بلکه در محتوا می‌بینم. از نگاه من تنها کسی که به این شکل محتوا را دنبال می‌کند و اسطوره این ماجراست، استنلی کوبریک است. معتقدم این قصه است که فرم را می‌سازد نه محتوا. در سینمای ما فقط آقای مهرجویی این شیوه را دنبال کرد و تا همین اواخر کار را به درستی پیش برد، به طوری که فیلم «گاو»، هیچ ارتباطی به‌ «دایره مینا»، «اجاره‌نشین‌ها»، «پری» و «سارا» ندارد...

بهتر نبود با توجه به داستان فیلم نقش خواننده را یکی از خواننده‌های مطرح بازی کند تا در گیشه هم تاثیرگذار باشد؟
این تصمیم نمی‌توانست ضمانتی برای فروش باشد؛ چون فیلم‌هایی با حضور خواننده‌های معروف داریم که در گیشه موفق نبوده‌اند.

حضور مهدی هاشمی و احترام برومند از نقاط قوت فیلم است. آیا از ابتدا قرار بود این دو بازیگر در فیلم باشند؟
آقای هاشمی اولین انتخاب بودند و البته دو همکاری دیگری هم قبلا داشتیم. در کل من هر بار با حضور آقای هاشمی همکاری داریم، احساس می‌کنم به آرزویم رسیده‌ام- که دلیلش هم این است که در کودکی آرزویم این بود که ایشان را از نزدیک ببینم. برای نقش خانم برومند اما انتخاب بازیگر خیلی سخت شد و تا نزدیک زمان فیلمبرداری طول کشید. خوشبختانه به خانم برومند رسیدیم و سکانس‌های بسیار خوبی هم گرفتیم.

وضعیت اکران فیلم را چطور ارزیابی می‌کنید؟ به هر حال در این سال‌ها تماشاگران بیشتر از فیلم‌های کمدی استقبال کرده‌اند...
این بلا را فیلمسازان و تهیه‌کنندگان خودخواهی سر مخاطب آوردند که در مقطعی با تبلیغات کاذب می‌خواستند آثار خود را عرضه کنند. در واقع جز خود ما هیچ‌کس نمی‌تواند بلایی سر ما بیاورد، نه مدیران و نه مردم. مشکل فقط این‌جاست که ما عادت کرده‌ایم اجناس خود را با هر کیفیتی با تبلیغات به عنوان یک کالای مرغوب به مخاطب بدهیم. من از این کار پرهیز کرده‌ام و در واقع در فیلم‌هایم همیشه سعی کرده‌ام دروغ نگویم. در حالی که اگر فقط می‌خواستم سود ببرم، هم می‌توانستم جنس متفاوتی از فیلم‌ها را کار کنم و هم تعدادشان می‌توانست بیشتر باشد. این ناراحتی من از شرایطی است که در آن به سر می‌بریم و تنها چیزی را که از بین می‌برد، فرهنگ است.

چیدمان اکران و سانس‌های محدود «آغوش باز» را چطور می‌بینید؟
بخشی از این روند از نگاه سینماداری طبیعی است؛ ولی با توجه به پرهزینه بودن سینما باید از جایی به شکلی دیگر عمل می‌کردیم و مثلا به جای تمرکز بر این‌که چه فیلم‌هایی به جشنواره‌های بین‌المللی می‌روند، باید به اکران بین‌المللی فکر می‌کردیم. ما هم‌چنان به عنوان کشوری که سینمای صد ساله دارد، فقط فیلم‌های ایرانی را اکران می‌کنیم. سینماهای صنعتی مثل آمریکا، هند، چین و ژاپن ولی اکران بین‌المللی دارند و معادل دلاری فروش کشور خودشان را در اکران بین‌المللی هم برمی‌گردانند. البته نباید یادمان برود که الان اوضاع کمی بهتر شده و پردیس‌های سینمایی خیلی از فیلم‌ها را نجات داده‌اند.
 
به عنوان یک فیلمساز جوان با تغییراتی که در حوزه مدیریتی و تکنولوژی به وجود آمده شرایط فیلمسازی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟  
البته من که دیگر دوران جوانی را گذرانده‌ام ولی شکل علاقه‌ام به سینما تغییر نکرده و اگر موضوعی برایم دغدغه شود حتماً کار می‌کنم؛ کما این‌که دو، سه فیلمنامه آماده ساخت هم دارم. در واقع هم قرارداد فیلم دارم و هم سریال؛ ولی برای هیچ کدام اتفاقی نمی‌افتد. در همه چیز یک تعلیق وجود دارد و نکته دیگر هم این که آن بخش دغدغه‌مند سینما هم دیگر چندان مثل قبل نیست و نگاه تخصصی ندارد- و برای همین هم هست که جشنواره فجر پر می‌شود از فیلم‌های شبیه به هم که معلوم نیست برای کجا و چه کسی ساخته شده‌اند. ما فراموش می‌کنیم گاهی جریان خلاقه ایجاد می‌شود و فردی مثل مهرجویی از آن بیرون می‌آید. ۵۰ سال از حضور مهرجویی و کیمیایی گذشته؛ و آن زمان دیگر تکرار نمی‌شود؛ چرا که یک دوران فرهنگی ویژه بود. الان باید با برنامه‌ریزی پیش‌ رفت. باید بررسی شود که چرا مخاطب سینما باید فیلم‌های شبیه به هم را ببیند؟ چرا مخاطب شبکه نمایش خانگی نیز باید آثار شبیه به هم را ببیند؟ و چرا فضا از دست اهالی فرهنگ خارج شده و در دست سفارش‌دهندگان قرار گرفته است؟ اصلا چرا ما باید فکر کنیم که بیننده چه می‌خواهد و همان را بسازیم؟ البته این فقط برای مدیریت سه سال گذشته نیست. این ماجرا، زیرِ پوست سینمای ما بوده؛ کمااینکه وقتی اصغر فرهادی جایزه می‌گرفت تا چند سال همه مثل او فیلم می‌ساختند، و حالا هم وقتی فیلم «فسیل» می‌فروشد، سه سال همه فسیل اکران می‌کنند.

راستی یک سوال؛ اگر در پروسه مجوزها به مانعی برخورد کردید، حاضر به ساخت فیلم بدون مجوز هستید؟
نه، اما در جریان هستم که فیلم‌های زیادی به این شکل ساخته شده‌اند و آن‌چه به این عنوان از سینمای ایران در دنیا پخش می‌شود جریان بسیار بدی را شکل داده و فارغ از مسایل محتوایی لطمه بزرگی به سینمای ایران زده‌اند. تاکنون یکی از نمودهای فرهنگی کشور ما سینما بوده؛ ولی در سه سال گذشته یک سینمای نازل از ایران معرفی شده- که معتقدم بزرگ‌ترین خیانت به سینمای ایران است.

 


تعداد بازدید :  98