شماره ۵۱۳ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۰ اسفند
صفحه را ببند
سیدحسن خمینی خطاب به اعضای حزب ندای ایرانیان
راهی جز پذیرش نظر اکثریت نیست
بد است که می‌گویند هرآنچه از ماست خوب است و هر آنچه از رقیب ماست بد است باید بدانیم که ما تنها خوبان عالم نیستیم

یادگار امام با توصیه به احزاب و فعالان سیاسی برای رعایت مرز میان مصلحت‌سنجی و فرصت‌طلبی گفت: اگر می‌خواهید خودتان را بالا بکشید کار شما فرصت‌طلبی است و اگر می‌خواهید آرمانتان را تقویت کنید، کار شما مصلحت‌سنجی است.
به گزارش ایسنا، حجت‌الاسلام‌والمسلمین سیدحسن خمینی در دیدار با دبیرکل و اعضای حزب ندای ایرانیان در حرم مطهر امام راحل با اشاره به این سخن که «تشکیلات معبد است اما معبود نیست» اظهار داشت: در ایران حزب به معنای مصطلح هیچ‌گاه یک پایه و اساس قوی پیدا نکرده بود. در آغاز مشروطه یک جریان وجود داشت، بعدها تعداد آنها بیشتر شده و بعدها به ابتذال حزب مردم و حزب ایران نوین کشیده شد. سپس در اثر یک جنون لحظه‌ای و تصمیم غیرمنطقی که هنوز سرمداران آن درصدد توجیه آن هستند، حزب رستاخیز شکل گرفت. همچنین حزب‌های دست چپی با الهام از احزاب کمونیست شکل گرفت که تشکیلاتی‌ترین آنها حزب توده بود. همه این تشکل‌ها می‌تواند شما را در آغاز کار به نکته‌ای رهنمون ‌کند و آن این‌که از افتادن‌ها درس بگیرید که بایستید، از شکست‌ها درس پیروزی بگیرید.
وی با بیان این‌که یکی از بزرگترین آفت‌ها هنگام ورود افراد به تشکل‌ها این است که مطلق انگار می‌شوند، گفت: با این نگاه افراد می‌گویند هر آنچه از ماست خوب است و هر آنچه از رقیب ماست بد است. آنها نه می‌توانند بدی‌های مجموعه‌شان را ببینند و نه خوبی‌های رقیب را. این مطلق‌انگاری در طول تاریخ وجود داشته است. در حالی ‌که این‌که انسان تصور کند تمام جریان مقابل، یک اندیشه‌اند صحیح نیست.
یادگار امام ادامه داد: ممکن است این‌جا کسی سوال کند با این وضع تشکیلات معنا ندارد، زیرا باید به رأی اکثریت تن داد و برخی شاید بگویند چرا باید پای نظری ای بایستم که قبول ندارم؟ این مهم‌ترین سوالی است که ممکن است پیش‌روی فعالان حزبی باشد. یک روز یک حزب از فلان فرد حمایت می‌کند یا فلان موضع را نمی‌گیرد و من قبول ندارم؟ آیا من باید انشعاب کنم و بیرون بیایم؟ پاسخ تاریخی این سوال خوارج است که هرجا امری را نمی‌پسندیدند می‌گفتند باید بیرون بیاییم، لذا فرقه‌هایی چون صوفیه و خوارج دائما شعبه شعبه شدند و بلافاصله پس از اختلاف‌نظر از هم جدا می‌شدند. این‌جا جای سوال است که اگر قرار است کار حزبی کنیم باید تن به نظر اکثریتی دهیم که خودمان انتخاب کرده‌ایم؟ در امور سیاسی کشور راهی جز پذیرش نظر اکثریت نیست اما در کار حزبی می‌تواند قبول کند یا نکند؛ اما این معنا ندارد که اگر چیزی به مذاقمان خوش نیامد به راحتی جدا شویم زیرا یک کار حزبی در حقیقت یک رفتار انسانی است. رفتار انسانی دَوَران بین مصلحت‌ها و مفسده‌های مختلف است. شما در لحظه‌لحظه زندگی بین مصلحت‌های مختلف یکی را انتخاب می‌کنید، یعنی در تزاحم بین مصلحت‌های مختلف هستید. انتخاب یک شیء از بین مصالح مختلف یک تصمیم عقلایی انسانی است که انسان می‌گوید بین مصالح مختلف برای رسیدن به یک هدف والاتر برخی مصالح را فرو می‌نهم و برخی را در اختیار  می‌گیرم.
سیدحسن خمینی با هشدار نسبت به این‌که تفاوت مصلحت‌سنجی و فرصت‌طلبی را از یاد نبریم، اظهار داشت: مصلحت‌سنجی همین روندی است که اشاره کردم؛ اما فرصت‌طلبی یعنی این‌که انسان برای خودش چشم بر مصالحی ببندد. هرجا یک مجموعه افرادی احساس کردند برای مصالح شخص خودشان می‌خواهند این کار را کنند فرصت‌طلبی است. درون یک مجموعه اگر به این‌جا رسیدید، کار را رها کنید اما اگر احساس کردید مجموعه در راستای اهدافی است که شما انتخاب کرده‌اید با مجموعه همدل باشید ولو فکر می‌کنید در برخی روش‌ها هم نظر و همدل نیستید .
وی با بیان این‌که ورود به کار سیاسی در تاریخ این سرزمین سابقه دارد، افزود: آن چیزی که احزاب را از درون دچار مشکل می‌کند مطلق‌انگاری نسبت به خود و غیر است و آنچه آنها را به مشکل بزرگ می‌اندازد، جایگزینی فرصت‌طلبی به جای مصلحت‌اندیشی است، لذا این دو نکته را همیشه به خاطر داشته باشید که یک حزب اگر مطلق انگار شد رادیکال و افراطی می‌شود و مانند خوارج چشم را بر همه واقعیات می‌بندد. جوان مطلق‌انگارتر است زیرا آرمانخواه‌تر است و امور را سیاه و سفید می‌بیند، البته این بدان معنا نیست که انسان تسلیم بدی‌ها شود؛ هیچ‌گاه تسلیم نشوید و ظلم را خوبی تصور نکنید؛ کار خوب، خوب است و کار بد، بد است؛ هرکس انجام دهد. هیچ‌گاه تسلیم بدی و زشتی نشوید، حداقل درون خودتان را نپذیرید ولو این‌که در لحظاتی برای مصالح بالاتر زبان در کام گیرید؛ البته در صورتی که در آن مصلحت‌سنجی آرمان خودتان را ببینید نه منافع شخصی. این‌جاست که رفتار انسانی ظرافت پیدا می‌کند و قیام و قعود معنا پیدا می‌کند.
یادگار امام یادآور شد: عبدالله بن زبیر می‌جنگد؛ سیدالشهداء(ع) هم می‌جنگد، امام حسن(ع) صلح می‌کند، عبدالله بن عمر هم صلح می‌کند اما از دید ما صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) مقدس است اما جنگ و صلح آن دو تن غیرمقدس است زیرا ما پشت آن دو آرمان می‌بینیم و پشت‌سر این دو، فرصت‌طلبی. تفاوت این دو را «من» تعیین می‌کند. اگر می‌خواهید خودتان را بالا بکشید کار شما فرصت‌طلبی است و اگر می‌خواهید آرمانتان را تقویت کنید مصلحت‌سنجی است. مصلحت‌سنجی در ذات انسانی است اما فرصت‌طلبی آفت انسانیت انسان است. جوان مطلق‌انگار است و طبیعت جوانی این است، البته دیگران هم این‌گونه هستند، لذا نسبت به بدی باید حساسیت داشته باشید اما انسانیت اقتضای مصلحت‌سنجی می‌کند نه فرصت‌طلبی؛ مرز این دو بسیار ظریف است. راه تشخیص آن هم فکر کردن به درون خود است که ببینید با کدام قطاع وجودی این تصمیم را می‌گیرید؟ ترس، خوف یا طمع؟
وی با اشاره به این‌که تاریخ احزاب ما آمیخته به دو آفت مطلق‌انگاری و فرصت‌طلبی است، گفت: فرصت‌طلبی مجموعه‌تان را از درون تضعیف می‌کند و لذا درون مجموعه را آمیخته به تلنگر و نقد دایمی کنید و ظرفیت شنیدن نقد را درون خود بالا ببرید که آنگاه ظرفیت درونی مجموعه بالا می‌رود.
یادگار امام در پایان گفت: نقاط ضعف و قوت زیادی در جامعه وجود دارد که باید هر دو را دید. به گذشته افتخار می‌کنیم به امروز انتقاد می‌کنیم و باید به فردا امیدوار باشیم و این 3 اصل را باید همواره رعایت کنیم.


تعداد بازدید :  220