شماره ۵۱۳ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۰ اسفند
صفحه را ببند
فراز و فرود جامعه ایرانی در نگاهی جامعه‌شناسانه به ادبیات ایران مدرن(1332-1320) (بخش پنجم)
عصر بی‌خویشتنی
تاکنون بازنمودهای سیاسی و اجتماعی در ادبیات منثور دوره پهلوی اول بررسی شد. حال وقت آن است که با اتفاقات‌ سال 1320 و تحولات تاریخی و سیاسی، مضامینی را که از شهریور 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 در این حوزه از ادبیات وارد شد، مورد مداقه قرار دهیم. به جهت بررسی، اشارتی به اهم نکات تاریخی ضرورت می‌یابد: در شهریور 1320 و در آتش جنگ جهانی دوم ایران به اشغال متفقین درآمد. رضاشاه از سلطنت به کنار رفت. ایران عرصه رقابت روس و انگلیس شد. محمدرضا پهلوی به تخت نشست و سلطنت پهلوی دوم آغاز شد. حزب توده تشکیل شد، اما در ترور ناموفق محمدرضاشاه در 15 بهمن 1327 غیرقانونی اعلام شد و سران آن دستگیر شدند و آزادی‌های نسبی سیاسی و اجتماعی‌ای که در این دوران دیده می‌شد به محدودیت انجامید. در‌ سال 1328 جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق با شعار ملی کردن صنعت نفت تشکیل شد. آمریکای امپریالیست بر ایران چیره شد. نفت مرکز توجه قدرت‌های استعماری شد و چه بسا تمهیدات، کشمکش‌های میان ایشان را فراهم ساخت. در این دوره همانند زمان پهلوی اول هم رمان تاریخی و هم اجتماعی دیده می‌شود که در 4 بخش پیشین این نوشتار مورد بررسی قرار گرفتند و اینک ادامه مطلب را می‌خوانید:

زهرا  رامهران کارشناس‌ارشد زبان و ادبیات فارسی

 نگارش رمان تاریخی حد فاصل سال‌های 1320 تا 1332 به لحاظ قصد با دوره پیشین دارای تفاوت‌ها و شباهت‌هایی است. میرعابدینی تفاوت را در این می‌داند که نویسنده این عصر نیت تاریخ‌نویسی ندارد اما چونان پیشینیان با انگیزه آرامش‌طلبی و امنیت‌جویی به ترقیم می‌پردازد که علت آن «هراس از هرج‌و‌مرج، ناتوانی نظم حاکم و متزلزل شدن سلسله مراتب اجتماعی» بوده است[1]. با تمرکز بر ترکیب آرامش‌طلبی، هرج‌ومرج ملموس‌تر می‌شود و ضمن آن ترکیب امنیت‌جویی، پیامد فرهنگ پدرسالارانه سیاسی را نمایان می‌سازد که لزوم اطاعت از اوامر شاه را در برمی‌گیرد. مسأله منقادی در تمامی عصر سلطنت پهلوی دیده می‌شود و در ادبیات داستانی منثور عصر پهلوی دوم چونان نگاشته‌های عصر پهلوی اول در این ساحت ادبی تبلور می‌یابد. شاهد بارز آن رمان تاریخی- سیاسی «ده نفر قزلباش» است که در کنار حس میهن‌پرستی، ضرورت انقیاد از فرامین شاه را مطرح می‌سازد که البته جدای از اندیشه سیاسی شخصیت نویسنده نیست. رمان تاریخی - افسانه‌ای «پیک اجل» ابراهیم مدرسی نیز نمونه دیگر است. همین کوچک اشارت‌ها راه را برای شناخت فرهنگ سیاسی مردم این دوره از تاریخ در شناخت رابطه متقابل دولت و ملت باز می‌کند. فرهنگ سیاسی به‌عنوان بخشی از کل فرهنگ اجتماعی، متاثر از نظام سیاسی است که خود یکی از خرده نظام‌های اجتماعی است. حال اگر رابطه دولت و ملت براساس رفتار پدرشاهی و اقتدارگرایانه باشد و تأثیر و تأثری دو سویه در کار نباشد، تحول و توسعه فرهنگ سیاسی مردم دچار اختلال شده، به تأخیر می‌افتد یا از آن بی‌بهره می‌شود، زیرا به سلطه‌پذیری و تسلیم طلبی روی آورده می‌شود که آن در نهایت، عدم بلوغ سیاسی و فقدان توسعه فرهنگ سیاسی آحاد جامعه را در پی خواهد داشت. در راستای وجود فرهنگ مذکر در این دوره، گویی حکومت در یک رابطه ارباب - رعیتی، فرهنگی را به مردم انتقال می‌دهد تا مردم درجهت رضایت و پیروی از حکومت حرکت کنند. تبعیتی چنین، بی‌خویشتنی سیاسی و نگرش غیرعقلایی نسبت به سیاست را نیز در پی‌خواهد داشت که بیشتر در جوامعی به چشم می‌خورد که مانند ایران دارای فرهنگ سنتی و فردگرا هستند و افراد جامعه مشارکتی در قدرت سیاسی ندارند و تنها مطیع‌اند؛ پس دربردارنده «فرهنگ سیاسی تبعی» بوده، عاری از «فرهنگ مشارکتی سیاسی» هستند و درواقع مشارکت منفعلانه دارند نه فعالانه که خود حاکی ساختار نظام اقتدارگرایانه پهلوی، عدم رشد و توسعه نهادهای مشارکت قانونی است. بنا بر این ادعا، مشروعیت نظام دچار اختلال می‌شود چرا که  مشروعیت در گرو مشارکت بوده، آن نیز در گرو فرهنگ سالم سیاسی و سازوکار قانونی است. حال با فرهنگ پدرشاهی که عمده‌ترین خصوصیات توسعه سیاسی، یعنی فرهنگ سالم سیاسی و گسترش پویش مشارکت سیاسی به نیستی می‌رسد، بی‌تردید مشروعیت نظام به مخاطره می‌افتد و آن به تمامی در عصر سلطنت پهلوی دیده می‌شود. حال که از جامعه سنتی ایران صحبت به میان آمد، بد نیست به این نکته اشاره شود که فرهنگ پدرسالارانه در خانواده ایرانی نیز دارای پیشینه‌ای تاریخی است که خود دارای پیامدهایی مشابه با نوع تجلی نمود یافته در عرصه سیاست است. عمده‌ترین تشابهات عبارتند از: فقدان استقلال فکری، تقبل اوامر، سیاست‌گریزی، روحیه بی‌اعتمادی، طلب منفعت شخصی، فردگرایی و... [2] که تماما با نمایش انقیاد و اندیشه سیاسی شخصیت داستانی رمان تاریخی این دوره تحلیل‌شدنی است و حاکی نظام سیاسی و اجتماعی عصر مورد بررسی است. گفتنی است که اگر زورمداری فرهنگ مذکر را در نظام سیاسی و نظام خانواده در گستره‌ای وسیع در بطن «نظام» بنگریم نظر «الوین تافلر» را که درخصوص انتقاد از فرمانبرداری در نهاد خانواده است، می‌توان به انتقاد از نظام پدرشاهی تعمیم داد. «او معتقد است که در مرحله تمدن صنعتی، یعنی موج دوم، نهاد خانواده قدرت و اقتدار خود را از دست داد، درحالی‌که در مرحله فعلی، موج سوم که برآیند درگیری همه‌جانبه بین اطلاعات، ارتباطات و تمدن صنعتی و انقلاب کشاورزی است، با بازگشت دوران اقتدار و احترام خانواده روبه‌روییم»[3]. با اشاره به فرهنگ سیاسی بهتر است که به فرهنگ تسلیم و فرمانبرداری از بعدی دیگر نیز نگاه شود و آن فرهنگ‌عامه است. در فرهنگ‌عامه نیز تسلیم و فردگرایی جلوه‌گری می‌کند؛ پس مطاع محض بودن پدیدار شده در رمان تاریخی این عهد، علاوه‌بر موارد مذکور، می‌تواند نمودی از فرهنگ‌عامه نیز باشد اما در بحث اطاعت هنوز بیان بعدی دیگر باقی مانده و آن چیزی نیست جز اندیشه سیاسی فره ایزدی که از دوره‌های کهن و اساطیر وارد آموزه‌های سیاسی ایران شده است. فره، پشتوانه مقدس شاه و نیرویی الهی است که در جسم و جان شاه حلول می‌کند. مطابق آن شاه به لحاظ قدرت محدود به هیچ قانونی نیست و از هیچ مشروعیت قانونی و دموکراتیک تبعیت نمی‌کند. او برکت سرزمین است و اطاعت او واجب. اعتقاد به فره‌ایزدی به‌عنوان آموزه‌ای سیاسی در ایران در قالب نظریه «حق الهی سلطنت» مطرح می‌شود[4]. این مضمون در جلد سوم رمان «ده نفر قزلباش» در ضمن عبارت «شاه سایه و برانگیخته خداست» آشکار می‌شود. حال از همین جای نقبی زده می‌شود به گفته‌های محمدرضا شاه مبنی‌بر این‌که خود را نظرکرده خدا و دارای رسالت الهی معرفی می‌کرد تا جامعه‌پذیری و مشروعیت و انقیاد را به دست آورد؛ در نتیجه این مضمون سیاسی نیز چون دیگر مسائل در رمان تاریخی نمود می‌یابد.
از دیگر مضامین مطروح در رمان تاریخی، شخصیت زن است. در دوره پیشین، زن بیشتر در رمان‌های اجتماعی و تحت فشار اجتماعی و نظام مردسالارانه تصویر شد اما این دوره در رمان تاریخی به شکلی فعال و مقتدر نشان داده می‌شود حتی با صفات منفی؛ مانند شخصیت «پری‌خان خانم» جاسوس و دسیسه‌گر در رمان «ده نفر قزلباش» که در ظاهر بر تخت ننشسته اما تاج بخش و تاج‌گیر است. این نکته حاکی وجود زنان در پس مسائل سیاسی عصر نیز هست. زنان قدرتمند در «زیبای مخوف» ابراهیم مدرسی نیز تصویر می‌شوند. شاید بتوان این قدرت و فعلیت را نشانی از گسترش آزادی زنان درجامعه و خانواده مفروض داشت که با گذار از خانواده گسترده سنتی به هسته‌ای و فعالیت‌های اجتماعی زنان آشکارتر می‌شود. در برخی آثار، جسوری دختر پارسی چون شجاعت تصویر شده در آثار حماسی کهن نیز دیده می‌شود؛ مانند دختر پارسی تازنده بر بیداد خلیفه در رمان «شب‌هاب بغداد» لطف‌الله ترقی. نام رمان تاریخی «رابعه» حسینقلی خان مستعان نیز سبب می‌شود که با دقت بیشتری بدان نگریست. همان‌گونه که نام به درستی انتخاب شده، محور آن بر پایه شخصیت زن استوار است. هرچند که اثری تاریخی است اما سرشار از «رقابت‌های عشقی و سیاسی» و رمانتیسم است که در خلال آن زنی توصیف می‌شود که مطامع شهوانی امیر دوروی را برآورده نساخته، به دفاع از شرف خود می‌پردازد. این رمان دربردارنده مضامین اخلاقی است که با نشان‌دادن شهوت به‌عنوان «تحرکات تاریخی و سیاسی» و دسیسه قصد تعلیم و درواقع تحذیر مخاطب را دارد. پس به‌گونه‌ای در این دوره هم رمان تاریخی- تعلیمی مشاهده می‌شود. اما در خلال آن عزلت زن به جهت آسیب‌دیدگی نیز نمایانده می‌شود. در رمان‌های تاریخی این دوره از ماجراهای عاشقانه و عشق زنان درباری هم صحبت به میان می‌آید. گاه زن اغواگر و جاه‌طلب و باعث و بانی جنایات و شقاوت‌ها و جنگ‌ها و شکست‌ها معرفی می‌شود و گاه اغواگر و جاه‌طلب، مانند رمان «پیک اجل» و گاه چون زن نقش شده در «دلشاد خاتون» مدرسی خائن و مکار است و گاها معشوق.
در این دوره چونان رمان تاریخی پهلوی اول منجی‌یابی دیده می‌شود که نشان از آمالی است که هنوز هم برآورده نشده و یأسی که هنوز وجود دارد. علاوه‌بر آن اشاراتی به اعتقادات کهن ایرانی چون جادوگری هم مشهود است که نشان وجود پر رنگ خرافات کهن در میان مردم ناآگاه است. در کنار آن نیز هنوز اعمال قهرمانانه و ماجراجویی‌ها و سلحشوری‌های رمان تاریخی نقش می‌شود. ضمن آن بهره‌جویی‌ها و منفعت‌طلبی، مال‌اندوزی، تظاهر به زهد، کشتارها و جنایات سیاسی و... از مسائلی است که در بطن رمان تاریخی، مضامین اجتماعی را در دل خود جای می‌دهد. شایان ذکر است که میرعابدینی بر این باور است که گاه رمان تاریخی این دوره به افسانه بدل می‌شود (رمان تاریخی- افسانه‌ای) و باعث می‌شود که تمایلات خوانندگان ارضا  شود؛ مانند «پیک اجل»[5]. اما با وجود عنصر خیال موجود در آن بازنمودهای تعلیمی نیز نمودار گشته، با نظر به نظریه‌های جدید انواع ادبی مبنی‌بر پذیرش آمیزش ژانرها گویی رمانی تاریخی- افسانه‌ای- تعلیمی رخ می‌نماید. حرف آخر این‌که با نظری کلی بر رمان تاریخی این دوره می‌توان 3 عنصر را از پررنگ‌ترین مضامینی برشمرد که تمامی رمان‌های تاریخی این برهه را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد: قدرت، شهوت و زن.
پی نوشت:  
[1]حسن میرعابدینی، صد‌سال داستان‌نویسی ایران، ج1و2، ص 135
[2]ر.ک، سید علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران(1320-1357)، از ص97-90 و صص 101 و 102
[3] به نقل از همان، ص 102
[4] ر.ک، فاطمه صادقی گیوی، جنسیت در آرای اخلاقی...، از ص159-164
[5] ر.ک،حسن میرعابدینی، صد‌سال داستان‌نویسی ایران، ج1و2، صص140و 143و146و 147و151


تعداد بازدید :  297