در کتاب «زندگینامه امام حسین(ع)» نوشته دکتر جعفر شهیدی آمده است: «شام از آن روز که به تصرف مسلمانان درآمد، فرمانروایانی چون خالد بن ولید و معاویه پسر ابوسفیان را بهخود دید. مردم این سرزمین نه صحبت پیغمبر را دریافته بودند و نه روش اصحاب او را میدانستند. تنی چند از صحابه رسول خدا هم که بدان سرزمین رفتند و سکونت جستند، مردمانی بودند پراکنده از یکدیگر و در عامه، نفوذی نداشتند. در نتیجه مردم شام، کردار معاویه پسر ابوسفیان و پیرامونیان او را سنت مسلمانی میپنداشتند و چون صدها سال رژیم امپراتوران روم بر آنان حاکم بود و سیرت حکومتهای دوره اسلام را عادلانهتر از حکومتهای پیشین میدیدند، بر کارهای آنان صحه میگذاشتند.» درواقع به همین دلیل بود که آنان وقتی اسرای کربلا را به شام، نزد یزید آوردند، واکنش خاصی نداشتند. چون نهتنها از اهلبیت(ع) چیزی نمیدانستند بلکه دائم زیر تبلیغ حکومت بنیامیه و یزید، گمان میکردند با جمعیتی گناهکار یا یاغی مواجه هستند. تازه در شام بود که عدهای از یکدیگر پرسیدند این گروه اسرا، متعلق به چه خاندانی هستند و به آنها گفته شد خاندان پسر رسول خدا(ص) هستند! در این مقطع بود که اندکی آگاهی بین مردم بهوجود آمد که چرا باید یک حاکم اسلامی، فرزندان پیامبر خویش را به قتل برساند و زنان و کودکانش را به اسیری ببرد! (منبع / شهروند)