شماره ۳۱۲۰ | ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۴ تير
صفحه را ببند
مروری بر زندگی و اشعار پنج تن از شاعران معروف ایرانی که درباره امام حسین(ع) و کربلا سروده‌اند
شاعران ایرانی عاشورا

  [یاسر نوروزی] نامش حسن است، نام پدرش علی و به این نام و نشان، شد حسن بن علی ملقب به فردوسی. ابوالقاسم، کنیه اوست چراکه نام فرزندش را هم گذاشت قاسم، اما هیچ از خودتان پرسیده‌اید چرا فردوسی، بزرگ‌ترین شاعر ملی ما، نام فرزندش را از میان انبوه اسامی فارسی اصیل، انتخاب نکرد؟ چرا از همان نام‌های ایرانی که در شاهنامه آورده استفاده نکرد؟ این پرسش را اول از خودتان بپرسید، بعد از آنها که در این چند دهه عامدانه یا ناآگاهانه کمر بسته‌اند به زدودن فرهنگ اسلامی از تمدن ایران‌زمین. درحالی‌که این شاعر ملی ماست؛ حسن بن علی. یعنی از نام و نشانش، عشق و شیفتگی به اهل‌بیت(ع) می‌بارد و فروتنانه خطاب به مولای خود می‌سراید: «بر این زادم و هم بر این بگذرم / چنان دان که خاک پی حیدرم»‌ (با این اعتقاد به دنیا آمده‌ و بر همین مرام و باور می‌میرم که خاک پای علی(ع) هستم). این دیباچه شاهنامه ماست. متعلق به چه سالی؟ واپسین سال‌های قرن چهارم هجری؛ زمانی که در آستانه دوره طلایی فرهنگ و تمدن ایرانی هستیم؛ آنجا که ایرانیان مسلمان، کلام‌الله مجید و سیره رسول اکرم(ص) را خوانده‌اند و شنیده‌اند و روی دیدگان‌شان نهاده‌اند. به همین دلیل است که تا قرن‌ها بعد هیچ برگی از ادبای ایرانی نمی‌خوانید که در آن سخنی، بیتی یا قطعه‌ای درباره عظمت مقام محمد مصطفی(ص) نباشد. در آن دوره اما، اغلب ایرانیان سنی‌مذهب بودند و به جز منقبت (ستایش) مولا علی(ع) که او را خلیفه چهارم می‌خواندند، به خاکساری در آستان اهل‌بیت(ع) نمی‌پرداختند. با این حال واقعه کربلا چنان عظیم و حماسه‌وار و توفنده و تأثیرگذار بود که حتی شاعران ایرانی سنی‌مذهب‌مان را هم به واکنش واداشت. بگذریم از شاعران شیعی ایرانی که از همان آغاز رشد و تعالی شعر فارسی، ارادت خود را نسبت به خاندان اهل‌بیت(ع) و به‌ویژه امام حسین(ع) تقدیم کردند. در عین حال، باید توجه داشت که در رسانه‌های مختلف از بعضی از آنها بیشتر نام برده‌‌اند، از بعضی کمتر. به همین دلیل تصمیم گرفتیم فهرستی ترکیبی از چند تن از این شاعران، ارائه کنیم؛ چه آنها که بین عامه مردم سرشناس‌تر هستند، چه آنها که عموم مردم نام‌شان را کمتر شنیده‌اند. پس این گزارش به زندگی، شعر و زمانه چند تن از مهم‌ترین شاعران برجسته ایرانی (چه سنی و چه شیعه) اختصاص خواهد داشت که شعر یا اشعاری درباره واقعه عاشورا یا امام حسین(ع) سروده‌اند.

اولین شاعر ایرانی که درباره کربلا سرود
کسایی مَروزی؛ شاعری شیعی از خراسان قدیم
«مرو» هم‌اکنون یکی از استان‌های کشور ترکمنستان است درحالی‌که این منطقه در گذشته متعلق به ایران بود و به‌خاطر ضعف قاجار، جدا و ضمیمه خاک روسیه شد. نام باستانی آن «مَرغاب» است که از نام رود مرو گرفته شده. «مَرغزی» هم که در نسبت بعضی شاعران قدیمی می‌بینید، دقیقا اشاره به همین نام کهن دارد؛ (مَرغ + زی) یعنی کسی که در مرو به دنیا آمده و زندگی می‌کند. در مجموع، ابوالحسن علی بن محمد کسایی مروزی، از شاعران بزرگ قرن چهارم، اهل مروِ خراسان قدیم ایران بوده است. شعر او از دو جنبه اهمیت دارد؛ اول اینکه از نخستین شاعران فارسی‌زبان است که اشعاری از او به جا مانده، دوم اینکه در آن دوره سرکوب شیعیان، اشعاری درباره کربلا و امام حسین(ع) سروده و باشجاعت تمام، ارادتش را به ایشان ابراز داشته. او در یکی از اشعارش، وصف بهار را آغاز می‌کند اما بعد از آن می‌پرسد چگونه در این بهار شادی کنم درحالی‌که همزمان یاد شهدای کربلا می‌افتم؟ بعد می‌گوید من نمی‌خواهم مدح پادشاهان را بگویم و به‌دنبال عاشقانه‌سرایی هم نیستم چراکه حالا وقت «مقتل» گفتن است. «مقتل» درواقع به سروده‌ها یا نوشته‌هایی می‌گفتند که درباره واقعه عاشورا و مصایب کربلا بود. کسایی بعد از آن می‌گوید که باید تولا (محبت و دوستی) را نسبت به امام حسین(ع) تجدید کنم و چنین می‌سراید: «میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را / مقتول کربلا را، تازه کنم تولا / آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده (واژه کهن خوابانیده) / از آب ناچشیده، گشته اسیر غوغا» و پس از آن شمر و سنان بن انس (کسی که همراه شمر شد برای بریدن سر اباعبدالله(ع) را لعن می‌کند. بعد با سوز و گداز از علی‌اصغر(ع)،  حضرت زینب(ع) و دیگر حاضران و شهدای کربلا نام می‌برد. هرچند بعضی از لغاتی که او در اشعارش به‌کار برده، امروز دیگر کاربرد ندارد یا سخت و دشوار می‌نماید، اما فضایی که در این شعر ساخته، جانانه و عاشقانه در سوگ امام حسین(ع) و یاران ایشان است.
 
من خوکی مثل سلطان محمود را مدح نمی‌کنم!
ناصر خسرو، شاعری که بارها تهدید به قتل شد
تقریبا تمامی شاعران فارسی‌زبان به‌خاطر وضعیت و زمانه آن روزگار، مدح پادشاهان را گفته‌اند و مگر کسی جرأت داشته اینگونه شعر بگوید: «پسنده‌ست با زهد سلمان و بوذر / کند مدح محمود مر عنصری را؟» (آیا پسندیده است با وجود زهد و تقوای سلمان فارسی و ابوذر غفاری، (آن شاعر درباری) یعنی عنصری بلخی بیاید و سلطان محمود را مدح کند؟! چرا وقتی سلمان و ابوذر هستند، کسی مثل عنصری بلخی باید سلطان محمود را مدح کند؟!) و پس از آن تند و آتشین بسراید: «من آنم که در پای خوکان نریزم / مر این قیمت دُرّ لفظ دری را» (من آن کسی هستم که این مروارید قیمتی شعر فارسی را پای خوک‌ها نمی‌ریزم). خواندن این اشعار همین حالا هم لرزه به اندام می‌اندازد، به‌ویژه وقتی بدانیم در زمان سرودن این شعر، غزنویان همچنان حکومت می‌کردند، اما ناصر خسرو، شاعری بود از جان گذشته؛ در بلخ خانه‌اش را غارت کردند، بارها او را تهدید به قتل کردند، نقشه کشتنش را کشیدند و سرانجام او را به آوارگی کشاندند. با این حال ناصرخسرو همچنان تا پایان عمر بر عقاید خویش استوار بود. البته او از شیعیان اسماعیلی بود؛ یعنی فرقه‌ای از شیعیان که به جای امام موسی کاظم(ع)، فرزند دیگر امام صادق(ع) یعنی اسماعیل را جانشین‌شان می‌دانستند. با این حال او جزو شیعیان محسوب می‌شد و در اشعارش ارادتش را نسبت به خاندان اهل‌بیت(ع) نشان داده است. به‌ویژه در یکی از اشعارش به‌وضوح به ظلم بر حضرت فاطمه زهرا(س) اشاره می‌کند و مستقیما در رثای حسین بن علی(ع) و حنجر خونین‌شان در کربلا می‌سراید: «لعنت کنم بر آن بت، کز فاطمه فدک را / بستد (ستاند) به قهر تا شد، رنجور و خوار و غمگین / لعنت کنم بر آن بت، کو کرد و شیعت او (پیروان ابن زیاد و عمر سعد و...) / حلق حسین تشنه، در خون، خضاب و رنگین (خضاب: رنگ‌کرده و سرخ و خونین)»
 
زنی چون فاطمه، خیرالنساء کو؟
سنایی؛ شاعر سنی عاشورایی
شعر عرفانی فارسی، چند چهره بسیار شاخص دارد که سنایی نخستین آنهاست. چنانچه مولوی، شاعر بزرگ ایرانی، درباره او می‌گوید: «عطار روح بود و سنایی دو چشم او / ما از پی سنایی و عطار می‌رویم». یکی از معروف‌ترین اشعارش را محمدرضا شجریان، حسام‌الدین سراج و محسن چاووشی، هر سه خوانده‌اند: «ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی / نروم جز به همان ره، که توأم راهنمایی...» درواقع سنایی بین عموم مردم به این شعر آشناست. اما باید بدانیم با وجود اینکه سنی بود، هم در منقبت امام حسین(ع) شعر سروده، هم در ذکر عظمت حضرت فاطمه زهرا(س) و هم درباره شهدای کربلا. او به‌وضوح حضرت فاطمه(س) را بهترین زنان عالم می‌داند: «سراسر جمله عالم، پُر زنان‌اند / زنی چون فاطمه خیر النساء کو؟ (در دنیا زنان بسیاری وجود دارند اما چه‌کسی را شبیه به فاطمه خیرالنساء (خیرالنساء: بهترین زنان)‌ می‌توان یافت؟)
 
کجایید‌ای شهیدان خدایی؟
مولوی و شعر کربلایی
«کجایید‌ای شهیدان خدایی؟ / بلاجویان دشت کربلایی / کجایید‌ای سبک‌بالان عاشق؟ / پرنده‌تر ز مرغان هوایی». شعری که در اوج سادگی، زیباست و در اوج زیبایی، پر از سادگی و خلوص. این شعر را شاعری سروده است که نه‌تنها در ایران بلکه در جهان به شعر عارفانه-عاشقانه مشهور است. این شهرت چنان است که دیوان اشعارش در سال‌های 1393و 1394، دو سال پیاپی، پرفروش‌ترین کتاب شعر آمریکا شد. او به مذهب اهل سنت و شافعی بود اما در کتاب «مثنوی معنوی» به زیباترین بیانی واقعه نبرد امام علی(ع) با عمرو بن عبدود (از بزرگان لشکر کفر) را شرح می‌دهد و سپس با عظمتی بی‌مانند سخن گفتن با مولای متقیان را آغاز می‌کند: «ای علی که جمله عقل و دیده‌ای / شمّه‌ای (اندکی) واگو از آنچ دیده‌ای / تیغ حلمت (بردباری‌ات) جان ما را چاک کرد / آب علمت، خاک ما را پاک کرد... / چشم تو ادراک غیب آموخته / چشم‌های حاضران بردوخته... / راز بگشا‌ ای علی مرتضی /‌ای پس سؤ القضا، حُسن القضا... (که اشاره دارد به ماجرای آب دهان انداختن عمرو بن عبدود بر چهره مولا علی(ع) و کظم غیظ ایشان). و پس از آن می‌گوید: «یا تو واگو آنچه عقلت یافته‌ست / یا بگویم آنچه بر من تافته‌ست (آنچه از نور وجود تو بر من تابیده و به من الهام شده است) / از تو بر من تافت، چون داری نهان؟ (از نور تو بر من تابیده است که این شعرها را می‌گویم و چرا از من نهان می‌کنی راز درونت را؟) / می‌فشانی نور چون مه بی‌زبان (مثل ماه نور می‌فشانی...) / لیک اگر در گفت‌اید قرص ماه / شب‌روان را زودتر آرد به راه (اگر تو با من در سخن آیی، مثل قرص ماهی هستی که رهروان در شب‌مانده را راهگشا می‌شوی). او در دیوان اشعارش (دیوان شمس) نیز بارها به مولا علی(ع) و عظمت او اشاره می‌کند و حتی واقعه زهر خوراندن به امام حسن(ع) را نیز می‌آورد: «چون حسینم خون خود در زهرکش همچون حسن...». تمام اینها درواقع عظمت اهل‌بیت(ع) را حتی در شاعران سنی‌مذهب ما نشان می‌دهد.
 
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
محتشم کاشانی، شاعری شیعی و عاشورایی
مرحوم غلامحسین یوسفی، از استادان برجسته زبان و ادبیات فارسی، در کتاب معروف خود «چشمه روشن» نوشته است: «چهارصد سال است فارسی‌زبانان شیعه‌مذهب در مراسم سوگواری سرور شهیدان، حسین بن علی(ع)، در ماه محرم، عواطف و احساسات مذهبی و همدردی خود را از خلال دوازده بند مشهور محتشم کاشانی بر زبان می‌آورند و ابیات او را در عزاداری‌ها می‌خوانند و بر در و دیوار مسجدها و تکیه‌ها می‌نویسند و کمتر شعری است که چنین در میان عامه مردم، رواج و شهرت یافته باشد:  باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است؟» مرحوم یوسفی در ادامه به موضوع پیشینه شعر عاشورایی در ایران اشاره می‌کند و می‌گوید با وجود سابقه‌ای دیرین در این زمینه، یافتن چنین شهرتی به‌خاطر ذوق و قریحه و لطف بیان محتشم کاشانی بوده است. ضمن اینکه درباره تأثیر محتشم از پیشینیان می‌آورد: «سرودن مرثیه در مصایب خاندان پیامبر(ص) پیشینه‌ای دیرینه داشت، به علاوه که محتشم، ترکیب‌بند خود را تحت‌تأثیر قصیده هفت‌بند حسین کاشانی (شاعر معروف قرن هشتم) در منقبت علی(ع) سروده است. (با این حال) شهرت محتشم در مرثیه‌سرایی، به‌خصوص در دوازده بند منظور (باز این چه شورش است...) از پیشینیان درگذشته چندان که به قول آذر بیگدلی (شاعر و تذکره‌نویس سده دوازدهم هجری)، دوازده بند محتشم کاشانی «در اکثر بلاد اسلام بین الخاص و العام، مشهور است.»


تعداد بازدید :  24