شماره ۵۱۱ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۷ اسفند
صفحه را ببند
نصیحت متفاوت لقمان

لقمان حکیم روزی پسرش را گفت: «امروز به تو 3 پند می‌دهم که اگر به کار بندی در زندگی کامروا شوی و هیچ غمی نیابی و پیوسته خود را خوشبخت‌ترین انسان روی زمین احساس کنی.» پسر که همه حواس خود را به حرف‌های پدر داده بود گفت: «من سراپا گوشم.» لقمان ادامه داد: «اول این که همواره سعی کن در زندگی بهترین و گواراترین غذاها را بخوری! دوم این که همه تلاش خود را به کار بند تا در بهترین بستر و رختخواب‌ها بخوابی! سومین و آخرین توصیه‌ام به تو این است که برای محل زندگی خود در بهترین کاخ‌ها و خانه‌ها جای گیری.» پسر لقمان که در هنگام شنیدن نصایح پدر هر لحظه بر تعجبش افزوده می‌شد پس از اندکی تامل گفت: «همه حرف‌های شما را به گوش جان شنیده و سعی می‌کنم آن‌ها را به کار ببندم اما پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم، چطور من می‌توانم این امکانات را برای خود فراهم کنم. دیگر اینکه اندرزهای شما با شیوه و راهی که تاکنون در زندگی به من آموخته‌اید متفاوت است. می‌خواهم بدانم دلیل این موضوع چیست؟» لقمان در جواب پسرش گفت: «من هیچ چیز جدیدی نگفتم و هیچ عمل متفاوتی از تو انتظار نداشته و ندارم. تو اگر کمی دیرهنگام و کمتر غذا بخوری، هر غذایی که به دهان می‌بری طعم بهترین غذای جهان را خواهد داد. اگر بیشتر کار کنی و دیرتر بخوابی، هر جا که سرت را روی زمین بگذاری احساس می‌کنی بهترین خوابگاه جهان است. در پایان اگر با مردم دوستی کنی و به آن‌ها عشق بورزی، در قلب‌شان جای خواهی گرفت و آنگاه بهترین خانه‌های جهان از آن تو خواهد بود.»

 


تعداد بازدید :  308