[ شهروند ] این روزها فرهنگسرای نیاوران میزبان نمایش «2424» است. نمایشی به نویسندگی و کارگردانی زری اماد- بعد از پنج سال دوری از صحنه- به تهیهکنندگی فرهاد قائمیان و بازی سیروس اسنقی، محمدرضا فصیحینیا، محمدعلایی، بهزاد محسنی، سیدرضا علوی، رضا داوودوندی، خسرو کشاورز، احمد نخودیان، محمدرضا احمدی و ارسلان قاسمی که داستانی آخرالزمانی را به روایت نشسته است. «2424» درواقع راوی داستان خلقت با محوریت و مظلومیت زن است. قصه خلق آدم که در ۴۰۰ سال آینده روی میدهد و زمین را در یک چرخش زمانی به تکرار خلقت آدم و به بهشت میرساند. قصه آدمهایی که در جزیرهای در ناکجاآباد گرد هم میآیند تا شاید امید بقای انسان را به بار نشانند. نمایشی که بهگفته زری اماد؛ «یک بحث فلسفی دارد که فلسفه ذهنی خودم است و برداشت و اقتباسی از جایی نیست.»
نکته مهم درباره نمایش «2424»- که به سال وقوع رویدادهای داستان اشاره دارد- اما تقدیم هر کدام از اجراهای این تئاتر به بانوان هنرمند و تأثیرگذاری چون پری صابری، سوسن تسلیمی، گلاب آدینه، تیم ملی بانوان پاراتکواندو، فاطمه رحمانی، توران مهرزاد، فخری خوروش، جمیله شیخی، شهلا ریاحی، هما روستا و فریماه فرجامی است.
به مناسبت اجرای این نمایش با زری اماد گفتوگو کردهایم که در ادامه میآید:
دغدغهای که شما را به اجرای نمایش «2424» رساند؛ چه بود؟
بیشک هر نویسندهای دغدغههای ذهنی خودش را دارد و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. دغدغههای ذهنی من البته چندان پیچیده و عجیب و نیازمند گفتوگو و مصاحبه نیست و همه را در نمایش «2424» میتوانید ببینید. در این نمایش تکهای از زمین را میبینیم، جایی به نام جزیره که به نوعی سرزمین موعود نیز به شمار میآید. تعداد افرادی که نجاتیافته و به این جزیره رسیدند محدود است و باید دید که میتوانند از آن محافظت کنند یا خیر. نمایش درواقع روایتگر قصه خلقت آدمی است که در 400سال آینده رخ میدهد و من دوباره زمین را در یک چرخش زمانی، به تکرار خلقت آدم و به بهشت میرسانم.
یعنی «2424» یک نمایش آخرالزمانی از جنس فیلمهای هالیوودی این ژانر است؟
دقیقا. ما در جهان سوم از آخرالزمان صحبت میکنیم اما هنوز به جسارت و جرأت خلق اثری در این رابطه نرسیدهایم. در هالیوود یا در ژاپن و کره در اینگونه آثار در انتها نقطهای را برای وصل میگذارند، اما من در نمایش بحثم این است که آخرالزمان به ما نزدیک و نهایتا 4قرن آینده است. آیا تا آن زمان اصلا چیزی به اسم بشر باقی میماند؟ میخواهم بگویم که ما چقدر انسانیم؟ چقدر اندیشمندیم یا ادای اندیشمند بودن را درمیآوریم. من برمیگردم به بهشت که فقط آدم و حوا باشند و فرصت دیگری.
آیا در زمان نوشتن این نمایشنامه از منابع علمی یا فلسفی هم استفاده کردهاید؟
نه. نمایشنامه «2424» کاملا تخیلات ذهنی خودم بود. من کل هستی را زن درنظر گرفتم و در نمایش میبینیم که وقتی زن نباشد، خلقی هم نیست. اگر حوا نباشد، آدم به تکامل نمیرسد. آدم و حوا کنار هم میتوانند خلاق باشند. نمایش یک بحث فلسفی دارد که فلسفه ذهنی خودم است و برداشت و اقتباسی از جایی نیست. این نمایشنامه بحث جهانی دارد و به منطقه خاصی اشاره ندارد و بیزمان و بیمکان است.
درواقع از تمام دنیا فقط آدمها به هم وصل میشوند. آدمهایی که ماهها روی آب بودند تا به جزیره برسند و هرکدام که توانایی بیشتری داشتند دوام آوردند و آخر کار به جزیره رسیدند. نکته مهم اینکه در این قصه پای هیچ کودکی به جزیره نرسیده و تعداد زنان هم کم بوده و بیشتر نجاتیافتگان مردها بودند.
منجی این داستان از نظرگاه شما زنها هستند؟
نه. منجی قصه من، حضرت آدم است.
از شما پیش از این انتقاداتی خوانده بودیم که شاکی بودید از اینکه چرا آثاری از این دست زیاد تولید نمیشوند. دلیلش را در چه میدانید؟
چون مخاطبان عادت کردهاند از دغدغهها و مشکلات جدا شده و فقط بهدنبال خنده و کمدی باشند که این مطلب قصه دردناکی شده است. بسیاری از سالنهای خصوصی هم فقط و فقط بهدنبال فروش هستند که البته استفاده از برخی چهرههای تلویزیونی و سینمایی و تازگیها هم اینستاگرامی آنها را به این هدف میرساند. من اما افتخارم این است که گروه را از بچههای زحمتکش تئاتری انتخاب کردهام. 10 بازیگر مرد که پنج تا هفت ماه تمرین کردهاند و حالا به جایی رسیدهاند که روی صحنه این اثر نفسگیر 70دقیقهای واقعا میدرخشند.
یکی از نکات کنجکاویبرانگیز تئاتر شما حضور آقای فرهاد قائمیان در نقش تهیهکننده بوده. آیا ایشان در بحث تامین هزینهها هم کمک کرده؟
بله. البته باید از صندوق اعتباری هنر و فرهنگسرای نیاوران تشکر کنم که پای اجرای ما ایستادند و مثلا پول سالن از ما نگرفتند که البته کمک کوچکی هم نیست و شبی 15تا 20میلیون تومان هزینه سالن میشود. جالب اینکه شنیدهام برخی صحبت از خرجهای میلیاردی این کار و حتی دستمزد 500میلیونی من زری اماد میکنند. ولی باید بگویم که هنوز یک ریال بهحساب من واریز نشده است، اما گذشته از این حرفها؛ من گِله بزرگی از جامعه هنرمندان دارم که ادعای دوستی هم دارند و حداقل اینکه بارها از آثارشان حمایت کردهام، اما آنها در جواب از من حمایت نکردند و حتی سعی نکردند با معرفی و تبلیغ اثر این کار را انجام دهند. دوستی آنها پوشالی و به دردنخور است و من واقعا این حجم از بیتفاوتی و حسد را درک نمیکنم. فرهنگسرای نیاوران مدتها بود که اجرای نمایش نداشت. اکنون ما آمدیم و سالن را احیا کردیم، اما این حجم از اعتراض برای چیست؟ برای همین هم هست که میگویم این روزها، کار کردن دل و جرأت میخواهد. درواقع همان مافیای سینما را در تئاتر هم میتوان دید.