[ حانیه جهانیان] «شهید موسیو کمال»؛ شاید با شنیدن این نام تعجب کنید نام کامل او «ژروم ایمانوئل» است. هرچند جای تعجب ندارد زمانی که شور و شیفتگی و عشق این مرد به اسلام و انقلاب را میخوانید.
بهخاطر همین یقین و ایمان است که از فرانسه به ایران میآید، مسلمان میشود، حتی به جبهه میرود و در نهایت هم به شهادت میرسد.
این یکی از روایتهای خواندنی درباره شخصیتهایی است که مسلمان شدند و به جرگه شهدا پیوستند؛ روایتی که بهزاد دانشگر (نویسنده و پژوهشگر) تصمیم گرفت تا در کتابی با نام «موسیو کمال» به آن بپردازد؛ کتابی که به همت انتشارات «حماسه یاران» منتشر و در کمتر از یک ماه با استقبال خوب اهالی کتاب مواجه شده است. آنچه در ادامه میخوانید، گفتوگویی است با بهزاد دانشگر، نویسنده کتاب «موسیو کمال».
شهید ژروم ایمانوئل معروف به «موسیو کمال»؛ ابتدا درباره این شخصیت بگویید. موسیو کمال کیست؟
ژروم ایمانوئل، متولد 9آوریل سال 1964در فرانسه است؛ از پدری اهلِ تونس و مادری فرانسوی. وقتی ژروم دوساله بود، پدر و مادرش از هم جدا شدند و پدر به کشور خود، تونس برگشت. ژروم در سفری به تونس با دین اسلام آشنا و مسلمان شد و نامش را به «کمال» تغییر داد. او بعد از بازگشت به فرانسه، در جریان انقلاب اسلامی ایران با امام خمینی (ره) و اطلاعیههای او آشنا شد و در سال 1981به ایران آمد و در یکی از مدارس علمیه قم به تحصیل پرداخت. مدتی بعد هم مذهب شیعه را انتخاب کرد. کمال با شروع جنگ تحمیلی، آمادگیاش را برای اعزام به جبهه اعلام کرد، اما بهدلیل تابعیت فرانسویاش از حضور در جبهه منع شد. تااینکه با اصرار فراوان، کمال، بالاخره مجوز حضور در جبهه را دریافت کرد و همراه با «سپاهِ بدر» در سال 1363به جبهه رفت. کمال سرانجام در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در سال 1367و در جریان عملیاتِ «مرصاد» به درجه رفیع شهادت نایل شد.
گویا پدر این شهید تا سالها از شهادت فرزندش مطلع نبود. چرا؟
یکی از تراژدیهای زندگی کمال این است که مادرش بعد از مهاجرت او به ایران بهعلت بیماری از دنیا میرود و پدرش که در تونس زندگی جدیدی تشکیل داده بود، تا 30سال بعد از شهادت کمال از او خبر نداشته است.
وقتی شنیده بود فرزندش به شهادت رسیده، به ایران آمد؟
بله، پدر کمال در سال 96برای زیارت مزار پسر شهیدش به ایران آمد. او در اینباره گفته بود: «بعد از انقلابِ تونس در سال 2014، با جستوجو در اینترنت نام کمال را در فهرست شهدای دفاعمقدس ایران دیدم. با فهمیدن این خبر تا 15روز فقط گریه میکردم و چیزی نمیخوردم.»
پیشتر هم در کارنامه شما پیگیری سوژههایی را دیده بودیم که جذاب و قابل تامل بودند. نظیر کتاب «ادواردو» و ماجرایی که برای این شخصیت خاص پیش آمده بود. در تاریخ دفاعمقدس رزمندهها و شخصیتهای اقلیت و غیرایرانی هستند که همچنان، روایت آنها مکتوب نشده است؟ با گذشت سالها از دفاعمقدس و انتشار مطالب فراوان در این باره، بهنظر شما همچنان قابلیت تحقیق و جستوجو دارد؟ منظورم این است که آیا تاریخ آن دوره همچنان میتواند شگفتیهایی برای مخاطب خلق کند؟
بله. قطعا شخصیتهای جذاب دیگری در دفاعمقدس وجود دارد که روایت آنها میتواند برای مردم جذاب باشد. اساسا فضای دفاعمقدس همچون معدنیست که هرچه در آن کندوکاو کنید بازهم رگهها و گوهرهای تازهای به چشم میخورند که قطعا هریک درخشش و ارزش خاص خود را دارند. البته ناگفته نماند علت اینکه پذیرفتم تا راوی زندگی این شخصیت باشم تنها به حضور او در جبهه محدود نمیشود. برای من شخصیتِ «کمال کورسل» چیزی بیش از اینها بود. بهنظرم مسیری که او از نوجوانی طی کرده بود از فرانسه تا قم و شهادت او، همه و همه نقطهعطفها و جذابیتهای بالای زندگی او محسوب میشوند. تا حدی که حتی اگر این شخصیت به شهادت نمیرسید بازهم زندگی ویژه او ارزش این را داشت که تبدیل به کتاب شود. کتابی درباره زندگی و مبارزاتی که پشت سر گذاشت.
در مجموع، سوژه بسیار نابی در تاریخ دفاعمقدس پیدا کردهاید، درباره نحوه پیداکردن چنین سوژهای برایمان بگویید. چطور شد موسیو کمال را پیدا کردید؟
بعد از کتاب «ادواردو» ، سوژههای دیگری را که درباره شخصیتهای غیرمسلمانی که بعدها به دین اسلام پیوستند، بهدلیل جذابیت سوژهها و علایق شخصی بهشدت دنبال میکردم. درباره «کمال کورسل» هم صرفا شنیدههایی وجود داشت اما چیز زیادی نمیدانستم. تا اینکه از طرف انتشارات «حماسه یاران» پیشنهاد همکاری و پرداختن به این سوژه مطرح شد. در ادامه وعده دادند تا منابع موثق و مرتبط با این شهیدِ بزرگوار را در اختیارم قرار دهند. من هم پذیرفتم و پس از هماهنگی و تدوین مصاحبه با همرزمان شهید، شروع به نوشتن کتاب کردم.
از استقبال خوانندگان نسل جوان، درباره آثاری با این مضامین، اطلاع دارید؟ بهنظر شما این آثار همچنان برای مخاطبان نسلهایی که شاهد جنگ نبودهاند کشش و تأثیر لازم را دارد؟ برای مثال؛ برای شما پیش آمده که نوجوانان بهصورت مستقیم نظرشان را درباره آثار شما بیان کنند؟
بله من هر از گاهی، به مجموعههای فرهنگی دعوت میشوم که از قضا مخاطبانم نوجوانان هستند. درباره آثارم با آنها گپ میزنم و نظراتشان را با من در میان میگذارند. درباره مطالعاتی که دارند، کتابهایی که از من خواندند و آنجا متوجه استقبالشان میشوم. البته که تمام اینها فضل و لطف خداوند است.