ظهر 22سپتامبر 1980(31شهریور 1359)، 192جنگنده نیروی هوایی عراق به سمت اهدافشان در خاک ایران پرواز کردند. همزمان صدام، چفیه قرمز به سر و نوار فشنگ به کمر، بیآنکه درجات نظامیاش را نصب کند، وارد اتاق عملیات شد (تصویر صدام در آن روز را به روایت کتاب «جنگ ایران و عراق» نوشته جعفر شیرعلینیا در همین ستون میبینید). وقتی صدام وارد اتاق شد، عدنان خیرالله، وزیر دفاع، به او گفت: «سرور من! جوانها 20دقیقه قبل به پرواز درآمدند.» و صدام گفت: «تا نیم ساعت دیگر کمر ایران خواهد شکست!» این روایت وفیق السامرایی، از فرماندهان سازمان اطلاعات عراق، بود به روایت کتابی که بعدها نوشت به نام «ویرانی دروازه شرقی» (این کتاب توسط مرکز اسناد و تحقیقات دفاعمقدس ترجمه شده). وفیق السامرایی در ادامه مینویسد صدام در رؤیای تکرار همان چیزی بود که روز پنجم ژوئن 1967روی داد. در آن روز نیروی هوایی اسرائیل، 65درصد از هواپیماهای مصر را روی باند فرودگاهها از بین برده بود. بعد اسرائیلیها جنگ را 6روزه از کشورهای عربی برده بودند، اما آنچه صدام درباره ایران گمان میکرد، توهمآمیز بود. چون جنگندههای عراقی به پرواز درآمدند و فرودگاهها و پایگاههای هوایی ایران را بمباران کردند؛ با این حال گزارشهایی که از این حمله رسید، بسیار ناامیدکننده بود. چون عراقیها یک هواپیمای مسافربری را زده بودند و تازه در ازای آن، یک سنگین بمبافکن از نوع توپولف شوروی را از دست داده بودند. صدام درواقع بخش عظیمی از جنگندهها و بمبافکنهایش را به میدان آورد و ادعا کرد خسارت سنگینی به ایرانیها زده اما آنتونی کردزمن، کارشناس نظامی آمریکایی و نویسنده چندین کتاب، درباره جنگهای خاورمیانه مینویسد: «حمله جنگندهها درواقع نخستین شکست عراق بود. بهعنوان مثال در حمله به فرودگاه مهرآباد، بمبها به شکل پراکنده در منطقهای وسیع پرتاب شده بودند. حتی در مواردی به باندها هم خورده بودند و خسارت محدودی داشت.» نقشهای که میبینید، مسیر حملات جنگندههای عراق را نشان میدهد.