هوشنگ ماهرویان نویسنده و پژوهشگر
یکی از دوستان نویسندهام- آقای محمد مختاری- صاحب کتابی به نام «انسان در شعر معاصر» است. نویسنده، در این کتاب به تحلیل 4 شاعر پرداخته است: نیما یوشیج، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و احمد شاملو. در بخشی که احمد شاملو را تحلیل کرده، به اشعار دوران حماسی شاملو پرداخته است. یعنی از دهه 50 که جریان مبارزه مسلحانه در ایران آغاز شد. اشعار شاملو را در این دوره، به نام «حماسی» میشناسند؛ دورانی که شاملو دایما درحال سرودن اشعار حماسی برای جریانهای مسلحانه بود. شعرهایی مثل «شیرآهن کوه مرد». محمد مختاری در این کتاب، به نقد شاملو پرداخته و در این کار، به «رژی دبره» اشاره میکند. «دبره» نویسنده کتابی به نام «انقلاب در انقلاب» است. او در این کتاب به توجیه مبارزه مسلحانه و تفسیر آن پرداخته است. چندسال بعد از زمانی که دبره از آمریکای لاتین به فرانسه بازگشت، کتابی نوشت با عنوان «نقد سلاح». دبره؛ در این کتاب، تمام تئوریهای کتاب قبلیاش را به نقد کشیده است. البته این کتاب هیچگاه در ایران ترجمه و چاپ نشد. کتاب اول (انقلاب در انقلاب) در ایران ترجمه و چاپ شده بود و بهصورت مخفیانه، دست به دست میچرخید. شاید هزاران نفر بهخاطر خواندن این کتاب به زندان افتاده بودند. در صورتی که همین کتاب، یعنی کتاب انقلاب در انقلاب دبره، در فرانسه و انگلیس، با ترجمههای مختلفی چاپ شده بود و پشت ویترین کتابفروشیها قرار داشت. من با محمد مختاری به شمال رفته بودم و از او به خاطر نقد خوب شاملو، تمجید کردم. به او گفتم که شما به بهانه شاملو، جریانات مسلحانه و خشونتآمیز را نقد کردهاید و این خیلی خوب است. بعد، در مباحثهای که با هم انجام دادیم، به او گفتم محیط لیبرال دموکراسیای که در فرانسه بود، باعث شد که کتاب «انقلاب در انقلاب» دبره، به کتاب مقدس تبدیل شود و خود او بعد از مدت زمان کوتاهی، در رد سخنان و تفکرات قبلیاش، کوشید و کتابی دیگر نوشت. اگر شما در شرایط دهه 50 و زمانی که امیر پرویز پویان، کتاب «رد تئوری بقا» را مینوشت، بودید و کتاب «انقلاب در انقلاب» به جای اینکه دست به دست و مخفیانه بچرخید. چریک سازی کند، آزادانه «چاپ» میشد و پشت ویترین قرار میگرفت، به کتاب مقدس تبدیل نمیشد. چون ویترین، همواره تقدسزدایی میکند. حتی اگر امیر پرویز پویان زنده بود، این کتاب را نقد میکرد. اینکه دو مطلق وجود دارد؛ یکی مطلق ضعف تودهها است و دیگری، مطلق قدرت حکومتها است. وقتی ما دست به ترور میزنیم، این دو مطلق میشکنند. به نظرم این حرف خیلی حرف قشری و سطحیای است. نه تحلیل جامعهشناختی دارد، نه تحلیل اقتصادی دارد و نه تحلیل سیاسی. نمیدانم این چه حرفی بود که این همه انسان را به خود جذب کرد. همچنانکه من صحبت میکردم، محمد مختاری هم تأیید میکرد. اما تا به اینجا میرسیدم که «لیبرال دموکراسی است که اجازه نمیدهد اندیشه انسانها به امر مقدسی تبدیل شود»، لب به مخالفت گشود و با قسمت لیبرالیسم آن مخالفت کرد. خلاصه بحث ما در شمال، نیمهکاره باقی ماند و قرار گذاشتیم که بحث را بعدا در تهران ادامه دهیم. اما مدتی بعد بود که ناگهان خبر کشته شدن محمد مختاری را شنیدیم و بحثمان نیمهکاره باقی ماند.