احمدرضا دالوند گرافیست
با رشد بیرویه، طراحی نشده، یا بد طراحیشده منظرشهری؛ با گسترش اختاپوسی معماری معاصر، که بیشتر سوداگرانه است تا کارکردگرایانه ( از خیر هویت ایرانی و اصالت فرهنگی گذشتیم)، و با فقدان ضوابط و معیارهای شناخته شده شهرسازی، چیزی رخ داده است (واقعاً رخ داده است) که معلوم نیست بر روان و سلامت و بر تعادل حیاتی ساکنان این غولشهر آلوده چه خواهد کرد؟ هر روز برتعداد ساختمانهای بلند در جوار ساختمانهای کوتاه افزوده میگردد. در نتیجه، تعداد «دیوارهای کور» در تهران بهطرز نگرانکنندهای رو به فزونی است. هر دیوار کوری عرصه را بر عدهای از شهروندان تنگ میکند. سهم آسمان و مقدار منظر را به روی او محدود و محصور میسازد. امکان درخت را از او میگیرد. پرنده را بر او حرام میکند. نیروی حیاتیاش را تقلیل میبرد، خلاقیت را در او ریشهکن میسازد. حالا دیگر کاری از کسی برنمیآید، شهر دلخواهتان را اگر چیزی از قوای تخیل در شما باقی است برای خود تصور کنید. نسخهای وجود ندارد. پس به همین امکانات بسنده باید کرد. اگر فکر کنید رفتن به دامان پر مهر طبیعت چارهساز است، امتحان کنید. اغلب رودخانهها کاملاً مردهاند، یا به بیماری و لای و لجن و فنا نزدیکترند تا جریان شاداب و پر خروشی که در فیلمها میبینیم. چه باید کرد؟ مدتی است که در سطوح وسیع شاهد نقاشیهایی هستیم که آسمانهای فراخ و بهشدت آبی، مجهز به ابرهای سفید تپل مپل را در مقابل چشمان خسته مردم نقش میکنند. که یعنی اگر ضوابط شهرسازی نداریم و اگر داریم اجرا کردنش به منافع برخی لطمه میزند، در عوض ببینید چه ابرهای قشنگی توی آسمان بهشدت آبی رنگ(در حد وانت نیسان )، روی دیوارهای کور یا حتی دیوارهای مناسبتر برایتان دستور دادهایم تا نقاشی کنند تا شما دچار عدم تعادل نشوید، دلتان نگیرد، اگر یک دیوار غولآسا و بتونی مقابل پنجره یا منظر شهری از زمین سر در آورد؛ سهم آسمان نداشتهتان را خیلی آبیتر، و فقدان پرنده را خیلی درشتتر از اصل، البته برایتان نقاشی میکنیم. روستا و آبشار و در و پنجره دهاتی و سنتی هم در چپ و راست اتوبانها میدهیم تا برایتان نقاشی کنند...