شماره ۵۰۷ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۳ اسفند
صفحه را ببند
سفرهاي داوطلبانه ما و مسافر كيارستمي!

سعید  اصغرزاده روزنامه‌نگار

روزهاي آخر ‌سال است و روزهاي تمهيدات سفر و حكايت ما بي‌سفران! بله، پيشترها مرکز آمار ایران نتایجی از طرح آمارگیری از گردشگران ایران در‌ سال ۹۱ منتشر کرده بود که نشان می‌داد در آن سال، ۴۳‌درصد از خانواده‌های ایرانی هیچ سفری نداشته‌اند! حالا كه 3‌سال گذشته و همه‌چيز عوض شده. اين 43‌درصد هم لابد بيشتر شده است!
شايد الان مي‌خواهيد بگوييد كه مي‌خواهم بنويسم كه داوطلب رفتن به سفر و آشنايي با مردم در هرجاي اين كره‌خاكي شويد و آموزه‌هايي انساني را فرا بگيريد و الگوهايي را براي خود و اداره خانواده و محله و شهر و كشور خود كپي‌برداري كنيد و بدينوسيله سنت حسنه سفر را به امري مشاركت‌جويانه تبديل و از ماحصل آن بهره‌اي اجتماعي ببريد؟ اما نه! من مي‌خواهم به رويكردي ديگر، شما را اشاره دهم.
براساس آخرین آمار مرکز آمار ایران، ایرانی‎‌ها در تابستان امسال ۱۰۲‌میلیارد و ۴۱۰‌میلیون تومان در سفرهای خارجی خرج کرده‌اند. بیشترین بخش از این هزینه یعنی ۴۶‌میلیارد تومان صرف تور و گشت شده است. براساس این آمار، ایرانی‌ها تابستان امسال ۴۲۵‌هزار سفر خارجی داشته‎اند (به قول كاظم بهمني: به رفتن تــو سفر نـــه فرار می‌گویند/ به این طریقه بازی قمار می‌گویند). از طرف ديگر مرکز آمار ایران اعلام کرده که هزینه سفرهای داخلی خانوارهای ایرانی در تابستان امسال ۴‌هزار و ۳۸۷‌میلیارد تومان بوده است.
هر چند مشخص نیست که این سفر‌ها متعلق به کدام گروه‌های اجتماعی بوده و آیا همه بخش‌های جامعه ایران قادر به انجام چنین سفرهایی بوده‌اند یا نه اما به‌نظر می‌رسد که محدودیت‌های مسافران در داخل ایران و کم و غیراستاندارد بودن امکانات رفاهی مانند هتل‌ها و مراکز اقامتی، تمایل مسافران را به سفرهای خارجی بیشتر کرده است. اما آيا ما براي سفرهايمان اگر اهل سفريم، برنامه‌اي داريم؟ نكند به سفر برويم و هيچ دستاوردي نداشته باشيم. نكند داوطلب وقت گذراني صرف شويم و در ته سفر فقط جيبمان خالي بماند! نكند...
ياد اولين فيلم بلند عباس كيارستمي در ‌سال 55 مي‌افتم؛ «مسافر»! فیلم با تصاویری از بازی فوتبال بچه‌ها در کوچه‌های خاکی در یکی از شهرهای کوچک ایران شروع می‌شود. ابوالقاسم جولایی پسرکی محصل است که تمامی آرزوهای کودکی او در توپ لاستیکی و عشق به فوتبال خلاصه شده است. دیر به مدرسه می‌رود و با گرفتاری موفق به خرید کیهان ورزشی می‌شود. او تصمیم به رفتن به تهران و دیدن بازی فوتبال در استادیوم امجدیه گرفته است. در ادامه، وی برای رسیدن به هدفش و جمع‌آوري خرج سفر، شروع به گول‌زدن دوستان و مردم آشنای اطرافش می‌کند و تلاش گسترده او برای تهیه پول سفر شکل می‌گیرد.
به قول منتقدي (مهدي ملك) نکته قابل‌تامل و زیبای فیلم در این مسأله است که اصولا کیارستمی مسائل و مشکلات را به صورتی عمیق و ریشه‌دار در جامعه مطرح می‌کند. برای نمونه صحنه‌ای که در آن قاسم مشغول جمع‌زدن مخارج رفتن به تهران در کلاس درس است (به جای این‌که درس بخواند) و دغدغه مالی، مسأله اصلی اوست و همزمان معلم او نیز (به جای این‌که درس بدهد) مشغول جمع‌زدن مخارج اجاره خانه، پول بیمه و... است. تفاوت نگاه کیارستمی با نگاه رایج آن سال‌ها در این است که در انبوه فیلم‌ها، سریال‌ها یا رمان‌های آن دوره همواره شهر - خصوصا تهران به صورت نمونه‌ای - مرکز فقر و مشکلات و پلیدی‌ها تصویر می‌شود و در مقابل روستاها و شهرستان‌های کوچک (در اینجا ملایر) به صورت مکان‌های راستی و درستی برکت و ...، درحالی‌که کیارستمی در مسافر اصولا این فقر و درماندگی را در هر دوی آنها نشان می‌دهد و بدین ترتیب در مسافر از نگاه ایدئولوژیک شهرستان کوچک مساوی صفا و صمیمیت و برکت و ابر شهر تهران به‌عنوان کانون پلیدی‌ها خبری نیست. قاسم در نهایت، پس از ماجراهای بسیار به مسابقه در تهران می‌رسد. اما در آنجا خواب مي‌ماند و دست از پا درازتر برمي‌گردد. اما او با عناصر جدیدی آشنا می‌شود. بی‌رحمی لبه تیز قانون (در تمام شدن بلیت‌های بازی بعد از چند ساعت صف ایستادن)، بازار بی‌رحم دلالی در شهر (بلیت ۵ تومانی را فرد دلال ٢٠ تومان می‌فروشد) و نگاه سرد و منفعل آدم‌های تهران به او ... فیلم به زیبایی و به شکل کم‌سابقه‌ای با پرهیز از هرگونه اغراق دراماتیک به جای این‌که چهره درمانده قاسم را در قاب بکشد، او را در لانگ‌شاتی نشان می‌دهد که در میان پله‌های خالی ورزشگاه درحال دویدن است و رفتگران مشغول جمع‌آوری انبوه زباله‌هایی هستند که پس از بازی به جای مانده است...
نكند در سفر از سفر باز بمانيم.

 


تعداد بازدید :  230