[شهروند] در تاریخ از جمشید، چهارمین شاه پیشدادی به عنوان نخستین برگزارکننده جشن نوروز یاد شده است، آنگونه که حکیم طوس، ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه سروده است: «به جمشيد بر گوهر افشاندند/مر آن روز را روز نو خواندند». در تاريخ بلعمی نیز در این باره میخوانیم: «جمشيد علما گرد کرد و ازايشان پرسيد چيست که اين پادشاهی بر من باقی و پاينده دارد؟ گفتند داد کردن و در ميان خلق نيکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشينم، شما نزد من آييد تا هرچه مصداق «داد» باشد من را بنماييد، تا من آن کنم. نخستين روز که به مظالم بنشست روز هرمزد بود از ماه فروردين. پس آن روز را «نوروز» نام کرد که تا اکنون سنت گشت.» فردوسی در شاهنامه، جمشید را دارنده فره ایزدی که به معنای هرآنچه از صلاح و صواب و نیکنامی است، توصیف کرده و در ٨٠ بیت ارتباط بین جمشید و جشن نوروز را مشخص میکند.
بدعاقبتی جمشید «دادپرور» و «بانی نوروز»
در عهد جمشید و پس از او، جشن نوروز با حضور مؤبدان، بزرگان، مقامات کشوری و لشکری، دانشمندان و سفرای سرزمینهای دور و نزدیک در بارگاه فرمانروا آغاز میشد. مردم نیز در این روز به احترام سالخوردگان، بیماران و ازکارافتادگان مشغول شده و سپس به زیارت قبور نیاکان و بزرگان میرفتند. مهمترین سند از گذشتههای دور که انجام مناسک نوروز را به نوعی ثبت کرده، روی دیوار پلکان شرقی تخت جمشید تصویر شده است که موضوع آن به بارعام فرمانروا و سلام نوروزی برمیگردد. جالب است بدانید با اینکه از جمشید به عنوان پدر نوروز یاد میشود، او در نهایت راه خیر و صلاح را در پیش نگرفت، ستمگری آغاز کرد و فره ایزدی را از کف داد. در این روزگار که جمشید دیگر مردم را کنار خود نداشت گرفتار ضحاک، فرمانروای دشت نیزهوران شد. با یورش ضحاک، جمشید آواره ناکجاآباد شد، اما سربازان ضحاک عاقبت او را یافتند و به حکم سلطان ماردوش با اره به دو نیم کردند تا افسانه جمشید در گیتی به اتمام برسد.
تلاش امویان و عباسیان برای حذف نوروز
نوروز را باید تنها رسم جدی باقی مانده از دوران پیش از اسلام در عصر حاضر قلمداد کرد. آنطور که در کتب تاریخی آمده است طی دوران حکمرانی بنیامیه و بنیعباس، به دلیل تعلق قلبی ایرانیان به خاندان علی (ع)، سختگیریها حتی به جلوگیری از برگزاری رسومات نوروزی نیز رسید. از امام صادق (ع) احادیث بسیاری با موضوع تکریم نوروز در دست است، از جمله اینکه: «نوروز روزی است که حق تعالی در آن از انسان پیمان گرفت تا او را به یگانگی بپرستند.» جالب آنکه در سده چهارم هجری، در شهری چون بغداد (پایتخت عباسیان) با اکثریت قریب به اتفاق ساکنان عرب، هنوز و همچنان رسم برگزاری نوروز پابرجا بود. این میان کار به جایی رسید که خلفای عباسی پس از ناامید شدن از حذف نوروز، تنها چاره کار را بر مالیات بستن به آن دیدند که این ترفند نیز به نتیجه نرسید. پس از افول عباسیان و با بر سر کار آمدن سلسلههای اسلامی-ایرانی چون طاهریان، سامانیان و آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری در حدود و ثغور این حکومتها برپا شد.