شماره ۵۰۵ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۳۰ بهمن
صفحه را ببند
چیزهایی که سر جای خودش نیست!

|  فرزانه رسانه  |   کارشناس‌ارشد روانشناسی|

 متأسفانه اخیرا این جمله زیاد به گوشمان می‌خورد که فردی می‌گوید: بعد از مدت‌ها کار کردن یا مراجعه به فلان شخص در فلان زمینه کاری فهمیدم که او اصلا متخصص آن کار یا حرفه نبوده است! درواقع برخی هم متوجه این موضوع نمی‌شوند تا زمانی‌که به دلیل فقدان تخصص و مهارت کافی در آن حیطه دچار آسیب جبران‌ناپذیری شوند. چند‌سال پیش با فردی هم صحبت شدم که با وجود تحصیل در رشته روانشناسی و کسب مهارت در آن، به سراغ بساز و بفروشی رفته بود و همین‌طور شنیدم که یکی از مراجعان با وجود تخصص کافی در رشته هوا و فضا، شغل بساز و بفروشی را هم به‌عنوان شغل دوم خود انتخاب کرده است. لحظه‌ای با خود فکر کردم که آیا ما مهندس عمران و معماری در کشور کم داریم که این افراد جذب این کار می‌شوند یا علت آن چیز دیگری است؟ متاسفانه در همه مشاغل و حرفه‌ها، هستند چنین افرادی که بدون تخصص کار می‌کنند و متاسفانه آب از آب تکان نمی‌خورد و کسی هم نیست که جلوی این افراد و آسیب‌رسانی آنها به سایر شهروندان را بگیرد. از این موارد و مثال‌های مشابه در چند‌سال اخیر زیاد دیده و شنیده‌ام اما چرا درواقع وقوع چنین وقایع چشمگیر و در اکثر موارد خطرناکی رو به فزونی است؟ باید چه کسانی را مسئول این تجمع در یک شغل و خالی کردن جایگاه‌های تخصصی در سایر مشاغل به دلیل تصوراتی در باب بهبود وضع مالی دانست که ممکن است واقعیت یا تنها یک وهم باشد؟ چطور می‌توان از پیشرفت آن جلوگیری کرد؟ آیا مسئولان در این زمینه اطلاع‌رسانی کافی انجام داده‌اند؟ عواقب این پدیده نوظهور چیست؟ چه خطرات جمعی را می‌تواند متوجه جامعه ما سازد؟ چگونه می‌توان این پدیده را مدیریت کرد؟ ابزار و راهبردهای مدیریت آن چیست؟ و از کجا باید شروع کرد؟ حتما در موارد مدگرایی دیده‌اید که وقتی یک جنس یا پوشاک مد می‌شود همه افراد از آن وسیله یا لباس خریداری کرده و استفاده می‌کنند، ممکن است گاهی برخی افراد اصلا به آن وسیله خاص یا لباس علاقه یا نیازی نداشته باشند اما چون مد شده! استفاده می‌کنند. در بحث ما نیز اوضاع از همین قرار است، متاسفانه به دلیل عدم آگاهی کافی، انسان‌ها وقتی می‌خواهند در حرفه‌ای که برای آن تخصص کافی پیدا کرده‌اند مشغول شوند، فکر می‌کنند که ممکن است درآمد کافی نداشته باشد و به چیزهایی که از دیگران شنیده‌اند تن در می‌دهند و با وجود نداشتن مهارت در حیطه‌های دیگر، به سراغ انجام کار در آن زمینه خاص می‌روند. چون مثلا شنیده‌اند که فلان کار درآمد بیشتری دارد! و به نوعی با افرادی که به سمت این مشاغل پردرآمد روانه شده‌اند همرنگی کرده و همراه می‌شوند.
آیا می‌توان حق را به این افراد داد و در نظر داشت که خب، به دلیل کمبود درآمد در برخی مشاغل، افراد یک جامعه همه به سمت یک حرفه خاص هجوم بیاورند؟ لحظه‌ای این موقعیت را تصور کنید که در یک شهر همه افراد آن برای مثال پزشک باشند، چه اتفاقی می‌افتد؟... کمی تأمل کنید ... حتما می‌توانید این شهر را با فضایی پرهرج و مرج، بی‌قانون، کثیف و هزاران ‌هزار مشکلی تصور کنید که در پی این‌که هیچ چیز سر جای خودش نیست پیش می‌آید. یا از طرفی دیگر تصور کنید کارگران شهرداری همگی بخواهند تغییر شغل دهند و مثلا دندانپزشک شوند، تصور کنید همین شغل به ظاهر ساده و کم درآمد، در آن صورت چقدر ارزشمند و بااهمیت می‌شود... همه شهر پر از زباله و کثیفی شده و بوهای نامطبوع و به دنبال آن انواع بیماری‌ها و امراض بروز می‌یابند. روانشناس، مهندس، رفتگر، پزشک، آموزگار، معدن‌چی، پرستار و... همگی مشاغل با ارزش و در جایگاه خود با اهمیت و لازمی برای هر جامعه محسوب می‌شوند و یک شهر برای حفظ انسجام خود به همه مشاغل و حرف نیازمند است. در یک زندگی اجتماعی، برای پیشبرد اهداف نیک همگانی، باید هرچیز سر جای خود باشد و عملکرد هر فرد به نحو احسن و در جهت دستیابی به دستاوردهایی برای بهبود و پیشرفت عمومی باشد. اگر هر فرد به‌عنوان عضوی از یک اجتماع تنها به رفاه خود بیندیشد و عاقبت کار خود و سرنوشتی که از این طریق برای دیگران رقم خواهد زد را در نظر نگیرد به‌زودی باید منتظر مرگ آن جامعه بود. به این دلیل که در یک زندگی جمعی سلامت هر فرد در گرو سلامت سایر اعضای آن جامعه خواهد بود. همان‌طور که در یک خانواده وقتی سلامت یکی از اعضای آن به مخاطره می‌افتد به‌طور قطع سلامت روانی و جسمی سایر اعضای خانواده را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.
متأسفانه این پدیده تا امروز به‌عنوان یک خطر برای افراد، مشاغل و جامعه محسوب نشده و مطمح‌نظر نیست و اهمیت آن برای افراد جامعه برجسته نشده است. از آنجا که علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد، در این پدیده درحال شکل‌گیری نیز بهتر است پیش از آن‌که خطرات زیانبار و در برخی موارد جبران ناپذیری را برای مردم عزیز و جامعه خودمان در برداشته باشد، فکری کنیم و اقدامات اساسی انجام دهیم.


تعداد بازدید :  157