وحید تاج خواننده
مردم خوزستان، مردم رنجکشیدهای هستند. آنها 10سال است با گرد و غبار دست به گريبان هستند. در تمام اين مدت اما هیچکسی فکری به حال مشكل بهوجود آمده نكرد. کودکان، افراد مسن و زنان باردار بيشترين آزار را در اين وضعيت تحمل ميكنند. چند روزي است براي برگزاري كنسرت به دزفول آمدهام. در تمام اين مدت حتي يكنفر را نديدم كه غصهدار نباشد.
خیلیها بیمار هستند و براي رفتوآمد به ساير نقاط كشور بايد از هواپيما استفاده كنند. در اين شرايط همه پروازها كنسل ميشود و خيليها به همين خاطر ضررهاي جبرانناپذيري متحمل ميشوند. معلوم نيست گناه اين مردم چيست كه بدون هيچ عكسالعمل جدي از سوي مقامات مسئول، محكوم به تحمل اينهمه درد هستند؟ درمورد وضعيت روحي اين مردم فقط ميتوانم بگويم: «چهرهها درهم و دلها همه افسرده از هم.» مگر ما همه مردم ايران اعضاي يك پيكر واحد نيستيم. چرا به اين مردم توجه نميشود؟ حتما بايد پاي اين گرد و غبارها به تهران برسد تا مسئولان براي حل معضل، چارهاي بينديشند. اگر بنا بود چنين حجمي از آلودگي وارد پايتخت شود، مدارس و ادارات مدتها تعطيل ميشدند، اما در خوزستان آب از آب تكان نخورد. البته اين چند روزه كه به دزفول و اهواز آمدم، مدارس در بعضي نوبتها تعطيل شدند اما كارمندان ادارات بايد سر كارشان ميرفتند (البته از ساعت 10 صبح به بعد). معضل اما بزرگتر از اين حرفهاست. مردمي كه 10سال با اين مشكل دستوپنجه نرم كردهاند و در ضمن هيچ عكسالعمل جدي از مسئولان شهري، استاني و كشوري نديده-اند، طبيعي است كه نسبت به مسئولان بدبين شوند. اين بدبيني تا آنجا رسيده كه تكتك آنها بدون توجه به عكسالعملهاي سطحي، آني و احساسي، لحظهشماري ميكنند تا غبارها 2، 3 روز ديگر از راه برسند. بدبيني نسبت به وعدهها آن هم درمورد منطقهاي كه بخش عمدهاي از نفت مملكت را تامين ميكند و در طول دوران جنگ تحميلي خسارتهاي مادي و معنوي پرشماري متحمل شده، در آينده اين مردم تاثير بسزايي دارد. مردمي كه 8سال بمباران و موشک و بدبختی را تحمل کرده اند، مستوجب اين بيتوجهي و درد نيستند. خوزستان غير از نفت بسياري از منابع طبيعي ديگر را هم در دل خود دارد اما چه سود؟ آب منطقه خصوصا رود «دز» یکی از پر آبترین و خروشانترین رودهای ایران است که حجم قابلتوجهي از آب در بسترش جاري است. حجم قابلتوجهي از اين منبع قابل اتكاي آبي اما از طريق لولهكشي به استانهاي اطراف فرستاده ميشود. از اين راه، شهرهایی که مشکل آب دارند، آب شیرین و گوارای «دز» را استفاده ميكنند. آيا جواب دستهاي بخشنده را بايد اينگونه داد؟
مشكل اين است كه ظاهرا در منطقهای در مرز بین ایران و عراق، صحرايي پر خاك (با خاكهاي در اندازههاي كوچك) وجود دارد. كمبود بارندگی از ديگر عواملي است كه باعث شده گرد و غبار بهصورت معلق در هوا بماند. به جرأت میشود گفت غیر از دو ماه از سال (بهمن و اسفند) كه بارندگي در خوزستان اتفاق ميافتد، گرمای بسیار شدیدی در این منطقه وجود دارد. در چنين شرايطي بهمنظور كنترل و استقرار ذرات ريزِ گرد و غبار بايد صحرا را با ماده خاص چسبناکي كه نوعي «مالچ نفتي» است، بپوشانند. با اين وجود حدود 10سال است به هر بهانهای كه در دست بوده، اين كار را آغاز نكردهاند. در شرايطي كه بخش عمدهاي از بودجه مملكت از طريق منابع زيرزميني خوزستان تامين ميشود، كار درست آن است كه به هر قيمتي مردم اين منطقه را از اين وضعيت برهانند. خاکي که در خانه و زندگی مردم رخنه کرده، به هیجعنوان پاک نیست. خاک بسیار آلودهای است که بهمرور زمان عواقب جبرانناپذیری در سلامت مردم خواهد داشت. بيتوجهي مسئولان برای هیچکدام از شهروندان خوزستانی قابلقبول نیست. من هم یکی از این مردم هستم که در بینشان زندگی میکنم. مشکلات تنفسی که خاصه در چند وقت اخیر بهوجود آمده تمامي گروههاي سني را تحتتاثير قرار داده است. مسأله خوزستان پيچيدهتر از تعطیلی مدارس است. خیلی از مردم استان با مشکلات تنفسی و بیماریهای ریوی دستوپنجه نرم میکنند که باید فکری به حال آنها کرد.