شماره ۵۰۴ | چهارشنبه 29 بهمن 1393
صفحه را ببند
این شرح بی‌نهایت...

جوياى دانش نمى‌ميرد تا آنكه به اندازه زحمتش، از خوشبختى بهره بَرَد.
حضرت محمد (ص)

سینه داغدار
طی زمان کن ای فلک، مژده وصل یار را
پاره‌ای از میان ببر، این شب انتظار را
شد به گمان دیدنی، عمر تمام و من همان
چشم به ره نشانده‌ام، جان امیدوار را
هم تو مگر پیاله‌ای، بخشی از آن مِی کهن
ور نه شراب دیگری، نشکند این خَمار را
شد ز تو زهر خوردنم، مایه رشک عالمی
بس که به ذوق می‌کشم، این مِی ناگوار را
نیم شرر ز عشق بس، تا ز زمین عافیت
دود بر آسمان رسد، خرمن اعتبار را
وحشی اگر تو عاشقی، کو نفس تو را اثر
هست نشانه‌ای دگر، سینه داغدار را
وحشی بافقی

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  198