شماره ۵۰۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ بهمن
صفحه را ببند
بار دیگر یکی از طرفین معاملات قربانی خشم شد
رازگشایی از قتل فروشنده پژو پرشیا

شهروند| معامله خودرو با جنايت پايان يافت. مرد خريدار زماني كه ديد سند خودرو هنوز به نامش نشده است، فروشنده قوي‌هيكل را با ضربات چاقو از پاي درآورد.
16بهمن ‌سال‌جاري، جسد مرد جواني در حالي‌ كه داخل يك پتو پيچيده شده بود داخل يك كانال آب نزديك شهرك صنعتي خاوران كشف شد. خيلي زود موضوع به پليس اطلاع داده شد و ماموران کلانتری منطقه خاوران راهي محل حادثه شدند. با حضور مأموران کلانتری در محل و انجام بررسی‌های نخست مشخص شد که جسد متعلق به مردي 35ساله است که بر اثر اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و کمر به قتل رسیده است. با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع قتل عمد و به دستور دادرس دادگاه عمومی خاوران، پرونده براي رسیدگی
 در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران قرار گرفت. کارآگاهان در تحقیقات از خانواده مقتول اطلاع پیدا کردند که او مالک یک خودرو BMW بوده که آخرین‌بار هم فرزند خود را با این خودرو به مدرسه رسانده است، بنابراين بررسی فرضیه ارتکاب جنایت با انگیزه سرقت در دستورکار قرار گرفت و دستور توقیف خودرو BMW مقتول صادر شد. در ادامه تحقیقات، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که مقتول حدود 4ماه پیش اقدام به فروش یک خودرو پرشیا به مردي به‌نام «محمد» 41ساله کرده اما هنوز اسناد مالکیت خودرو همچنان به‌نام مقتول باقی مانده است. بنابراين «محمد» در منطقه یافت‌آباد شناسایی و مشخص شد که وی در یک شرکت خصوصی فعال در زمینه راهسازی مشغول به فعالیت است که محل شرکت در طبقه سوم یک ساختمان تجاری در بلوار معلم (دقیقا خیابان محل کشف خودرو BMW) قرار داشت. همچنين کارآگاهان در تحقیقات از اهالی ساختمان اطلاع پیدا کردند که شرکت از زمان اعلام فقدان از سوی خانواده مقتول تعطیل شده و بنابر اظهارات اهالی ساختمان، در همان روز صداهای بلندی از داخل شرکت شنیده می‌شد. همه دلایل و شواهد نشان از مشارکت «محمد» در ارتکاب جنایت داشت، بنابراين دستگیری وی در دستورکار کارآگاهان قرار گرفت و هماهنگی‌های لازم با مقام قضایی براي دستگیری «محمد» انجام شد.
«محمد» پس از دستگيري با اعتراف به ارتکاب جنایت به کارآگاهان گفت: «حدودا 4ماه پیش یک خودرو پرشیا را از مقتول خریداری کردم اما اسناد مالکیت خودرو به‌نام پدر وي بود و به همین علت انتقال اسناد مالکیت خودرو به زمان دیگری موکول شد؛ این زمان همچنان به تعویق می‌افتاد تا اين‌كه من خيلي عصباني شدم و به او اعتراض كردم و با او درگیر شدم. ناگهان با چاقویی که در داخل شرکت بود چندین ضربه به او زدم ومتواری شدم.»


تعداد بازدید :  161