شماره ۵۰۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ بهمن
صفحه را ببند
سربازان غول پیکر

|  جورج اورول- روزهای برمه|

یوپوکین هرچه زمان کودکی‌اش در دهه 1880 را مرور می‌کرد، خودش را از نوع بچه‌های پا‌پتی‌ای می‌دید  که با شکمی متورم در کنجی ایستاده و در انتظار ورود پیروزمندانه جوخه‌های ارتش سربازهای انگلیسی‌ای که به ماندالی می‌آمدند، نگاه می‌کرد. او به یاد می‌آورد که چطور در آن هنگام از عبور ستون‌های منظم سربازان غول‌پیکری که در اثر خوردن گوشت گاو چهره‌های سرخی داشتند و کت‌های سرخ پوشیده و تفنگ‌های بلندی بر دوش گرفته بودند و صدای هماهنگ و سنگین پوتین‌های آنها ترسیده بود؛ چنانکه بعد از یکی، دو دقیقه آنها را تماشا کرده بود، ترجیح داد تا از آن‌جا بگریزد. او با عقل کودکانه‌اش نتیجه گرفته بود که هم‌میهنانش نمی‌توانند در برابر این سربازان غول‌پیکر مقاومت کنند.


تعداد بازدید :  154