طرح نو| «چرا ما باید صرفهجویی کنیم وقتی کشور ثروتمندی داریم. من فکر میکنم این تبلیغات یکجور نمایش است برای اینکه ما مجبور شویم صرفهجویی کنیم درحالیکه اگر مدیریت درست باشد این مشکلات پیش نمیآید. ما که از عربستان و قطر بدتر نیستیم. آنها کمآبی را چه میکنند؟» اینها را سعید میگوید که 21سال دارد و صرفهجویی برایش هیچ معنایی ندارد.
هیچکس با تبلیغ برای صرفهجویی در منابع بیگانه نیست. از صداوسیما گرفته تا تابلوها و بیلبوردهای خیابانی، متروها و ایستگاههای اتوبوس یک چیز را به ما یادآوری میکنند. صرفهجویی کنیم. اما ما آدمهای دست و دلباز چقدر این تبلیغات را جدی گرفتهایم و میگیریم؟ بارها از رسانههای مختلف شنیدهایم که حتی کشورهای قاره سبز اروپا هم صرفهجویی را در برنامههایشان دارند. حتی آنها که با تکنولوژیها و صنایع روز میتوانند از نیروی خورشیدی، باد و زبالهها انرژی تولید کنند و بیشتر سال را از نعمت باران و برف بهره میبرند. ما در ایرانی زندگی میکنیم که تازه چندسال است کارشناسان بهطور جدی روی خشک بودن آن اصرار میکنند. گسترش بیابانها و خشکسالی دیگر مطلبی در کتابهای جغرافیا نیست و پایش به خبرهای روز رسیده است.
مهناز 44 ساله خیلی راحت میگوید که تبلیغات تاثیری در صرفهجویی نداشته است: «خیر. صرفهجویی رخ نداده زیرا اگر تبلیغی در این زمینه از سوی مراجعی خاص انجام میشد، در مقابل برنامههای پرمخاطب تلویزیون بهویژه مصرفگرایی را بهطور غیرمستقیم ترویج میداد و درحقیقت تناقض بزرگی در این راستا وجود داشته و دارد و این تبلیغات هم به همین دلیل آن اثری که باید و شاید را برجا نمیگذارد. بنابراین آنچه با آن روبهرو هستیم نه یک صرفهجویی بلکه حجم بالای مصرف بیرویه است که باید بهزودی برای آن دست به اقدامی جدی زد.»
اگر بیاعتمادی به رسانههای رسمی را که در این چندسال اخیر مسألهساز شدهاند، هم نادیده بگیریم از عدم تناسب پیامهایی که از طرق مختلف در همین رسانهها منتقل میشوند نمیتوان چشمپوشی کرد. از طرفی با پیامهای مستقیم برای صرفهجویی روبهروییم و طرف دیگر پیامهای غیرمستقیمی هستند که در برنامههای پرمخاطب به صرفهجویی جایی نمیدهند.
سارا 28 ساله به میزان تبلیغات و تأثیر آن در کودکی اشاره میکند و میگوید: «تبلیغات درخصوص چگونگي مصرف آب، گاز يا برق اصلا كافي نبوده، در رابطه با برق چرا، ما از زمان كودكي شعرهايي را در ذهن داريم كه ما را از مصرف بيرويه برق نهي ميكنند اما در رابطه با آب يا گاز تبليغات موثري نداشتيم. تلويزيون يا راديو بهعنوان رسانههاي جمعي كه بيشترين پوششدهي را در كشور دارند خيلي روي موضوع مصرف يا صرفهجويي كار نميكنند يا اگر هم كار ميكنند به قدري بدون كيفيت كار ميشود كه كمتر تاثيرگذار است. يعني بعد آموزشي ندارند. تبليغات بيلبوردها در شهر هم شايد خوب باشد اما اغلب بيلبوردهايي كه مثلا درباره كمآبي يا مصرف صحيح آب هشدار ميدهند، در ميان انبوه بيلبوردهاي تبليغاتي گم ميشوند و اذهان مردم را كمتر درگير ميكند. به نظر من تبليغات براي صرفهجويي منابع طبيعي كشور در راديو و تلويزيون بايد بعد آموزشي و اثرگذاري بهتر و روانتري به خودشان بگيرند، مثل تبليغات دوران بچگي كه هنوز زنگ خطر را در ذهن ما به صدا در میآورند. از طرفي تبليغات بيلبوردهاي شهري هم بايد بيشتر و متنوعتر شوند و مدام جلوي چشم باشند تا اثرگذاري داشته باشد. نميشود دقيقا گفت كه تبليغاتي كه تا الان صورت گرفته چه تاثيري در تغيير رويههاي مصرف مردم داشته اما چيزي كه مشخص است با توجه به اخطارهاي مسئولان، ما هنوز به آن سطح از آگاهي نرسيديم كه مثلا آب يا برق را چطور بايد مصرف كنيم. تبليغات قطعا ميتواند موثر باشد اما تبليغاتي كه جنبه آموزش داشته باشند و بيشتر تكرار شوند نه اينكه فقط در زمان بحران شنيده شوند و بعد هم اثري از آنها باقي نماند، زيرا تبليغات موثر ميتواند فرهنگ مصرف صحيح منابع را به خوبي منتقل كند.»
حالا یک موضوع جدید هم به این تبلیغات اضافه شده است. جدا کردن زبالههایتر و خشک و عبارتهای «زباله، ثروت پنهان»، «طلای کثیف را نجات دهیم»، «زباله گنج ناشناخته» را اگرچه ما مدت کمی است بر در و دیوار شهر میبینیم اما در دنیا سابقه چندین ساله دارد، آنقدر که برای آنها مسأله وابستگی به تولید انرژی از طریق زباله مطرح شده است. حتی در سوئد پیشبینی شده که تا چندسال آینده مجبور شوند برای تولید انرژی، زباله وارد کنند. حالا ما، ملتی که زباله میسازد چقدر به تفکیک آن فکر میکنیم؟ واقعیت این است که تنها 8درصد زبالههای ما بازیافت میشوند تا به یک دردی بخورند و بقیه مشکلی میشوند برای زمینهای وسیعی که برای دفنشان لازم داریم و مشکلی برای درختهایی که شیرابههای زبالهها آنها را خشک میکنند. اینجا دوباره فضای مجازی از رسانه رسمی و تبلیغات خیابانی پیشی گرفته است. خیلی از کمپینهایی که برای صرفهجویی در آب و حفظ محیطزیست به صورت مجازی مخاطبان را مطلع میکنند، توانستهاند مردم را به جنب و جوش بیندازند. اغلب این مخاطبان جوانتر از مخاطبان رسانههای رسمی هستند و با یک جمله هم تحتتأثیر قرار نمیگیرند. آنها جستوجو میکنند و همه جوانب را بررسی میکنند که ممکن است بیشتر طول بکشد اما ماندگار است.
مریم 29 ساله میگوید: «مدتهاست که زبالههای تر و خشک را از هم جدا میکنم. این به دغدغه شخصیام برمیگردد و ربطی به تبلیغات تلویزیونی یا خیابانی نداشته است. البته کمپینهایی که در اینترنت بوده و مطالبی که در آنها خواندهام بیتأثیر نبوده. یکبار هم به مرکز بازیافت زباله نزدیک خانهام رفتم که زبالههای قابل بازیافت را تحویل دهم. متاسفانه آنقدر برخورد بدی داشتند که منصرف شدم. حالا هم زبالهها را جدا میکنم اما همه را در سطلهای زباله میریزم. بالاخره این هم میتواند قدم کوچکی باشد تا فرهنگ آن بیشتر جا بیفتد.»
فریده 47ساله هم با اینکه مدتهاست دارد به تفکیک زباله فکر میکند هنوز این کار را شروع نکرده است. او میگوید: «تبلیغات را که ندیدم ولی از بچههایم زیاد شنیدهام که تفکیک زبالهها چه خوبیهایی دارد. فکر کنم باید همه با هم این کار را انجام بدهیم. مثلا وقتی من این کار را بکنم و همسایهام نکند، به چه دردی میخورد؟ اینها که بالاخره با هم جمعآوری میشوند.»
چه صرفهجویی برای آب، برق و گاز باشد چه برای جداکردن زبالهها، هنوز در دل ما ننشسته است. خیلیهایمان حتی میدانیم که با کمبود رو به روییم و میدانیم که چه چیزهایی را داریم دور میریزیم اما دستمان به تغییر این رویه نمیرود. امروز و فردا میکنیم و برای خودمان توجیه میتراشیم. تبلیغات هم تنها مثل یک زنگ هشدار کم رمقاند. آنها نمیگویند چه کار کنیم. هشدار میدهند اما شیوه کم مصرف کردن، شیوه جدا کردن زبالهها را نمیگویند. شاید مثل آن شعری که در کودکیها شنیدهایم و از مصرف بیرویه میگفت، همه چیز باید از سالهای پیش شروع میشد. حالا هم آنهایی که بیشتر تأثیر میپذیرند کودکاناند. این تبلیغات و کارگاهها برای آموزش آنها یک کار بلندمدت نیست که بگوییم نمیتواند چاره کار حالایمان باشد. کودکان راحت میتوانند روی اطرافیانشان تأثیر بگذارند و پدر و مادرهایشان را هم آگاه کنند.