شماره ۵۰۴ | ۱۳۹۳ چهارشنبه ۲۹ بهمن
صفحه را ببند
خاطرات گریزان در آثار محمود سبزی

|  عباس دانشورى  |

١- چنانچه سعی در تفسیر و معنای آثار محمود سبزی داشته باشیم، آثار او را به غایت انتزاعی خواهیم یافت. اگرچه نقاشی‎های سبزی آشکارا، واقعی و فیگوراتیو است اما در جهت رهایی از قیود دست‎وپاگیر واقعیت تلاش می‎کنند.
برای تفسیر دقیق آثار او باید ساختار دایره‎واری را رمزگشایی کرد که در آغاز واقعی به‎ نظر می‎رسد اما به‎طور مفهومی با انتزاع پایان می‎پذیرد. بدین‎ترتیب، فحوای آثار او گسترده، جهانشمول و ماورای‎طبیعی هستند. ابزار او برای خلق انتزاع بسیار زیرکانه است، چون روشی که با آن به سازماندهی و آفرینش اشکال انتزاعی می‎پردازد، آمیزش نمادهای ناهمگون فرهنگی است که حکایات دشوار هویت و باوری متعالی را نوید می‎دهد. به عبارت دیگر، به همان اندازه که نمادهای به کار رفته در آثار او گذرا و وابسته به متن هستند، به همان میزان با اشاره به نشانه‎های اسطوره‎ای-روایی از سطح تجارب روزمره شناخته شده فراتر می‎روند. تصاویر «سبزی» اغلب از میان خزانه‎های هنری غربی و شرقی دستچین شده که با قرار گرفتن در کنار یکدیگر، ظاهری کاملا ناآشنا داشته و به همین خاطر، تعجبی نیست که این طرح‎ها به گستره نامحدود و بی‎انتهایی از هستی اشاره دارند. همین ویژگی بیش از هر ویژگی دیگری باعث می‎شود که یادآوری‎ها و بازسازی‎های آثار او غامض و در نتیجه انتزاعی باشند...
٢- با تفسیر آثار سبزی می‎توان نتیجه‎ گرفت که اسطوره‎ها سرنوشت و هستی انسان را شکل می‎دهند. با نگاهی به این آثار حس جهان‎های گمشده که تنها به شکل نمادهایی باقی مانده‎اند به بیننده دست می‎دهد، همچون حس معناهایی که ظاهر قابل لمس آن‎ها مدت هاست محو و ناپدید شده است. آن‌گونه که ایتالو کالوینو می‎گوید:
​«... ما خود را با چیزی که حضور ندارد می‎سنجیم، آنچه که به دنیای غیرمادی پنهان تعلق دارد، چرا که تنها می‎توان در مورد آن فکر کرد و آن را پنداشت یا شاید به خاطر این‌که تنها زمانی وجود داشته و دیگر نیست، متعلق به گذشته و در سرزمین مردگان دست‌نیافتنی است.» (برگرفته از اگر مسافری در شبی زمستانی، 1979).
بنابراین، آمیزه نشانه‎ها و نمادها در آثار سبزی راهی برای انتخاب هنر به جای زندگی یا پنهان کردن زندگی در زیر نقاب هنر است. باید از خود بپرسیم آیا نمادهای برگزیده و روش او عنصری
 اساسی – شاید درد و رنج جدایی – را پنهان نمی‎کنند؛ رنجی که او با مهارت تمام در اثر دگردیسی‎ها به تصویر کشیده است. این شاهکار دوران ابتدایی کار او ملغمه‎ای از نشانه‎های فرهنگی است که درد و رنج خودبازسازی انسان در جهانی نو را به تصویر می‎کشد. در آثار بعدی، درونمایه‎های ریخته شده روی بوم به اصل خود وفادار باقی می‎مانند. این تصاویر که قادر به هم‎آمیزی و تلفیق با یکدیگر نیستند این پرسش را به ذهن متبادر می‎سازند که آیا ترس از این هم‎آمیزش آتشین نیست که آنها را این‌گونه خونسرد و آرام در کنار هم نگه‎ می‎دارد؟
در سطحی دیگر، تفسیر آثاری همچون مأموریت موفق (1) و مأموریت موفق (2) یا راهبه‌ها در حال بازی در حقیقت به مثابه محکوم ساختن بی‎پرده سرمایه‎داری، استعمار و ... است اما نگاه کردن به این آثار به‌عنوان نوعی بیان تقلیدی یا خطی اشتباه خواهد بود. آنچه به ذهن خطور می‎کند، بی‎منطقی جهانی است که عناصر کاملا نامرتبط را به صورت تصادفی با هم مخلوط کرده و به هم درمی‎آمیزد، همان‌گونه که شاید راه و رسم کائنات چنین است.
این خاطرات و تأملات سبزی است که اغلب او را بر آن می‎دارد تا تصاویر برجسته گوناگونی را دستچین کند. بدین ترتیب برای مثال، تصاویر وارهول یا نقاشی‎های مینیاتور دوره‏‎های مختلف ایران نه‌تنها یادآور دوره‎ها و موفقیت‎های هنری گذشته هستند، بلکه نشانه‎های ماوراءطبیعی هویت فرهنگی را به ذهن فرامی‎خوانند. این نقاشی‎ها اصولا، به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم، تداعی‎گر گفتمان‎هایی هستند درباره این‌که چگونه سرنوشت و زندگی انسان در هنر سنجیده می‎شود و این‌که خود تاریخ هم سازه‎ای از خواست‎های زیبایی‎شناسانه است. پیام تمامی این همسان‎سازی‎ها این است که به غیراز نقطه نظرات گوناگون، درک خالص و جامعی از واقعیت وجود ندارد. نمونه آن تصاویر مریلین مونرو است که در کنار نشانه‎هایی از مشرق‎زمین، علامت دلار، شخصیت‎های کارتونی والت‎دیسنی، همبرگرهای بسیار بزرگ و تصاویر زیاد دیگر قرار گرفته است. تمامی این آثار یادآور آن هستند که چگونه برخی اشکال فرهنگی تنها به خاطر این‌که در فضایی متفاوت، آکنده از معانی تازه هستند یا به این خاطر که در نتیجه نوعی میل شدید به فرهنگ‎پذیری در یک حیطه فرهنگی با هم ارتباط برقرار می‎کنند، با اشکال دیگر ادغام می‎شوند.
تداوم خاطره‎ها اغلب موجب حزن و اندوه هنرمندان در تبعید می شود، بسیار بیشتر از آنچه برای هموطنان ساکن در وطن اتفاق می‎افتد. سبزی یکی از هنرمندان دور از وطن است و آثار او نشانه‎های ماندگار ذهنی تزلزل‎ناپذیر هستند که همواره رویای عاشقانه گذشته را تداعی می‎کنند. رابطه او با وطن اختیار کرده‎اش درست همچون خاطرات او از وطنش اسطوره‎ساز و اسطوره‎ای است. نقاشی‎های او ترکیبی از لایه‎های گوناگون زبانی و خاطرات تصویری است که از میان توده‎ای از تاریخ برگزیده شده و نه‌تنها او را وادار به نقاشی می‎کند بلکه افق دید ما را نسبت به تعاملات فرهنگی گسترش می‎دهد. جهان باستان و دنیای مدرن دست در دست یکدیگر از طریق همگون‎سازی تصادفی به پیش می‎روند. بنابراین، آثار سبزی، آثاری چندآوایی با لایه‎های حافظه و موسیقی متمایز هستند و توانایی ما در تفکیک واقعیت و خیال یا واقعیت و هنر، در بسیاری مواقع تقریبا هیچ است...


تعداد بازدید :  212