ارتشبد حسین فردوست، دوست دوران کودکی محمدرضا پهلوی و رئیس دفتر اطلاعات او، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ماند و خاطرات خود از دوران مجالست با شاه، خاندان و دولتمردان رژیم پهلوی را به رشته تحریر درآورد. خاطرات فردوست تحت عنوان «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» منتشر شده است که در این ستون به تناوب برخی را مرور میکنیم.
مزه مزه کردن قدرت
دوران سلطنت محمدرضا پهلوی را، از نظر تحکیم مقام سلطنت و تمرکز قدرت در دست او، میتوان به چند دوره تقسیم کرد: 1- از شروع سلطنت تا خروج نیروهای متفقین از ایران. 2- از خروج نیروهای متفقین تا 28 مرداد 1322. 3- از 28 مرداد 1332 تا ترک ایران در 26 دی 1357. در دوره اول، محمدرضا به نیروهای مسلح انگلیس و آمریکا که در ایران حضور داشتند اتکا داشت. ارتش ایران در همان سطح دوران سلطنت رضاخان، ولی با تعداد کمتر (حدود 70 الی 80 هزار نفر) و با انضباط و روحیه بسیار پایین در همان پادگانها مستقر بود، ولی وظیفه خاصی نداشت. پادگانهایی که در مناطق متصرفی روسها بودند، بهخصوص در تبریز و رضائیه، با مشکلاتی مواجه شدند. طی این مدت محمدرضا تلاش میکرد طبق قانون اساسی عمل کند و کار بیشتری هم از او برنمیآمد. ولی فرماندهی کل قوا را بدون تردید از آن خود میدانست. به علت رعایت قانون اساسی، منهای مسئله ارتش و محدودیت قدرت، عدم رضایتی از او دیده نمیشد.
در چنین وضعی، محمدرضا به حل امور جاری مملکتی اعم از نظامی و غیرنظامی میپرداخت و مقاماتی که با او ملاقات میکردند راضی بودند. بین مردم حضور مییافت و دوستانه با آنان صحبت میکرد. در میدانهای ورزشی اکثر جوانان ورزشکار را میشناخت و با آنها خودمانی بود. در زمینهای اسکی بین صدها نفر ورزش میکرد و به خصوص با جوانان خودمانی میشد. نخست وزیران مسائل مهم مملکتی را با محمدرضا مطرح میکردند، که بیشتر جنبه تشریفاتی داشت. ولی روحیه او بدین سان نماند و هرچه زمان میگذشت، توقعش بیشتر میشد و به یک نخست وزیر مطیع بیشتر علاقه پیدا میکرد. به همین دلیل با قوامالسلطنه بر سر خودمختاری آذربایجان اختلاف پیدا کرد. در دوره دوم، محمدرضا برگشت آذربایجان به ایران را فتح بزرگی برای خود میدانست. از این تاریخ، محمدرضا تغییر اساسی در رفتارش داد و روش حاکمانه به خود گرفت. واقعه آذربایجان تاثیر جدی بر روحیه محمدرضا گذاشت و از این به بعد حاضر به تبعیت از نخستوزیر نشد و اختلافاتش با قوامالسلطنه تشدید شد. او بعد از سقوط قوام (آذر 1326) نخستوزیرانی را که خود را مطیع نشان میدادند به مقام رساند. رزمآرا هم خود را خیلی مطیع نشان میداد. او شخصی بیپروا و فوقالعاده مقامپرست بود و از هیچ چیز ابا نداشت. هم به تودهایها مخفیانه مربوط بود هم با انگلیس و آمریکا لاس میزد. رزمآرا نظامی برجستهای بود اما سیاستمدار خوبی نبود. عجول بود و میخواست زود به هدفش برسد. هدف او حداکثر قدرت بود.