موادمخدر و شيوع مصرف آن در جامعه ایرانی، معضلی تقریبا همهگیر شده است. این سوال مطرح میشود که با توجه به وسعت موضوع، در این زمینه بايد به چه نكاتي توجه داشت؟
در ابتدا بايد بدانيم كه در كشوري مانند ايران اعتياد يك معضل است، نه یک مسأله. معضل اعتياد نيز موضوعی چند وجهی است و نميتوان از يك جنبه به آن نگاه كرد. اعتياد زماني در جامعه افزايش مييابد كه عوامل شيوع آن تشديد شده و فراوان باشد. مهمترين عامل افزايش اعتياد بهطور قطع مسائل اجتماعي و اقتصادي است و هر زمان كه معضلاتي چون بيكاري و فقر در يك جامعه افزايش پيدا كند، به همان ميزان گرايش به مواد مخدر و الكل نيز افزايش مييابد. علت هم اين است كه عدهای، سادهترين راه براي مقابله با دلهره، اضطراب، نگراني، دغدغهها و نااميدي را مصرف اين مواد میدانند. براساس آمارها نيز پرمصرفترين ماده از این دست، الكل است.
عواملي چون سهولت دسترسي و نداشتن تفريحات سالم به ويژه تفريحات گروهي براي جوانان ازجمله دلايل افزايش مصرف موادمخدر و اعتياد به شمار ميآيند. در جامعهاي مانند ايران به دليل اينكه مانند كشورهاي ديگر، مصرف الكل از سوی عرف مردود به حساب میآید، مصرف مواد مخدر، جاي اين ماده را هم گرفته است. البته نميخواهم با اين حرف بگوييم كه بايد مصرف الكل آزاد شود، بلكه فقط يك آمار قطعي را اعلام كردم. میان زنان و دختران، اين امر اثبات شده كه تبليغات دروغين لاغري، يكي از دلايل مصرف موادمخدر در اين قشر به شمار میرود. مسائل ديگري ازجمله اينكه هنوز در كشور ما متولي اصلي مبارزه و مقابله با موادمخدر مشخص نيست و كار در چند حوزه به صورت موازي انجام ميشود، نیز تاثير بسياري در نابساماني برنامههاي مقابله با اعتياد گذاشته است. بنابراين بايد بپذيريم كه اعتياد يك معضل جهاني است و ما نيز همچون ديگران درگير اين معضل هستيم. لذا بايد راهكارهای مقابله با آن را به خوبي یاد بگیریم و آن را بهطور صحيح در جامعه اجرا كنيم.
باتوجه به اينكه اعتياد به چیزی شبیه بحران تبديل شده، آيا نبايد آموزشهای لازم به ويژه در زمینه پيشگيري بهعنوان يكي از اصليترين آموزشهاي مهارت زندگي، شایع شود؟
مصرف موادمخدر دلايل مختلفي دارد. برخي براي پنهانكردن و مقابله با دردهاي روحي كه دارند، به اين سمت گرايش پيدا ميكنند و برخي نيز براي سرخوشي و لذت بيشتر. دليل اين امر هر چه باشد، ما بايد هوشيار باشیم و راهكارهاي مقابلهاي را بدانيم و اجرا كنيم.
اگر قرار باشد آموزش در اين حوزه بهعنوان يكي از مهارتهاي زندگي مطرح شود، نهادهاي آموزشي، تربيتي و... بايد چه راهكارهايي را به جامعه به صورت مصداقي ارایه دهند؟
گام نخست اين است كه آموزش بايد از سنين كودكي و پيش از سن عمومی مصرف مواد باشد. بهطور قطع اقدامات پيشگيرانه به مراتب راحتتر و كمهزينهتر از درمان هستند و آموزش به فردي كه تاكنون به اين سمت نرفته، خيلي راحتتر از فردي است كه حداقل يك بار مصرف مواد را تجربه كرده باشد. براي اثرگذاري آموزش نيز نخستين مهارت اين است كه والدين مهارت ارتباط صحيح با فرزندان خود را بدانند. ارتباط صحيح به هيچ عنوان به معني نظارت و كنترل نيست. ضمن اينكه اين ارتباط نبايد بر پايه ترس فرزند از والدين پايهریزي شده باشد. والدين ما بايد مهارت ارتباط مناسب با فرزندان خود را بياموزند و در خانوادههاي ما، فرزندان باید یاد بگیرند مشكلات خود را نخستينبار با پدر و مادر در میان بگذارند.
يكي از مهارتهاي اصلي والدين بايد اين باشد كه پيش از همه به استقبال طرح مسأله اعتياد و مصرف موادمخدر رفته و پيش از آنكه ديگران و حتي اولياي مدارس، موضوع را به فرزند منتقل كنند، اين والدين باشند كه درباره این موضوع، با پسر و دختر خود صحبت كنند. صحبتكردن درباره این موضوع نيز بايد پيش از آن باشد كه فرد در جامعه موادمخدر و الكل را ديده و آن را حتي براي يكبار و بهصورت محدود مصرف كرده باشد.
والدين بايد مطمئن شوند كه هيچ زماني (با تاكيد ميگوييم هيچ زماني) فرزندش از كساني كه نميشناسد، يا با آنها دوستي ندارد (بهطور كلي از كسي كه به او اعتماد ندارد) ارتباط موثر ایجاد نمیکند و احتمالا موادمخدر را از او دریافت نخواهد کرد و پيشنهاد مصرف او را نميپذيرد. بنابراين والدين بايد مهارت جلب اعتماد فرزند خود را آموزش ببینند و بلد باشند. اين اعتماد نيز هرگز با تنبيه، كنترل شديد و نظارتهاي بيقاعده و غيرمنطقي حاصل نميشود. مهارت ديگري كه در جامعه امروز ما بهعنوان يكي از ضروريترين مهارتهاي والدين به شمار ميآيد، توانايي كنترل محيطي است كه فرزندشان در آن محيط حضور دارد و زندگي ميكند. اگر در اين محيط افرادي باشند كه گرفتار اعتياد يا هر ناهنجاري ديگري هستند، بايد آگاهي لازم به فرزندان داده شود و بالاخره مهارت مهمتر و به عبارتي مهمترين مهارتي كه لازم است كسب كنيم، مراجعه به روانشناس متخصص است.
متاسفانه در جامعه ما اين فرهنگ كه اگر فردي در زمینه مسائل روحي و ذهني مشكلي پيدا كرد، بايد به متخصص مراجعه و راهكارهاي درمان را پيگیري كند، وجود ندارد و باورهاي غلط بسياري در اين زمينه داريم.
باتوجه به گفتههاي شما، اطلاع داشتن از معضل اعتياد، ميزان شيوع آن در جامعه و خطراتي كه ما را تهديد ميكند، يكي از انكارناپذيرترين مهارتهايي است كه بايد هر فرد داشته باشد؟
هر مطلبي غير از اين، ناصحيح، غير علمي و غير منطقي است. ما بايد بپذيريم كه در كنار بزرگترين توليدكننده موادمخدر سنتي (افغانستان) زندگي ميكنيم. از سوي ديگر توليد موادمخدر صنعتي نيز در كشور افزايش يافته و ما را به شدت تهديد ميكند. لذا اگر به چنين مهارتهايي مسلح نباشيم، آسيبهاي جدي متحمل ميشويم. مشكل و معضل بزرگتر ما اين است كه بحث آموزش، پيشگيري و درمان اعتياد متولي خاصي ندارد و همه درباره آن نظر ميدهند. اين در حالي است كه اعتياد يك معضل بسيار پيچيده و نگاه سطحي به آن خود خطرآفرين است. مثلا صدا و سيما بهعنوان يكي از متوليان اصلي در اين حوزه كه از بودجههاي ميلياردي ارتزاق میکند، نهتنها برنامههاي آموزشي صحيحي به مردم ارایه نكرده، بلكه بسياري از برنامههاي اين رسانه آثار منفي دارد. علت اين است كه پشتسر توليد اين برنامهها، افراد متخصص، كارشناس و خبره حضور ندارند. ضمن اينكه اساسا اين موضوع متولي واحد نداشته و همه درباره آن نظر ميدهند.
مشكل ديگر ما اين است كه الكل را بهعنوان اعتياد نميدانيم. متاسفانه اين بيتوجهي آسيبهاي جدي به جوانان ما وارد كرده است. ما بايد بپذيريم كه مصرف الكل رشد سرسامآوري داشته و اين كالا كه متاسفانه بدون هيچ نظارتي در خانهها و كارگاههاي غيربهداشتي و غيراستاندارد زيرزميني توليد و عرضه ميشود، سلامت جوانان ما را با تهديد جدي روبهرو كرده است. بالاخره اينكه، نداشتن اطلاعات لازم درباره معضل اعتياد و مصرف موادمخدر و الكل و نداشتن مهارت پيشگيري و درمان بهعنوان يكي از مهارتهاي ضروري زندگي در جامعه امروز، معضل اعتياد را به مرز بحران رسانده و آسيبهاي جدي به ما وارد كرده است.
يكي از مهارتهاي اصلي والدين بايد اين باشد كه پيش از همه به استقبال طرح مسأله اعتياد و مصرف موادمخدر رفته و پيش از آنكه ديگران و حتي اولياي مدارس، موضوع را به فرزند منتقل كنند، اين والدين باشند كه درباره این موضوع، با پسر و دختر خود صحبت كنند. صحبتكردن درباره این موضوع نيز بايد پيش از آن باشد كه فرد در جامعه موادمخدر و الكل را ديده و آن را حتي براي يكبار و بهصورت محدود مصرف كرده باشد.
عواملي چون سهولت دسترسي و نداشتن تفريحات سالم به ويژه تفريحات گروهي براي جوانان ازجمله دلايل افزايش مصرف موادمخدر و اعتياد به شمار ميآيند. در جامعهاي مانند ايران به دليل اينكه مانند كشورهاي ديگر، مصرف الكل از سوی عرف مردود به حساب میآید، مصرف مواد مخدر، جاي اين ماده را هم گرفته است. البته نميخواهم با اين حرف بگوييم كه بايد مصرف الكل آزاد شود، بلكه فقط يك آمار قطعي را اعلام كردم.