علیرضا تقوینیا| منابع خبری وابسته به اسرائیل از عقبنشینی بیش از ۷۰ درصد نیروها و زرهپوشهای ارتش این رژیم از شمال نوار غزه خبر میدهند. بهنظر میرسد این عقبنشینی پس از ناکامیهای اطلاعاتی این رژیم برای یافتن اهداف راهبردی حماس در شمال غزه و معطوف شدن تمرکز ارتش اسرائیل بر منطقه جنوبی این باریکه میباشد. در این خصوص چند نکته باید ذکر شود. اسرائیل در یک سردرگمی آشکار به سر میبرد و استراتژی مشخصی برای نبرد در غزه ندارد. این رژیم نمیداند کدام هدف را باید دنبال کند؛ آزادی اُسرا، نابودی حماس، یا کشتن یحیی سنوار. اسرائیل گمان میکرد با حمله زمینی به شمال غزه میتواند آن را تصرف و بخش قابل توجهی از اهدافش را محقق کند، اما نتوانست هیچکدام از هدفهای ترسیمشدهاش را به نتیجه برساند؛ یعنی نه شمال غزه تصرف شد، نه به ساختار نظامی حماس ضربهای وارد شد، نه اسیری را آزاد کردند و نه توانستند شلیک راکتهای پرحجم از آنجا را متوقف سازند. حال اسرائیل، عمده نیروهایش را به مرز جنوبشرق غزه برده تا بتواند خانیونس را تصرف کند. یعنی بدون دستیابی به اهدافش در شمال، جنوب را برای مرحله جدید عملیات انتخاب کرده است. حدود ۲ ماه از شروع جنگ طوفان الاقصی میگذرد و اسرائیل طبق شواهد موجود، یک راهبرد مشخص برای به نتیجه رساندن نبرد ندارد و صرفا بر استراتژی زمین سوخته تکیه کرده است که آن هم از لحاظ نظامی نمیتواند راهگشا باشد و همچنان اهرمهای فشار و برگ برندههای حماس مانند اُسرا و شلیک راکت حفظ شدهاند. جنگ در حال فرسایشی شدن است و اقتصاد و زندگی عادی در رژیم جریان ندارد تا جایی که ارتش مجبور شد نیروهای ذخیره را از جبهه خارج کرده و مرخص کند. سؤال اینست که میزان تابآوری نیروهای ارتش و جبهه داخلی این رژیم چقدر بوده و نقطه جوش این جامعه تا چه میزان است؟ یعنی افکار عمومی جامعه اشغالگر در وضعیتی که هیچکدام از اهداف خود را تحققیافته نمیبیند، تا کجا میتواند زندگی در شرایط جنگی را تحمل کند؟ باید شلیک موشک و پهپاد از یمن، لبنان، سوریه و عراق را درنظر گرفت که امنیت تمام ساکنان فلسطین اشغالی را سلب کرده است. این جنگ تا این لحظه، طولانیترین جنگ تاریخ اسرائیل بوده است و مهاجران یهودی هیچگاه در این حد تحت فشار نبودهاند. در هیچکدام از جنگهای تاریخ این رژیم (حتی ۳۳ روزه)شهرهای صهیونیستنشین شمال، جنوب و غرب از کریات شمونه و نهاریا تا ایلات، تلآویو و نتانیا، به این شکل تحت فشار نبودهاند و مشخص نیست که قابلیت تحمل روحی و روانی بحران کنونی از سوی مردم آنها تا چند ماه باشد. این در حالی است که اخبار مثبتی از جبهههای نبرد به گوش آنها نمیرسد و امیدواری به پیروزی نهایی در اذهان ایشان کمرنگ است. محور مقاومت روزبهروز برگ برنده و غافلگیریهای جدیدی را رو کرده و فشار به اقتصاد رژیم صهیونیستی را بیشتر میکند. بستن دریای سُرخ به روی کشتیهای تجاری اسرائیل اتفاق کوچکی نیست که بتوان به سادگی از آن گذشت و ممکن است این راهبرد موفق به دریای مدیترانه نیز تعمیم و تسری یابد. به روایت دیگر تنگنای ژئوپلیتیکی اسرائیل، بهگونهای است که اگر مسیر دریایی آن مسدود شود، اقتصاد آن فرو میپاشد. در نهایت باید گفت این رژیم در یک بنبست استراتژیک به سر میبرد و نه توانسته به اهداف نظامی خود در غزه دست یابد و نه تهدید حماس را برطرف کرده و جامعه داخلی آن نیز زیر فشار قرار گرفتهاند و میزان تحمل این وضعیت برای آنان روزبهروز کمتر میشود. درحالیکه مردم غزه با انگیزه کامل برای آزادی سرزمینشان میجنگند و کشتهها و خانههای تخریب شده خود را هزینه طبیعی مبارزه برای رهایی کشورشان از سلطه ۷۵ ساله صهیونیستها درنظر میگیرند.