شماره ۵۰۱ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۲۶ بهمن
صفحه را ببند
نمونه‌ای از نظام مدیریت شهري

|  مصطفی عابدی  |   روزنامه‌نگار   |

اگر از ما بپرسند كه نظام تصميم‌گيري و مديريتي جامعه ايران چگونه است، در پاسخ چگونه مي‌توانيم آن را توصيف كنيم؟ براي اين‌كه بهتر متوجه اين ساختار مديريتي شويم كافي است دو مورد از اظهارات مقامات مرتبط با مسائل شهري را در كنار هم مطالعه كنيم. اين اظهارات همزمان و در يك روز منتشر شده است:
الف: معاون شهرسازي و معماري وزير راه و شهرسازي درباره وضعيت مديريت شهري بويژه در كلانشهر تهران اظهار كرد: «وضعيت فعلي كه در شهر تهران شاهد آن هستيم از علل و عوامل مختلفي سرچشمه مي‌گيرد. اول اين‌كه دولت وظايف حاكميتي خود را تعقيب نكرده است. دوم اين‌كه دستگاه‌هايي كه بايد به موقع نظارت خود را انجام مي‌دادند به وظيفه خود عمل نكرده‌اند. البته منظور دستگاه‌هاي قضايي نيست، بلكه دستگاه‌هايي مانند شوراي شهر، شوراي عالي شهرسازي و معماري و خود معاونت شهرسازي شهرداري تهران به وظيفه نظارتي خود درست عمل نكرده‌اند. شهرداري با علاقه عجيبي به‌دنبال كسب منابع مالي بيشتر از محل فروش ظرفيت‌هاي شهر است. متاسفانه اين موضوع مانند ويروسي در بقيه شهر‌ها نيز پخش شده است. به اعتقاد من، شهرداري تهران به واسطه فروش شهرسازي، بودجه خود را در كمتر از دو دهه به‌طور بلندپروازانه از 200ميليارد تومان ... درحال حاضر به رقم بيش از 17‌هزار ميليارد تومان رسانده است. تمامي مطالعات درباره كلانشهرها نشان مي‌دهد راه توسعه كلانشهرها توسعه معابر نيست. هر چقدر جاده‌ها و معابر را افزايش دهيم درحقيقت نفوذ ترافيك را در كلانشهرها افزايش داده‌ايم.»
ب: اکنون اظهارات شهردار تهران را در همان روز و درباره موضوع مدیریت شهری مرور کنیم: «بنده به‌عنوان خدمتگزار در شهرداری در خدمت مردم هستیم و مسئولیت می‌پذیریم. ظرف شش‌ماه تهران را قابل زندگی کنیم به شرطی که با همراهی و همدلی و به‌دور از مچ‌گیری باشد. امروز مشکلات اصلی ما در حوزه محیط‌زیست است و نباید بگوییم جان مردم در خطر است، باید بگوییم مشکلات محیط‌زیست دارد جان مردم را می‌گیرد شاید بگویید ما مشکل بودجه یا قانون داریم، اما از نظر من این مشکلات اولیه است و ما حتی نتوانستیم از ظرفیت قانون و پولی که وجود دارد، استفاده کنیم. بسیاری از قانون‌ها اجرا نمی‌شود، درآمد کشور ما در یک بازه زمانی پنج، شش‌ساله پنج‌برابر شده اما اتفاق خاصی در مملکت رخ نداده حتی مشکلات بیشتر شده است. بیایید بپذیریم مشکل اصلی مدیریتی است چراکه هرکس می‌خواهد چرخه را خود آغاز کند و کار دیگران را کنار می‌گذارد. باید بپذیریم خطر بسیار جدی است. هر موتورسیکلت در شهر هشت‌برابر پیکان آلودگی تولید می‌کند و برخورد با آن نه پول لازم دارد و نه مسأله قانونی دارد، اما چرا جلو کسانی که به صورت غیرقانونی جان مردم را به خطر می‌اندازند، نمی‌گیرید؟ این اقدامات اراده می‌خواهد که وجود ندارد چراکه جان مردم گویا برایشان اهمیتی ندارد. این اقدامات کاری نیست که شهرداری به‌تنهایی، دولت به‌تنهایی و مردم به‌تنهایی بتوانند انجام دهند، بلکه وظیفه هر انسان آزاده‌ای است. وقتی می‌توانیم به‌سرعت کنترل کنیم، ولی این کار را نمی‌کنیم، چگونه می‌خواهیم در پیشگاه خدا پاسخگو باشیم؟ ممکن است الان مصاحبه کنیم و زنگ بزنیم، اما فردا چه جوابی در قیامت خواهیم داشت؟ با همکاری شهرداری و دولت و بخش خصوصی می‌توان در کمتر از چهارسال کل زباله‌های شهر تهران را به انرژی پاک تبدیل کرد. ما امسال توفیق داشتیم با تمامی مشکلات، ٢٥کیلومتر مترو در تهران بسازیم که این در دنیا بی‌نظیر است. این‌که محیط‌زیست امروز معضلی جدی است که جان همه مردم از جنین در شکم مادر تا کهنسالان را به خطر انداخته است. اگر دوستان و مسئولان در سطح ملی احساس کنند ساخت‌وسازها در شهر تهران برای مردم مضر است، شهرداری تهران اعلام آمادگی کرده است تا در تمام بخش‌ها از صنعتی، مسکونی و تجاری، مجوز ساخت صادر نکند.»
قصد آن را نداريم كه بگوييم ادعاي كدام يك از اين دو نفر درست يا نادرست است، حتي ممكن است بخشي از حقيقت در ادعاي هر يك از اين دو نفر وجود داشته باشد، ولي در چند چيز يقين داريم.
1ـ یکم اين‌كه مشكلات متعددي در مديريت شهري كشور وجود دارد. نه‌تنها مردم بلكه مديران كشور هم به وجود اين مسائل و مشكلات اتفاق‌نظر دارند.

 می‌توان ادعا کرد که دانش و اطلاع آنان از مشکلات و مسائل شهر بسیار عمیق‌تر از مردم عادی است و حتی بیش از مردم از خطراتی که آینده نظام شهری ایران را تهدید می‌کند، اطلاع دارند.
2ـ دیگر اين‌كه هر بخش از مديريت كشور، مسئوليت اين مشكلات و مسائل را به عهده بخش‌های ديگر مي‌اندازد و به‌طور ضمنی یا روشن در برابر مشکلات از خود رفع مسئوليت مي‌كند. باید گفت که مشکل اصلی ما نه در آن چیز‌هایی است که گفته می‌شود بلکه مشکل در همین تعارض‌ها و نپذیرفتن مسئولیت است.
3ـ بر اثر این گفتار، مرز ميان مسئولين و منتقدين مخدوش شده است. چند دهه است كه بزرگ‌ترين منتقدين جامعه ایران، بخشي از مسئولان آن هستند؛ مسئولانی كه بايد پاسخگو باشند و نه پرسشگر. به ظاهر در جامعه ما این امكان فراهم شده است كه افرادي هم از نعمت‌هاي بي‌كران مديريت و مسئول بودن بهره‌مند باشند و هم از نعمت پرسش‌كنندگی و منتقد بودن! و در نهايت اين مردم هستند كه نه توان يا اجازه پرسشگري دارند و نه از امتيازات مسئول بودن بهره‌مند مي‌شوند. شکاف میان قدرت داشتن و مسئولیت‌پذیری در جامعه ما شاید چنان باشد که پیشرفت امور را ناممکن بنماید.
وقتي كه كسي مسئوليت پذيرفت، حق ندارد در ميانه راه مشكلاتي را به رخ مردم بکشد و مدعی شود که این مشکلات مانع از تحقق انجام وظايف اوست؟ درواقع پذيرش مسئوليت همراه با اطلاع قبلي نسبت به همين مشكلات انجام مي‌شود. این درد نظام مدیریتی در ایران است. آقایان اگر بجای آن‌که توپ را به زمین یکدیگر بیندازند براساس قانون و در چارچوب وظایف خود عمل کنند بخش مهمی از مشکلات برطرف می‌شود و اگر کسی هم این وظایف را انجام نمی‌دهد باز هم وظیفه حکومت است که او را تغییر دهد یا تنبیه کند. بنابر این و با توجه به این اظهارات بهتر است کارهای جاری خود را زمین بگذارند و به حل این مسأله مدیریتی بپردازند.


تعداد بازدید :  133