اسدالله علم، وزیر دربار و از نزدیکترین چهرهها به محمدرضا شاه، تنها رجل سیاسی دوران پهلوی دوم است که خاطرات خود از ١٠ سال همنشینی نزدیک با شخص شاه و خاندان پهلوی را مکتوب کرده است. این تقریرات در ٧ جلد تحت عنوان «یادداشتهای علم» به چاپ رسیدهاند و ما در این ستون به تناوب این یادداشتها را مرور میکنیم.
شاکر شاه اقتدارگرا باشید
واقعاً به شاه دعا کردم، من گاهی فکر میکنم چرا باید مردم شکایت از رژیم اقتدارگرا داشته باشند؟ آن هم از چنین شخصی که وجود خود را وقف کشورش کرده است و میبینیم که اگر به صورت دیگری کشور ما اداره میشد محال بود این پیشرفتها نصیب شود. من اگر عقیده دارم که باید مردم را بیشتر در سرنوشتشان دخالت داد، فقط از این جهت است که اولا این کار کاملا حالا امکان دارد و باعث به هم ریختگی نمیشود. ثانیا مردم در آن صورت قدر این پیشرفتها را بیشتر میدانند و خود را سهیم خواهند دانست. افسوس که دولت این مسأله را درک نمیکند یا نمیخواهد بکند که راحتتر باشد. باری بعد از ناهار شاهنشاه در بافق به من فرمودند هیچ احساس کردهای که روسها بدون ملاحظه دارند حزب توده را تقویت کرده و آنها تلگرافات تبریک به عراق و افغانستان مخابره میکنند؟ عرض کردم بله، این خطر همیشگی ما و سیاست محاصره ما از طرف شوروی است، از شمال و شرق و غرب.23.8.52
بهزودی وضع خراب میشود
شرفیاب شدم، اما طولانی نشد، زیرا من اشتباها ترتیب گردش بعد از ظهر را داده بودم، در صورتی که شورای اقتصاد بود. زود مرخص شدم که ترتیبات را عوض کنم. صحبت شورای اقتصاد شد. دوباره به این فکر میافتم که چرا شاهنشاه من را امر به شرکت در آن نمیدهند؟ میدانم چرا، برای این که مبادا نخستوزیر و دولت از حضور من ناراحت شوند. نصرتالله معینیان، رئیس دفتر مخصوص شرکت میکند. مرد بسیار خوب و مطمئنی است. دوست من است و در کابینهام وزیر اطلاعات و وزیر راه شد، ولی کسی که جرأت حرف زدن و اظهار وجود کردن بکند نیست، یک ماشین خالی است. تا زدم لاف هنر خواجه به هیچم نشناخت/بی هنر شو که هنرهاست در این بی هنری! اما من مثل روز میبینم که به زودی کارهای مالی از هم گسیخته میشود. دولت روی گنج نشسته و دست تطاول گشوده است. این پاسداران انقلاب نمیدانند چه خون دلی خوردیم تا این آبها به جوی بازگشت و آنها دارند لذت آن را میبرند، اما بیحسابی هرگز سرانجام ندارد. مثل وضع مالی شخص من میشود، اما من در کار دولت همان قدر سختگیر بودم که در امور شخصی بی بندوبار و بیحساب هستم. میبینم که به زودی شاهنشاه من را مأمور تشکیل کابینه کنند که به این بی سروسامانیها خاتمه دهم، اگر من ندهم اوضاع جهان باز امینی دیگری بر ما تحمیل خواهد کرد.28.8.47