| آزاده صدر | مشاور حقوقی|
يك روز اگر فرصت کافی داشتيد و به دنبال برنامهای جامع و جالب برای سرگرم شدن میگشتید، به نزديكترين ايستگاه مترو محل سکونتتان رفته و دورترين نقطهای را که میتوانید با این اسب آهنی و زیرزمینی راهی آن شوید انتخاب کنید. یعنی آنقدر سرگرم مىشويد و به قدری خوراك براى فكر كردن پيدا مىكنيد كه تا مدتها يادتان نرود! چطور؟ شما اگر براى خريد یا گشت و گذار به يك پاساژ معمولی در سطح شهر برويد، نهايتا 20 يا 30 مغازه را خواهید دید. اما كافى است براى دقایقی چند در مترو باشيد؛ شايد به جرأت بتوان گفت با بيش از 100 فروشنده سيار مواجه خواهید شد. به قول دوستی شاید تنها چيزى كه مانده بفروشند و هنوز پایش به مترو باز نشده وسایل برقی است که آن هم احتمالا به دلیل دست و پاگیر بودن و البته عدم وجود امکانات لازم در واگنها برای امتحان و آزمایش صحت عملکرد این دستگاههاست. قطارهایی كه در مسیر تهران- کرج در حرکتند به دلیل دو طبقه بودن از قابليت بهترى براى ابراز وجود دستفروشها برخوردارند مخصوصا که در این واگنها فضاى بیشتری براى نمايش اجناسشان نیز فراهم است. باور کنید تجربهای که در برخورد با این فروشندگان دورهگرد و سیار بدست میآورید در نوع خود بینظیر است. برخىشان گويى از بطن مادر فروشنده به دنيا آمدهاند و چنان به كارشان مسلطاند كه شايد كمتر مغازهدارى را ديده باشيد با اين تسلط كه ضمن مواجهه با چندين مشترى، در آنِ واحد همچنان به بازارگرمي اجناسش نیز مشغول باشد. در مقابل این افراد که به واقع در کار خود حرفهایاند، فروشندگانی هم هستند که بیدست و پا مینمایند و شرم و حیایشان بیانگر اجباری است که آنها را به این وادی وارد کرده است. متاسفانه اكثريت قريب به اتفاق این دستفروشها به ارائه اجناس بىكيفيت چینی مشغولند، هرچند هستند انگشتشمار کسانی که كارهاى توليد خودشان را عرضه مىكنند. يكى فطير خانگىِ پخت روز دارد که انصافا هم طعم سلامت خانگىاش ذائقه را مىنوازد و دیگری دستكش و بلوزهاى بافتنى مىبافد و زحمت كار دستش را به فروش مىرساند. در این میان نکتهای که جالبتر از همه مسائل مطرح شده مینماید این است که اکثر قریب به اتفاق این فروشندگان سیار - مخصوصاً در متروى تهران كرج – به رغم کشمکشها و بگو مگوهای گاه و بیگاهی که با یکدیگر پیدا میکنند، اغلب مراعات نوبت یکديگر را کرده و مرتب و منظم به عرصه واگنها یا به عبارتی فروشگاه سيار مترو قدم مىگذارند. نظمی که اگر قرار بود مثلاً توسط یک مامور مخصوص حفظ نظم در این واگنها به اجرا در بیاید، شاید، چه بسا، احتمالاً، به این زیبایی نمود نمییافت و صورت دیگری پیدا میکرد.