متین مسلم کارشناس روابط بینالملل
«كريمه را فراموش کنید، باشرق اوکراین هم کاری نداشته باشید. اکنون آماده گفتوگو هستیم!» اين خلاصه همه آن چیزی است که کرملین از جامعه جهانی، اروپا و اوکرین انتظار دارد. آقای پوتین هنوز فکر میکند بهعنوان یک افسر عملیاتی جاسوسی کی – جی – بی در برلین هیچکس از نیات و اهداف او آگاه نیست.
اواخر ساعات روز پنجشنبه آقای پوتین در مینسک و همزمان با پایان مذاکرات 17 ساعته آتشبس اعلام کرد با نظارت اولاند و مرکل به توافقی برای آتشبس با پورشنکو دست یافته است. رئیسجمهوری روسیه بدون اشاره به تعهدات خود و شورشیان شرق اوکراین به مفاد توافقنامه صرفا تأکید کرد: «طبق قرار، ارتش اوکراین باید تجهیزات نظامی خود را از خط مقدم جبهه جنگ کنونی عقب بکشد». اينكه چنین توافقی که قرار است از روز یکشنبه 15 فوریه اجرایی شود، الزاما به یک راهحل قابل قبول برای صلح منجر خواهد شد یا نه؟ از دید بسیاری کارشناسان سیاسی و دیپلماتهای مقیم برلین پاسخ چندان خوشبینانه نیست. بیشتر به این دلیل که شورشیان مورد حمایت مسکو بارها نشان دادهاند به هیچ آتشبسی پایبند نبودهاند. خصوصا که توافق پنجشنبهشب چیزی متفاوتتر از توافقنامه سپتامبر سال گذشته که در مینسک و با همین هدف امضا شد اما یک هفته هم دوام نیاورد، نیست. يكسال پيش در همين روزها ارتش نيمه سرخ روسيه با هجومي بيسابقه، شبه جزيره فوق استراتژيك کریمه را به بهانه آنچه مسکو دفاع از روس تبارهای این منطقه خواند به اشغال خود درآورد. اکنون کرملین با همین منطق برژنفی درصدد است عملا شرق اوکراین را اگر نه به ضمیمه خاک خود، اما حداقل از اوکراین جدا کند.
شاید خیلی بدبینانه به نظر برسد اما تحولات 72ساعت گذشته، در خوشبینانهترین حالت میتواند تنها یک تغییر تاکتیکی و یا مانور سیاسی از جانب مسکو به دلیل فشارهای سیاسی و تحریمهای اتحادیه اروپا و ایالات متحده تفسیر شود. البته مقامات روسیه چندان مایل نیستند اعلام کنند که این فشارها عامل اصلی تغییر رفتار آنها بوده، اما واقعیات قابل مشاهده جایی برای انکار و ضد اعتراف کرملین باقی نمیگذارد. تحریمهای گسترده که مرکل روز جمعه اعلام کرد درحال گسترش هستند و فشار زیادی به بدنه نه چندان آماده و قوی اقتصاد روسیه وارد کرده است. یک دیپلمات ارشد غربی مقیم برلین میگوید: «فکر میکنم بحث بر سر تغییر رفتار روسیه دیگر مطرح نیست چون آن را مشاهده میکنیم. اگر هم تاکتیکی باشد در آن گیر افتاده است. اکنون بحث تنها بر سر میزان و وسعت آن است. مسأله این است.»
اما اگر دیدگاه این دیپلمات و نظرات مشابه آن درست باشد، رهبر روسیه به دنبال چه امتیازی است و از همه مهمتر غرب حاضر است چه امتیازی بدهد؟ طرح چنین سوالاتی بیشتر از آن جهت اهمیت دارد که دادن هرگونه امتیاز ضرورتا به یک سنت مناقشهبرانگیز در جامعه جهانی تبدیل خواهد شد که بالقوه ثبات و صلح بینالمللی و تمامیت ارضی کشورها خصوصا در شرق اروپا را با مخاطره و چالش روبهرو خواهد کرد. کما اینکه دولت لیتوانی به نگرانیهایی از این دست اشاره کرده است.
اما گره کوری که پوتین مسئول آن است چگونه گشوده خواهد شد؟
3 راهحل بیشتر قابل تصور نیست؛ اول، عقبنشینی روسیه و قطع حمایت از شورشیان که ضعیفترین و نامحتملترین گزینه است. دوم، اعطای امتیازاتی مشروط به شورشیان در قالب منطقهای خود مختاری در شرق از جانب کیف. منوط به حفظ تمامیت ارضی کشور که ظاهرا محتملترین گزینه است. خصوصا که پوتین میتواند مدعی شود به اهدافش در به آشوب کشاندن اوکراین دست یافته است. اما این امتیاز، منطقه را بالقوه به یک کانون دایمی بحران و تنش دایمی میان مسکو و کیف تبدیل خواهد کرد. سوم، شورشیان همچون گذشته، پس از اندکی آرامش بار دیگر اقدام به نقض آتشبس کرده و برای تحقق اهداف تجزیهطلبانه خود جنگ را ادامه دهند. بهطور طبیعی مسکو هم در قبال آنها بیتفاوت نخواهد ماند. شاید همین نگرانی موجب شد رئيسجمهوري اوباما روز چهارشنبه هفته گذشته در تماس تلفنی با آقای پوتین نسبت به تداوم دخالت روسیه در اوکراین هشدار دهد و متقابلا اعلام کند در صورت ادامه وضع كنونی پنتاگون ارتش اوکراین را برای مقابله با شورشیان تجهیز میکند. گزینهای که مسلما منجر به تشدید بحران خواهد شد. اما عوامل بحران کدام گزینه را انتخاب خواهند کرد؟ پاسخ ساده نیست. ولی اگر قرار است درعین نگرانی اندکی هم خوشبین باشیم با همه مخاطرات قابل پیشبینی، شاید گزینه دوم نه بهترین، اما ممکنترین راهحل باشد. حداقل این ویژگی را دارد که تا مدتی ابعاد جنگ و خونریزی را کنترل میکند، اگرچه آن را خاتمه نخواهد داد.