مریم شکرانی روزنامه نگار
یکی از بدقلقترین مشتریان دنیا، مشتریان خارجی هستند. برخلاف بازار خودمانی و بامرام داخل کشور که مشتریان کمتوقعی دارد، آن سوی مرزها مشتریان ادا و اصولهایی دارند که نگو! بنده خدا صادرکنندههای ایرانی.
بهعنوان مثال کاشی صادر کردیم به ایتالیا، طرف چند ماه بعد نامه زده فلان مقدار دیگر بفرستید چون ما کاشی کم آوردیم؛ حالا اینور، کارخانه کاشی ایرانی به علت تورم و گرانی سوخت و کارگر و مواد اولیه بسته شده و رفته پیکارش! مشتری بد ادای ایتالیایی هم معترض شده؛ انگار نه انگار که کار دنیاست و کارخانه امروز هست، فردا نیست.
یا مثلا آمدیم فنجان صادر کردیم به ترکیه، پس فردا، بسته را پس فرستادند که چرا سایز یک فنجان ایکس لارج است آن یکی منفی ایکس لارج! انگار که نوشنده چای، خطکش و متر میگذارد فنجان را اندازه میگیرد؟! شما تابهحال دیدهاید مهمان آدم فنجان را اندازه بگیرد؟
یا مثلا صادرات خرما. آقا خرما را ریختیم عقب وانتبار و بردیم آن طرف مرز، مشتری خارجی بهش برخورده که چرا بستهبندی مناسب ندارد! آدم خرما را میخورد یا بستهبندیاش را.
خرمای کف وانت خورده میشود خرمای بستهبندی شده با طلا و نقره هم خورده میشود. این چه ایرادی است آخر. خرما نه! پرتقال و سیب. آقا ما هزار بار پرتقالهای درشت و خوب را گلچین کردیم و گذاشتیم روی جعبه، وسط جعبه را پرتقال نرسیده و پرتقال مینیاتوری گذاشتیم. یکبار مشتری هموطن نگفت بالای چشمتان ابرو. اونوقت اون طرف، مشتری خارجی برداشته با هزار آبروریزی در بازار جهانی جعبه را پس داده که چرا همه پرتقالها یک سایز و باکیفیت نیست. انگار صادرکننده محترم ایرانی باید برود به درخت بگوید همه پرتقالهایت را هم سایز و هم کیفیت کن!
آقا درخت مگه حرف حالیش میشود. نه شما بگویید! اصلا مشتری خارجی منطق سرش نمیشود و نمیداند فروش چقدر آسان است. بگذریم. همین بازار داخل را عشق است و بس، با مشتریانی قانع و دوستداشتنی.