امیر حسین صدیق بازیگر
زندگی سالم از نظر من یعنی اینکه اینجا زندگی نکنید! نه هوا سالم است، نه آب. نه اعصابمان سالم است، نه کار، نه روح، نه جسم. اگر اینجا نباشیم شاید سالم بمانیم. اگر میخواهید حرفهای قشنگ بشنوید، مطمئنا از من نخواهید شنید. واقعیت این است که میگویم. از هر جنبه که بگویم، چه اخلاقی، چه روحانی، چه جسمانی، زندگی سالمی برایمان باقی نمانده است. همه چیزمان خراب است. در جایی هم که همه چیز خراب باشد، زندگی سالمی وجود نخواهد داشت. خیلی خوب است که در این شرایط، انسان جابهجا شود و در جای دیگری زندگی کند. اینجا حتی اگر بخواهیم برای سلامتی، شیر هم بنوشیم، سالم نخواهیم ماند؛ چراکه روغن پالم دارد!
نمیدانم، چرا امسال زمستان هم دیگر سالم نیست. از زمستان هم ناامید شده ام. دیگر حتی برف و باران هم نداریم. دلمان به همین یک چیز (طبیعت و آسمان) خوش بود که این هم روی از ما برگرداند. دیگر تمام شد. هیچ چیز، سالم نیست. دست ما هم نیست. من، یک نفر هستم. کمتر سوار ماشین میشوم تا هوا را کمتر آلوده کنم، در مصرف آب، صرفهجویی میکنم، شیر آب را میبندم، گل و گیاهان را با آب بازیافتی آبیاری میکنم، سعی میکنم به محیطزیست احترام بگذارم، چیزهای مضر را آتش نزنم تا لایه اوزون بیشتر از این آسیب نبیند، اما ظاهرا هیچ چیز به من ارتباطی ندارد. معلوم هم نیست که به چه کسی ربط دارد؟! هیچکس هم مسئولیت هیچچیز را به عهده نمیگیرد. واقعا با یک نفر و دو نفر هم کاری از پیش نمیرود. زندگی برای سالم شدن و سالم ماندن، به همه ما احتیاج دارد.
زمانی فکر میکردم که ما مردم ایران، بهترین مردم دنیا هستیم، باهوشترین، مهربانترین، بااخلاقترین... اما امروز به این نتیجه رسیدهام که ما تنها خودمان هستیم که میگوییم «ما» خوشگلترین و باهوشترین و با فرهنگترین و قهرمانترین مردم دنیا هستیم. واقعا کسی این حرفها را برای ما نگفته و نمیگوید جز خودمان. اوضاع و احوالی که بر ما میرود، ثابت میکند که ما خیلی از آنهایی که به خودمان نسبت میدهیم، نیستیم. اگر بودیم، امروز زندگیمان طور دیگری بود.