شماره ۴۹۹ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۳ بهمن
صفحه را ببند
خود زرنگ پنداری!
| حسین شیرازی|

چند روز پیش یکی از دوستانم که بیمار بود و قصد رفتن به دکتر داشت را همراهی کردم. از بخت بد، بیماریِ دوست من از نوع تقریباً صعب‌العلاج است و حسابی هم خرج روی دستش گذاشته. آدرس مطب دکتر مورد نظر را داشتیم و وارد که شدیم، دیدیم عجب شلوغ است! دور تا دور سالن انتظار پر از آدم بود و برخی هم سرپا ایستاده بودند و 6 نفر هم در صف پرداخت ویزیت جلوی ما بودند. البته اول فکر می‌کردیم 6 نفر جلویمان هستند و بعد 2 نفر دیگر هم از بیرون آمدند و مستقیم به اول صف رفتند و ویزیت خود را نقداً پرداخت کرده و نوبت گرفتند. نفرات جلویی ما هم مجبور شدند بروند بیرون و دوباره برگردند. چرا؟ چون منشی دکتر از آنها می‌خواست که پول خود را نقداً بپردازند و افراد را مستقیما حواله می‌کرد به عابر بانک روبه‌روی مطب؛ آن سوی خیابان. هرکس هم که می‌پرسید چقدر پول نقد از عابر بانک بگیرم، خانم منشی می‌گفت: «ویزیت 30‌هزار تومان است. احتمالاً یکی دو تا آزمایش هم داشته باشید. حدود 150‌هزار تومان بگیرید که کم نیاورید.» بنده پیش خودم فکر می‌کردم که حتما 3 عدد دستگاه پوز روی میز منشی همگی خراب هستند و شاید هم کلاً امروز سیستم قطع باشد تا این‌که نفر جلویی من به منشی گفت: «خانم من اصلا حال خوشی ندارم. اگر ممکن است امروز کارت بکشم تا مجبور نباشم بیرون بروم و پول نقد بگیرم. نمی‌توانم بیشتر از این سر پا بایستم.» منشی هم جواب داد:  «نه، امکانش نیست. شما که قانون این‌جا را می‌دانید. اگر کارت بکشید بعدا دکتر من را توبیخ می‌کند.» بنده که این را شنیدم فهمیدم این رویه مدت‌هاست که جاری است و بحث خراب بودن دستگاه پوز یا قطع بودن شبکه مطرح نیست. نوبت به من که رسید از خانم منشی پرسیدم: «چرا دکتر با کارت کشیدن مخالف‌اند و مریض مجبور است نقدی بپردازد؟» ایشان درحالی‌که سر پایین داشته و با عینک نیم‌دایره‌ خود مشغول خواندن برگه‌ای بودند، به گونه‌ای مختصر و مفید فرمودند: «چون اگر کارت بکشید، مالیات کم می‌شود!» این را که گفت، چشمان بنده از تعجب گرد شدند! این پزشک محترم با این درآمد نجومی درحالی‌که تنها 2 روز در هفته در مطب، بیمار پذیرش می‌کند (بقیه را در بیمارستان مشغول عمل جراحی است) و از هر نفر بیش از 100‌هزار تومان می‌گیرد، مریض مادرمرده را مجبور به پرداخت نقدی می‌کند که چه؟ که به اصطلاح خودش زرنگی فرموده و مالیات را بپیچاند! من نمی‌دانم چرا تحصیل علم لزوماً با خود فهم و شعور به همراه نمی‌آورد؟!! مگر نه این است که ایشان در این کشور به رایگان یا
 نیمه‌رایگان تحصیل کرده و از مالیات‌های مردم برایش میز و صندلی و تخته و استاد فراهم شده تا درس بخواند و برای خودش آقای دکتر و صاحب ثروت و موقعیت اجتماعی شود؟ مگر نه این است که هر روز صبح در امنیت مالی و جانی در محل کار خود حاضر می‌شود و مشغول کسب درآمد است؛ امنیتی که با پول همین مالیات‌ها تأمین شده و‌ هزار تا از این «مگر نه این است»‌ها. و حالا که نوبت به پرداخت مالیات خودش رسید، باید اینگونه از زیر بار مسئولیت اجتماعی خود فرار کند؟! این است تعریف زرنگی در فرهنگ ما؟! یادم افتاد به حرف همسایه‌مان که می‌گفت با دوستش از کانادا عازم ایران بوده و در فرودگاه چرخی در فروشگاه‌های معاف از مالیات می‌زده و جنسی خریده و دوستش هم از آن کالا خوشش آمده، اما نخریده و گفته که این جنس را می‌توانم در شهر پیدا کنم و درست نیست من که شهروند کانادا هستم، از فروشگاه معاف از مالیات خرید کنم. (باور کنید همسایه‌مان خودش دیده بود!) و بعد یادم افتاد به کارمندان، اعم از رسمی و غیررسمی و قراردادی و حتی ساعتی - یعنی بی‌پشتوانه‌ترین نوع کارمند - که سر برج،‌ درصدی از چندرغازشان کم می‌شود تا دین خود را به جامعه ادا کرده باشند. و یادم افتاد به خیلی از چیزهای دیگر که در این مقال نگنجد.

 


تعداد بازدید :  455