| شهره مجمع |
صفحات روزنامهها را که ورق میزنیم بیشتر با صفحههای اقتصادی و اندیشه یا جامعه مواجهیم. گروههایی که اخبار و تحلیلهای بسیاری در روزنامهها دارند و فضای بیشتری را به خود اختصاص میدهند اما از مفاهیم بازار و بازاریابی و دانش مرتبط با آن کمتر مطلبی میبینیم. با وجود انتشار روزنامههای اقتصادی، بیشتر صفحات آنها را اخبار اقتصادی پر کرده و گزارشات مرتبط با آن و گاهی هم تحلیلهای اقتصادی که از مصاحبه با اقتصاددانان منتشر شده است اما در آن روزنامهها هم کمتر از مسائل بازار و علم بازاریابی با توجه به وضع ایران سخن یا مطلبی نوشته میشود. اما چرا؟
علم بازاریابی یکی از علوم مهم در مدیریت است و چه در دوران رکود و چه دوران رشد صنایع و خدمات به کمک مدیران میآید تا بتوانند محصولات و خدمات را در بهترین منطقه با بهترین قیمت و با استفاده از به صرفهترین شیوه توزیع به دست مصرفکننده برسانند، ضمن اینکه شیوههای مختلف و مناسبی را برای تبلیغ کالا/خدمات نزد مصرفکننده به کار گیرند و مکانیزمی برای ارتباط با مشتریان طراحی و رضایتمندی مشتریان را هدف قرار دهند. همه این امور به علاوه مواردی که از قلم افتادهاند برای به دست آوردن سودآوری شرکت و پایداری ایجاد جایگاه مناسب نزد مشتریان است.
دوره رشد و بالندگی صنایع در ایران به اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 بر میگردد و اولین کتاب بازاریابی در آن سالها نگاشته شده است. بعد از انقلاب و پایان جنگ دوران دیگری از تحول اقتصادی آغاز شد و تا نیمه دهه 80 پیش رفت و پس از آن نوسانات اوضاع سیاسی و تحولات بعدی آن باعث رکودی در بازار تولید و خدمات در ایران شد. در دورانی که به تفسیرها و تحلیلهای بازار و شیوههای مناسب و نوین بازاریابی با توجه به شرایط ایران نیاز بیشتری است، شاهد آن هستیم که مفسران و تحلیلگران علم بازاریابی بی تحلیلتر از همیشه هستند و حتی در روزنامهها هم اثری از یک تحلیل کوتاه در مورد یک مسأله و مشکل بازاریابی در شهرهای مختلف ایران دیده نمی شود. در این یادداشت برآنم که به چند علت در این خصوص اشاره کنم.
1- یکی از علل فقدان تحلیلهای بازاریابی در مورد مسائل روز ایران این است که افراد صاحب تجربه و مدیران اگر تحلیلی درباره موضوع و پدیدهای در شغل و صنف خودشان- با توجه به شرایط ایران- ارایه دهند آن را تهدیدی برای کسب و کار خود قلمداد میکنند. چون رقبا نسبت به وضع آنان در بازار به آگاهی دست پیدا می کنند، ضمن اینکه ممکن است در شرایطی که آن شرکت با آن شیوه بازاریابی موفق عمل کرده، رقیب هم همان شیوه را برای موفقیت به کار گیرد و سهم بازار بیشتری را از آنِ خود کند.
2- بیشتر افرادی که در زمینه بازاریابی فعالیت میکنند بیشتر در نقش مشاور به استخدام شرکتها درمیآیند. از این رو ارایه هر گونه تحلیل را نوعی تهدید برای حرفه خود میدانند. چه بسا وقتی تحلیلی رایگان در یک روزنامه منتشر شود، دیگر مشتری ای (شرکت) برای مشاوران باقی نخواهد ماند و با او قرارداد کاری منعقد نمی کنند. چه بسا آن تحلیل برای آن شرکت یک راهکار عالی برای یک مشکل باشد؛ بر عکس اقتصاددانان و جامعهشناسان. این دو دسته چون عایدی از ارایه تحلیل در جامعه ندارند و نگران جنبه درآمدی از ارایه تحلیل نیستند، برای همین به راحتی در روزنامهها انواع تحلیلهای اقتصادی و جامعه شناختی را ارایه میدهند.
3- بیشتر مدرسان علم مارکتینگ و مدیریت در کلاسهای خود به آموزش فردی میپردازند و کمتر آموزش فردی را به مسائل روز ایران پیوند میدهند. دانش پذیران و دانشجویان دورههای آزاد نیز با فراگیری درسها پس از اتمام دوره از مسائل روز بازار کشور کمتر شناخت و به تبع آن تحلیل دارند اما اگر از دورههای مزبور (مانند دورههای آزاد مدیریتی و MBA) ارزیابی از دوره گرفته شود، همه فارغالتحصیلان رضایت کامل دارند و در صدد ایجاد شغلی شخصی هستند بدون اینکه بدانند در بازار روز ایران چه اتفاقی درحال رخ دادن است.
4- و آخر اینکه گاهی انتشار اطلاعات و یک تجربه مارکتینگ از طرف کارمند یک شرکت ممکن است با اخراج او همراه شود یا به لحاظ اخلاقی شیوه درستی نباشد. این درحالی است که اصطلاح KM(Knowledge Management) خواستگاه مدیریتی داشته و ریشه در آن دارد و انتقال تجربه بر آن مبنا پایه گذاری شده است.
در نتیجه آنچه شاهد هستیم این است که علم مارکتینگ و مدیریت در ایران و با توجه به شرایط روز، دچار واماندگی شده است. همینطور در کتابفروشیها، کتابهای ترجمه شدهای را میبینیم که با مثالهای مختلف از شرکتهای گوناگون خارجی در دسترس هستند اما هیچ مطابقتی با شرایط روز بازار ایران ندارند.