شما حاضريد براي آنكه بخشي از كمبودهاي ماليتان را جبران كنيد، بخشي از وجودتان را بفروشيد؟ اين اتفاق هر روز در گوشهوكنار شهر ما رخ ميدهد و هزاران نفر حاضرند براي بهدست آوردن مقداري پول، چوب حراج به كليه خود بزنند. تامين كليه از بدن يك انسان زنده، مدلي است كه طي دهههاي اخير در ايران حرف اول را ميزند چراكه حتي اگر خانواده بيماران مرگمغزي راضي به اهداي كليه آنها شوند، تعداد اين بيماران كفاف اين همه بيمار كليوي را نميدهد. شیوع بالای بیماریهای غیرواگیر همچون دیابت که منجر به تخریب کلیه و سایر اعضای بدن میشود، باعث شده تا آمار بیماران دیالیزی و نیازمند پیوند کلیه در کشور افزایش پیدا کند. بیمارانی که دچار تخریب کلیه میشوند، بدنشان همیشه به دیالیز جواب نمیدهد و میبایست پیوند شوند. در چنین وضعیتی است که تقاضا برای دریافت کلیه بالا میرود و از سوی دیگر پیوند ناشی از مرگ مغزی در کشور بهاندازهای نیست که بتواند به تمامی درخواستها پاسخ دهد.
کلیهفروشی جزو معضلات اجتماعی جدی در کشور است که سالها قشر فقیر جامعه را وسوسه کرده تا برای جبران بخشی از هزینههای جاری زندگی، یکی از حیاتیترین اعضای وجودشان را در بازار به فروش برسانند. براساس آمار، سالانه بهطور متوسط دوهزار پیوند کلیه در کشور انجام میشود که ۲۰درصد آن از افراد دچار مرگ مغزی تأمین و بقیه پیوندها از طریق فروش کلیه انجام میشود. بهطور دقیقتر، آمار رسمی در ایران نشان میدهد، سالانه نزدیک به دوهزار و 300 مورد پیوند کلیه انجام میشود که از این تعداد تنها 595 مورد، از طریق بیماران مرگمغزی انجام میشود. 20درصد از جمعیت کشور یعنی 15میلیون نفر مبتلا به بیماریهای کلیوی هستند که ۳۵هزار نفر از آنها ناچارند هفتهای دو تا سه بار دیالیز شوند.
مشکل وقتی حادتر میشود که بدن فرد به دیالیز جواب ندهد و فرد نیازمند پیوند کلیه شود. همچنین، براساس نظر متخصصان بیماریهای کلیوی در کشور، 15 تا 20درصد رشد را نسبت به سالهای گذشته نشان میدهد، بنابراين زماني كه تقاضا وجود دارد، عرضهكننده به دلايلي كه اغلب اقتصادي است، كليه خود را عرضه ميكند. بهگفته غلامرضا پورمند، رئیس قدیمیترین بیمارستان ایران، صف پیوند کلیه برای افراد خاصی شاید داشته باشیم چون به برخی بیماران بهدلایلی مانند بیماری قلبی پیشرفته، دیابت و مرض قند؛ پزشکان اجازه پیوند نمیدهند، ولی صف انتظار به آن شکل كه در کشورهای اروپایی و آمریکا شاهد آن هستيم در ایران وجود ندارد، بهطوری که در این کشورها بیماران سالها در صف انتظار پیوند هستند.
اگر انسانهايي كه قصد ايثار دارند را كنار بگذاريم تنها دليلي كه براي سايرين ميماند، نياز مالي است. هيچكس كليهاش را نميفروشد اگر نياز مالي نداشته باشد. تامين هزينههاي زندگي و مشكلات مالي آنقدر به افراد فشار ميآورد كه از نظر خودشان راهي برايشان باقي نمانده جز فروش كليه. بهطور حتم ارتباط فقر و فروش كليه در كشور قابلتامل است. بعضي از آنها بدهكارند، بعضي ديگر ورشكسته شدهاند و برخي ديگر به نان شب محتاجند و اين مسأله نگرانكننده است. اگر تدبيري انديشيده نشود و اين مسأله مد شود، جامعه خسارت ميخورد. فروش كليه تنها چندماه مشكل اين قشر را برطرف ميكند و پس از چند ماه مشكلات اقتصادي دوباره سر باز ميكند. در چنين مواردي اين حاكميت است كه بايد دست به كار شود و تصميمي اتخاذ كند و دولت نيز بايد سازوكاري تعريف كند، آن هم در شرایطي كه ایران تنها کشور جهان است که خرید و فروش اعضای بدن در آن قانونی است. با ارتقای سطح رفاه اجتماعی، ایجاد اشتغال، ارتقای فرهنگ اهدای کلیه در جامعه، نهادینهکردن اهدای اعضای بیماران مرگمغزی و ورود قانون به بحث خريد و فروش اعضا انتظار ميرود كه شاهد ناقصسازي خود خواسته، آن هم بيشتر در بين جوانان كه قرار است نيروهاي مولد جامعه باشند، نباشيم.