شماره ۳۵۰ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۰ مرداد
صفحه را ببند
گفت‌وگو با علی عرب‌احمدی درباره معماری شهر دیگری که قرار است پایتخت ایران باشد
بیایید همین تهران را از نو بسازیم

| طرح نو|  سارا شمیرانی|  معروف است که یکی از رکوردهای ثبت شده در کتاب گینس درخصوص ایران، بيشترين تعداد تغيير پايتخت در طول تاريخ است. آمده است که تهران سي و دومين پايتخت ايران است که بنا به دلایل مختلف در هر دوره‌ای تغییر کرده است. حالا چند سالی‌ است که تهران با مشکلات فراوانش همه را به این نتیجه رسانده که باید برای کم‌کردن مشکلات، شهر تازه‌ای بنا شود. شهری که عنوان پایتخت را یدک بکشد و نگاه‌ها را از سمت تهران دور کند شاید که با این اتفاق از رشد بي‌رویه جمعیتی در شهر تهران جلوگیری شود. مخالفان و موافقان هرکدام دلایل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی متفاوتی دارند که هرکدام از آنها زوایای متفاوتی از این طرح را بررسی می‌کند. ضمن این‌که تجربه دیگر کشورها همچنان به‌عنوان یک الگوی موفق یا ناموفق در بین نظریات مختلف مطرح می‌شود. علی عرب‌احمدی، استاد دانشگاه معماری، در گفت‌وگویی با «شهروند» از ویژگی‌هایی می‌گوید که پایتخت جدید در صورت وارد شدن به فازعملیاتی به آن نیاز دارد. عرب‌احمدی اگرچه از مخالفان این طرح است اما انتقال پایتخت را از منظر معماری بررسی کرده است.

 

 طرح انتقال پایتخت از زمانی که مطرح شد مخالفان و موافقان زیادی داشت. شما به‌عنوان یک معمار و کسی که می‌تواند در ساخت پایتخت جدید نظری داشته باشد، از نظر شهرسازی و معماری علت موافقت یا مخالفت با این طرح را چه می‌دانید؟
این‌طور که به نظر می‌رسد شهر تهران از برآوردن حوایج و نیازهای مردم و دولت عاجز شده و تمام راه‌حل‌ها بررسی شده و اکنون ظاهرا تنها راه باقیمانده انتقال پایتخت به نقطه‌ای دیگر است. وقتی پای صحبت نهادهای مدیریتی و مرتبط می‌نشینید صحبت از گره‌های کور و مسائل لاینحلی می‌کنند که قطعا شما را به این نتیجه خواهد رساند که انجام این کار ضروری و اجتناب‌ناپذیر است. به شخصه با این طرح مخالفم. البته با هر حرکتی که در راستای تمرکز زدایی از این شهر بحران زده باشد باید موافق بود که یکی از این سیاست‌ها همین مسأله انتقال پایتخت است که فکر می‌کنم بتوان به صورت مشروط آن را پذیرفت اما نکته‌ای که وجود دارد این است که باید بدانیم ما در هزاره سوم زندگی می‌کنیم و از حالا باید خود را آماده پذیرفتن تبعات آتی چنین حرکتی کرده باشیم. شهر درواقع موجود زنده‌ای است، این موجود زنده متکثر، چندلایه و درعین‌حال بسیار ناشناخته است، اما با این وجود به دلیل زنده بودن قویا به محرک‌ها پاسخ می‌دهد، علت مخالفت من این است که ما با کاهش محرک‌ها می‌توانیم آستانه تحمل این موجود را بالا ببریم به علاوه ما اگر پایتخت را تغییر دهیم باز هم با وجود محرک‌ها در پایتخت جدید همین پاسخ‌ها را در آن مکان جدید دریافت خواهیم کرد.
 پس با این اوصاف معضل پایتخت تبدیل به یک گره کور شده است که همه جا مشکلات خاص خودش را خواهد داشت...
کافی است برای پاسخ دادن به این مسأله، چند پرسش کوتاه مطرح کنیم. ما برای مکان جدید چه تدابیری داریم؟ به لحاظ‌ مختلف چه امکان‌سنجی‌هایی را انجام داده‌ایم، برای زیرساخت‌ها، برای اسکان مردم، برای مدیریتش، برای آلودگی آن، برای هجوم ریزگردها به آن، برای خودرو‌ها و بنزین‌های آلوده‌اش، برای سر و صدایش، برای پدافند غیرعامل و... از هر کجا به این موضوع نزدیک شویم مسائل بسیاری بي‌پاسخ می‌ماند. به نظر می‌رسد تمامی راهکارهایی که در گذشته برای حل معضلات پایتخت اندیشیده شد نظیر طرح اراضی عباس‌آباد، احداث و انتقال ساختمان‌های وزارتخانه‌ها به سمت مناطق قابل توسعه در غرب و شمال غرب تهران و... همگی این تفکرات و تلاش‌ها اکنون ابتر مانده است، اما انتقال هم دردی را درمان نخواهد کرد چرا که معضلاتی که گریبانگیر تهران است بقیه شهرهای بزرگ ما را هم مبتلا ساخته است به نظر می‌رسد پایتخت جدید هم با تمامی تفکراتی که آن را حمایت می‌کنند مسیر مشابهی را طی می‌کند.
 در صورتی که این طرح کاملا عملیاتی شود، پایتخت جدید باید از نظر معماری چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا هم با دنیای مدرن منطبق باشد و هم هویت ایرانی خود را حفظ کند؟
شهر نیاز به هویت دارد. مفاهیمی وجود دارند که برای شهر هم معنا دارند و هم بسیار قابل تامل هستند. «هویت» به نوعی بزرگترین دغدغه دوران مدرن برای شهرسازان و معماران و گروه‌های درگیر با فرآیندهای معماری و شهرسازی است. می‌دانیم که بخشی از هویت افراد ناشی از هویت ظرفی است که در آن قرار می‌گیرند و همگی به خوبی به تاثیرات محیط بر افراد آگاه هستیم. به نظر می‌رسد که پایتخت جدید نیازمند هویت است (حالا برای ما که در طول تاریخ معاصر موفق شده‌ایم شهرهای با هویتمان را هم هویت زدایی کنیم، این پرسش بزرگی است که چگونه می‌خواهیم برای یک ساختار جدید هویت تعریف کنیم) هویتی که پاسخگوی تکثر قومیتی، چندلایگی و بسیاری مسائل دیگر باشد. هویتی که برآمده از اصالت تاریخی و فرهنگی ما باشد و درعین‌حال معطوف به آینده و قابلیت ارتباط با دنیاهای دیگر را داشته باشد. پاسخ به همین جمله حداقل صدسال است که ما را درگیر کرده و هنوز پاسخ صحیح را پیدا نکرده‌ایم. همین‌جا مساله‌ای که مطرح می‌شود این است که قضیه صرفا به معماران و شهرسازان محدود نمی‌شود و کلیه گروه‌هایی که در این ظرف (پایتخت جدید) زندگی می‌کنند در تعریف، ساخت و تزریق هویت نقش دارند. در نظر داشته باشید که وقتی صحبت از هویت می‌کنیم صرفا از یک معنی صحبت نمی‌کنم در دنباله آن بسیاری از معانی و مفاهیم دیگر نهفته است.
 در پایتخت جدید چه فاکتورهایی باید به صورت جدی رعایت شود تا مشکلات آلودگی هوا و ترافیک گریبان این شهر را نگیرد؟
ظاهرا یکی از پیچیده‌ترین معضلاتی که گریبان ما را در موقعیت کنونی گرفته همین مسأله آلودگی و ترافیک است، اما این مشکل کدامیک از شهرهای بزرگ و کلانشهر‌های ما نیست؟ ما پایتخت را به هر شهر دیگری هم منتقل کنیم تا زمانی که نتوانیم مسائل مربوط به زیرساخت‌های ارتباطی را حل کنیم کماکان این معضل را خواهیم داشت، تا زمانی که ما نتوانیم فرآیند حمل‌ونقل عمومی را بهبود ببخشیم درگیر مسأله تزاید خودرو خواهیم بود، تا زمانی که کیفیت خودروها را ارتقاء نبخشیم، تا زمانی که سوخت باکیفیت به مصرف‌کننده عرضه نکنیم در هرجای دیگری هم پایتخت را بنا کنیم با همین مسائل و مشکلات دست به گریبانیم. می‌توان با هزینه‌های گزاف و سرسام‌آوری که صرف احداث پایتخت جدید خواهد شد خیلی از همین آیتم‌ها را در پایتخت کنونی بهبود ببخشید و درعین‌حال می‌توانیم بخش قابل توجهی از ساختمان‌های دولتی، بخش تولید و نظایر آن را به مجموعه‌های موجود و مرتبط با آنها منتقل کنیم تا بحث تمرکززدایی بهتر و همگن‌تر اتفاق بیفتد. چرا این همه جمعیت در یک شهر زندگی می‌کنند؟ دنبال چه می‌گردند؟ چرا این همه خودرو در خیابان‌های شهر می‌بینیم؟ اینها همه سوالاتی است که تا به آنها پاسخ داده نشود آلودگی هوا و ترافیک نه‌تنها در پایتخت که در هیچ کلانشهری حل نخواهد شد.
 با توجه به این‌که درحال حاضر بحران‌های زیادی مثل کمبود آب، زلزله و... تهران را تهدید می‌کند، معماری چه کمکی می‌تواند به حل این بحران‌ها در پایتخت جدید کند؟
این روزها معماری هم نظیر سایر رشته‌ها به دیسیپلین‌ها و تخصص‌های گوناگون تقسیم شده، درعین‌حال پیشرفت‌های تکنولوژی و مباحث مرتبط با انرژی و عدم اتلاف آن و معماری پایدار بسیار قابلیت‌های معماری را ارتقاء داده است، در این بخش اگر بتوانیم نیروهای متخصص را درگیر پروسه موردنظر (ساخت پایتخت جدید) کنیم قطعا نتایج درخشان خواهد بود کما این‌که در کشورهای پیشرفته و گاها درحال توسعه شاهد دستاوردهای معماری در زمینه‌های یاد شده هستیم، معماری می‌تواند کمک کند که هم خودش، هم بسترش و هم مخاطبانش پایدار باشند، چنین رابطه تعاملی منجر به حفظ منابع مصرفی می‌شود. درعین‌حال ساختمانی که در مقابل زلزله برخورد منطقی نشان می‌دهد می‌تواند به حفظ منابع مصرفی کمک کند، آسیب و زیان را کم کند. معماری‌ای که بتواند استفاده از منابع انرژی موردنیاز سرمایش و گرمایش را کاهش دهد قطعا به حفظ محیط‌زیست و سلامت کاربر کمک شایانی خواهد کرد، درواقع می‌توان گفت معماری می‌تواند نقش کلیدی داشته باشد. اما دیدگاه مدیریتی در ایجاد چنین نگرشی مهم است به همین دلیل هم معتقدم در همین پایتخت موجود هم اصلاح دیدگاه‌های مدیریتی که متاسفانه با رویکردهای منفعت‌طلبانه قشر خاصی پیوندهای ناگسستنی و تفکیک‌ناپذیر خورده است می‌تواند منجر به بروز اتفاقات بهتر و زیباتری برای پایتخت و پایتخت‌نشینان شود.
 به نظر شما بهتر است یک شهر جدید ساخته شود یا یکی از استان‌های همجوار تهران مثل سمنان به‌عنوان پایتخت انتخاب شود؟
ما تجارب ناخوشایندی از احداث شهرهای جدید داریم، این سوال درواقع به پاسخ روشنی منجر نخواهد شد چون راه‌حل پیشنهادی من این خواهد بود که ما قادر نیستیم شهری را به‌عنوان پایتخت احداث کنیم که واجد همه خصوصیات موردنظر باشد و وقتی که چنین قدرتی نداریم درواقع مشکلی را حل نکرده‌ایم و به سوالی پاسخ نداده‌ایم. از سوی دیگر با انتقال پایتخت به یک شهر موجود در نزدیکی درواقع مشکلات و معضلات را به آن‌جا منتقل خواهیم کرد در نتیجه باز هم مشکل و معضلی را حل نکرده‌ایم، فقط منتقل کرده‌ایم نتیجتا این هم راهکار منطقی و مناسبی به نظر نمی‌رسد.
 پس با این اوصاف که در تهران ادامه فعالیت‌ها ممکن نیست و انتقال پایتخت هم کار منطقی به نظر نمی‌رسد، برای گذر از این بحران چه باید کرد؟
برمی‌گردم به پیشنهاد قبلی که خدمت‌تان عرض کردم، یک گزینه می‌تواند این باشد که ما براساس پتانسیل‌های هر فعالیتی شهر یا منطقه‌ای را به‌عنوان هدف انتخاب کنیم و فعالیت مورد نظر را به آن‌جا منتقل کنیم، این اقدام می‌تواند درعین‌حال که تمرکز را از پایتخت فعلی کمتر کند، پایتخت فعلی را منفعل نخواهد کرد و همچنین شهرهای دیگری که به‌عنوان مجموعه‌های هدف انتخاب می‌شوند را فعال‌تر و پویاتر می‌کند، البته این پیشنهاد هم اشکالات خود را دارد و خالی از ایرادات نیست اما به نظرم از آن طرح‌های انقلابی مثل ساخت پایتخت جدید یا انتقال به شهری دیگر که هم شرایط پایتخت و هم شهر جدید را پیچیده خواهد کرد بهتر است. اصلاح ساختار موجود منطقی‌تر از حذف و اضافه گزینه‌هاست. در پایان تکرار می‌کنم، همچنان معتقدم نگرش کلان مدیریتی در بهبود ساختار موجود تأثیر بسزایی دارد، فرهنگ‌سازی و تعریف روابط مردم و پایتخت، توجه به مسائل مردم ازجمله اشتغالزایی و بهبود معیشت مردم در همه نقاط کشور، سیاست‌های توزیعی، پرهیز از بسیاری از مسائلی که در شرایط کنونی باعث از بین بردن آرامش جامعه، ایجاد استرس و تحریک می‌کند و بسیاری عوامل دیگر که یا در حیطه اطلاعات من نیست یا حضور ذهن نسبت به آنها ندارم و در حیطه‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نظایر اینها تأثیرگذار هستند، بسیار حایز اهمیت است.
 خیلی از مخالفان این طرح هزینه بالای جابه‌جایی پایتخت را علت اصلی مخالف خود می‌دانند. به نظر شما در کدام بخش‌ها می‌توان هزینه‌هایی به مراتب کمتر داشت ولی به نتیجه مطلوب‌تری رسید؟
ما تقریبا در حیطه کشاورزی که ازجمله وزنه‌های عملکردی اقتصادی، معیشتی و حتی فرهنگی ما است با چالش‌های بزرگی مواجه هستیم و می‌توان گفت که ما صنعت کشاورزی‌مان را که درحال رشد و توسعه بود درحال حاضر از دست رفته فرض می‌کنیم، این ناشی از نگرش کلان مدیریت در این حوزه و به تناسب در سایر حوزه‌هاست، آن بودجه مربوط به مسائل پایتخت جدید اگر در حیطه کشاورزی سرمایه‌گذاری شود البته با مطالعه کارشناسان آن حوزه قطعا می‌تواند باعث شکوفایی اقتصاد و فرهنگ و بهبود وضع معیشت شود قطعا در بحث واردات و صادرات مواد کشاورزی تأثیرگذار خواهد بود. فکر می‌کنم اگر همگی به وخامت اوضاع این موجود زنده (پایتخت) پی ببریم می‌توانیم گام‌های مثبتی برداریم.


تعداد بازدید :  136