محمدیوسفی اقتصاددان
مهمترین نکته در بحث انتقال پایتخت این است که ما نباید نظرات شخصی و غیرکارشناسانه خود را در موضوع به این مهمی دخالت دهیم. انتقال پایتخت بهخصوص درباره نسلهای آینده اهمیت ویژهای دارد. در تمامی کشورهای توسعهیافته دنیا وقتی پایتخت ظرفیت لازم را نداشته باشد و تنها هزینههای اضافی برای دولت به همراه داشته باشد، پایتخت به جای دیگری انتقال پیدا میکند. درحالحاضر هم در کشور ما شرایط به شدت تغییر کرده است. شرایط بینالمللی و جغرافیایی و اقلیمی تغییر کرده و خشکسالی به یک بحران جدی تبدیل شده است. جمعیت تهران بهقدری زیاد شده که با انواع و اقسام مشکلات اقلیمی و طبیعی و با بسیاری از خطرات پیشبینی نشده روبهرو است. مشکل ساختوسازها هزینه ماندن در تهران را چند برابر کرده و متاسفانه برخی به دلیل منافع خود، نفع مردم را در نظر نمیگیرند و تلاش میکنند درمورد این موضوع سنگاندازی کنند. بحران در تهران بسیار جدی است. شما تنها به یک مورد کوچک درمورد شهر تهران دقت کنید. وقتی در یک کوچه 8 متری مجوز ساخت یک برج میدهند یعنی کسی به فکر مردم نیست چراکه همین مجوز و ساختوسازهایي از اين دست میتواند جان افراد را هنگام سیل یا زلزله به خطر بیندازد. ما باید این واقعیت را قبول کنیم که امروزه از نظر عقلی و منطقی ادامه زندگی در شهر تهران امکانپذیر نیست. کمبود آب و گاز و ترافیک و آلودگی، مشکلات را چند برابر کرده است. ما نباید با مسأله انتقال پایتخت خیلی پیچیده و عجیب برخورد کنیم. مسأله انتقال پایتخت مربوط به هیچ جناح سیاسی و هیچ دولتی نیست و نباید خیلی منفعتطلبانه با این موضوع برخورد شود. در شهری مثل تهران که درحالحاضر نه شرایط شهری مناسبی داریم و نه مهندسی آنطوری که باید در کشور صورت گرفته است، باید هرچه سریعتر این اتفاق بیفتد تا هزینههای کمتری بپردازیم. انتقال پایتخت قطعا میتواند بخشی از این مشکلات را کم کند و از نظر من این باور که هزینههای بالای اینجا به جایی به ضرر کشور است کاملا نادرست است چراکه همین هزینه که 66میلیارد دلار برآورد شده میتواند به رونق اقتصادی در کشور کمک کند، رونقی که باعث میشود بخشی از آن هزینه دستمزد کارگران و مهندسانی شود که قرار است در ساخت پایتخت جدید همراه باشند. از طرف دیگر با این هزینه تا حالا فکر کردید که چقدر مصالح و ابزار و تکنولوژی میتوان خرید و بکارگیری این تعداد نیرو تا چه اندازه میتواند به چرخه تولید در کشور کمک کند؟ درواقع اینطور به قضیه نگاه میکنم که انتقال پایتخت یک نوع سرمایهگذاری بهحساب میآید. سرمایهگذاری که میتواند تهران را از گرانی مسکن، ساخت بیرویه شهرکها، مشکل ترافیک و آلودگی هوا نجات دهد. تهران همچنان یک کلانشهر باقی میماند و قرار نیست برای کسانی که به تهران مهاجرت کردند، مشکلی پیش بیاید. اگر قرار باشد با همین روند ادامه دهیم، تهران تنها هزینههای اضافی برای ما به همراه دارد که به مرور زمان باعث هدر رفتن هزینههایی به مراتب بیشتر از انتقال پایتخت میشود، بدون اینکه اتفاق مثبتی در این زمینه بیفتد. دولت حالا که در این زمینه تصمیم گرفته است، نباید تردید داشته باشد و باید هرچه سریعتر در این مورد وارد فاز عملیاتی شود. کما اینکه در گذشته هم تجربه جابهجایی پایتخت وجود داشته و پایتخت ایران از همدان، شیراز و اصفهان به پایتخت کنونی که تهران باشد، تبدیل شده است. البته این توضیحات و ضرورتی که از آن نام بردیم نباید منجر به این شود که یک کار غیرعلمی و بدون مطالعه صورت گیرد. چراکه در پایتخت جدید باید توجه ویژهای به بحرانهایی شود که امروزه تهران را تهدید میکند. بهعنوان مثال شهری که روی گسل زلزله نباشد و در ضمن دچار بحران و کمبود آب نشود، دو فاکتور اساسی است که باید به آن بهعنوان پایتخت جدید دقت شود. این تجربه موفق در کشورهایی مثل پاکستان، آمریکا و هند تجربه موفقی بوده است و یک تصمیم عاقلانه به حساب میآید. به مسأله انتقال پایتخت نباید بهعنوان یک مسأله سیاسی یا اقتصادی صرف نگاه کرد. تهران در تمامی ابعاد دچار مشکل شده است.
یک مشکل اقتصادی میتواند کمکم به یک مشکل اجتماعی تبدیل شود و مشکلات اجتماعی حتی میتواند خود یک بحران سیاسی به همراه بیاورد. در نتیجه باید به فکر ساخت یک پایتخت مدرن با سازوکارهای مدرن بود. پایتختی که به صورت کلی انتقال پیدا کند. گفتن این جمله که تنها پایتخت اداری و سیاسی منتقل شود، بیهوده است چراکه همین الان هم تهران پایتخت اقتصادی نیست و بیشتر درآمد ما که از نفت حاصل میشود به استان خوزستان مربوط میشود. درنتیجه با ساختن یک شهر جدید با ویژگیهای جدید بهعنوان پایتخت میتوان امیدوار بود، مشکلی که سالهاست درباره آن صحبت میشود به نتیجه عملی برسد. نتیجهای که به نفع تمام مردم و نسلهای آینده
خواهد بود.