شماره ۴۹۶ | ۱۳۹۳ يکشنبه ۱۹ بهمن
صفحه را ببند
آقای رضاداد بازی را تمام کنید

وحید سعیدی روزنامه نگار

1- این بازی معلوم نیست چه زمانی قرار است تمام شود. انگار تا مادامی که علیرضا رضاداد عنان و افسار جشنواره را در دست داشته باشد باید این بازی اعصاب خردکن را تحمل کرد. یک بازی بی‌حال و فرسایشی که گویی فقط خود رضاداد با آن حال می‌کند. در هر دوره‌ای که او دبیر بوده این بازی فرسایشی برای یک فیلم اتفاق افتاده و او به وسیله آن فیلم با مغز و اعصاب مخاطبان جشنواره بازی کرده. حالا ماجرای این بازی چیست؟ ماجرا خیلی ساده است، در هر دوره فیلمی در جشنواره حاضر است که حساسیت‌هایی روی آن وجود دارد، فیلم‌هایی که اتفاقا به شکل رسمی در جشنواره حضور دارند، اما به‌دلیل سیاست‌های محافظه‌کارانه آقای دبیر، هیچ‌وقت زمان اکران آنها مشخص نمی‌شود، به‌نحوی که برای جذاب‌شدن بازی، شایعه عدم اکران آن هم از همان روزهای اول در جشنواره دهان‌به‌دهان می‌شود تا این بازی فرسایشی جذاب‌تر هم شود. در این مدت دبیر  و دیگر ارکان جشنواره در قبال تاریخ دقیق اکران فیلم موردنظر و شایعات عدم‌اکران فیلم سیاست‌سکوت را در پیش می‌گیرند و وقتی شایعات به نقطه اوج خود رسید و همه به این جمع‌بندی رسیدند که فیلم موردنظر در جشنواره اکران نخواهد شد، آقای دبیر وارد ماجرا می‌شود و بدون هیچ اطلاع قبلی، آن فیلم را روانه اکران می‌کند و همه را غافلگیر می‌کند تا برنده دو سره این بازی شود.  او با این کار از یک طرف فیلم را اکران کرده تا حرف و حدیثی باقی نماند و از طرف دیگر با اکران بدون اطلاع قبلی موجبات این را فراهم می‌کند تا خیلی‌ها موفق به تماشای آن اثر نشوند تا حاشیه‌هایش کمتر شود.‌ سال 85 و در جشنواره بیست‌وپنجم این ماجرا برای «سنتوری» مهرجویی افتاد و به‌یکباره فیلم به‌جای یک‌فیلم دیگر در سینما فلسطین نمایش داده شد.‌ سال گذشته و در جشنواره سی‌ودوم این سناریو برای فیلم «عصبانی نیستم» افتاد. همه ساعت 10 وارد سالن شده بودند تا «طبقه حساس» کمال تبریزی را ببینند و حتی مجری مراسم معرفی فیلم هم منتظر عوامل این فیلم بود، اما یکباره به او اعلام کردند که به‌حاضران در سالن اطلاع دهد که الان در این ساعت فیلم «عصبانی نیستم» اکران خواهد شد، فیلمی که قرار بود همان روز در سانس ساعت 4 نمایش داده شود. رضاداد امسال این بازی را با فیلم مجید مجیدی شروع کرده. بعد از لغو اکران فیلم «محمد رسول‌الله (ص)» در مراسم افتتاحیه و بروز این شایعه که ممکن است به‌دلیل وجود حساسیت‌های موجود، این فیلم هیچ‌وقت اکران نشود، دبیر جشنواره تا همین روز جمعه که جشنواره وارد نیمه دوم خود شده بود، به شکل رسمی در این‌باره اظهارنظر نکرد و دوباره با همین سکوت بازار شایعه‌ها را داغ نگه داشت.
2- جلوی کانتر ورودی مرکز همایش‌های برج میلاد یا همان کاخ کذایی جشنواره، از صبح اول وقت یعنی همان شروع سانس اول یا بعد از آن، انواع و اقسام ویژه‌نامه‌ها دیده می‌شود. ویژه‌نامه‌هایی که روزنامه‌ها و سایت‌های مختلف ناشر آن هستند. اتفاقا تعداد قابل‌توجهی از این ویژه‌نامه‌ها اختصاص دارد به روزنامه‌های جریان منتقد که قاعدتا بخش عمده‌ای از مطالب آنها در نقد سیاست‌ها و فیلم‌های جشنواره است. اما در این میان خبری از نشریه روزانه جشنواره نیست. نشریه‌ای که می‌بایست به‌نوعی با پوشش درست اتفاقات پاسخگوی جریان منتقد باشد. اما تا شب هیچ خبری از این نشریه نیست که نیست و درست زمانی که جشنواره از تک و تا افتاده سروکله آن پیدا می‌شود یعنی نوشدارو بعد از مرگ سهراب. الان دیگر برخلاف سال‌های گذشته در دست مخاطبان برج نشریات دیگر دیده می‌شود تا نشریه روزانه.
3- اواخر دهه 70 که تازه وارد مطبوعات شده بودم، عجیب برای جشنواره شور و شوق داشتم، رسیدن به لحظه شروع جشنواره دقیقا برایم مثل لحظات ‌سال تحویل  بود و روزهای جشنواره هم مثل نوروز، هر روز که از آن کم می‌شد، غمگین‌تر می‌شدم و بعدازظهر آخرین روز هم دقیقا حس و حالم مثل عصر سیزده‌بدر بود. ای‌کاش هنوز هم این حس و حال را داشتم. آن سال‌ها و پیش از تبعید جشنواره به برج میلاد و نمایش فیلم‌ها در سالن غیراستاندارد مرکز همایش‌ها، آیین جشنواره برای ما اصحاب‌رسانه در سالن‌های سینما اتفاق می‌افتاد، به همین دلیل جشنواره رنگ‌وبوی سالن‌های سینما را داشت. اما این‌جا دیگر سالن سینما نیست که رنگ و بو داشته باشد. یک سالن غول‌پیکر است که مزین شده به یک پرده نمایش، همین. این فاجعه کوچکی نیست ما الان 5 سالی است که رنگ و بو و حس و حال را از جشنواره‌فجر گرفته‌ایم. این ماحصل دوران زمامداری جواد شمقدری و همکارانش است که حالا حالا‌ها انگار گریبانمان را چسبیده و رها نمی‌کند و مسئولان جدید هم جسارت عوض‌کردن این مسیر را ندارند.


تعداد بازدید :  118