سحر عصرآزاد
«خداحافظي طولاني» قصهاي ملتهب و عاشقانه را در عمق طبقهكارگري بهگونهاي تصوير ميكند كه تعليق و وجوه جذابي براي پيگيري مخاطب بههمراه دارد.
نهمين فيلم سينمايي كارنامه فرزاد موتمن براساس فيلمنامهاي از اصغر عبداللهي ساخته شده كه بازگشتي است به دوران خوش آثار موفق و نمونهوار هر دو سينماگر كه سالهاي زيادي از ساختهشدن آنها ميگذرد.
حضور فيلمهايي همچون «هفتپرده»، «شبهاي روشن» و «صداها» در ميان آثار يك فيلمساز كافيست كه با وجود فاصلهگرفتن موتمن از دغدغهمنديهايش، همچنان منتظر بازگشت او به استانداردهايي كه بهواسطه آثارش در ذهن مخاطب ايجاد كرده، بمانيم. «خداحافظي طولاني» حاصل همين انتظار و خوشبيني به سليقهمندي موتمن است.
فيلم متناسب با دغدغهمنديهاي اين كارگردان سينما نسبت بهژانرها و گونههاي سينماي كلاسيك، آزمون ساخت يك فيلم عاشقانه براساس الگوهاي ژانر وسترن است كه در سينماي امروز ايران كمتر با چنين ارجاعي مواجه ميشويم.
فيلم متكي بر تضادها و تقابلهايي است كه فرد را در اقليت و در مقابل جامعه اكثريت قرار ميدهد و از قِبَل اين رويارويي موقعيت دراماتيكي خلق ميكند كه ويژگيهاي نمادين كاراكتر محوري را برجسته ميكند كه در اين فيلم مردي بهنام يحيي است.
درام با بازگشت يحيي از زندان و تلاش او براي بهدست آوردن موقعيت اجتماعي قبلياش آغاز ميشود كه از همان اولين سكانس با تكيه بر كدها و نشانهها به رويدادي در گذشته اشاره ميشود كه نامعلوم است اما بهتدريج با اطلاعات ارایهشده، گرهگشايي ميشود. اهميت اين روايت در اين است كه در عين وامداري به اصول ژانر و حركت بر مسير الگوهاي تعيينشده ژانر وسترن، طراحي جذابي براي درگيركردن مخاطب دارد تا به شكل تدريجي اطلاعات را در اختيار او قرار داده و در عين حال همراهي با اين مسير را بهواسطه كشف كدها و گرههاي كوچكتر همچنان جذاب نگه دارد.
هرچند بازگشت يحيي به اجتماع كوچك كارخانهاي كه از نوجواني در آن كار كرده و البته محله كوچك حاشيهنشين با بحران و التهاب همراه است اما كيفيت رابطه خاصي كه در حريم كانون امن خانه يحيي ميگذرد، به شكلي حسي و گرم است. چينش اين تضاد است كه موقعيت دراماتيك يحيي را كه درگير اين شرايط ناهمگون شده، جذاب و همراهي برانگيز ميكند تا مخاطب با دقت كدهاي كاشته شده در اين مسير را كنار هم قرار دهد و از خلال آنها به فراخور هوشمندي خود، گره فيلم را بازكند.
گرهي كه از مرحله كشف آن، موقعيت يحيي و رابطه عاطفي دوگانهاش در حريم خانه و كارخانه، رنگ و بويي ديگر پيدا ميكند و مخاطب را وادار به بازنگري در كدهاي ابتداي مسير تا پايان ميكند.
«خداحافظي طولاني» علاوه بر حس و حال نوستالژيك عميقي كه به گذشته و روابط عاشقانهاي به سبك و سياق حريم و حرمتهاي قديمي دارد، تصويري رئال و ملموس از نوع زندگي و روابط در اجتماع كوچك و حاشيهنشين كارگري دارد. تصويري كه ميتواند بدون بزرگنمايي، شناسنامهاي دقيق از زمان و مكان و طبقه اجتماعي قشر محوري فيلم بدهد كه براي فيلمي اينچنيني يك ويژگي مثبت مهم است. فيلم علاوه بر ثبت تجربهاي خوشايند در كارنامه موتمن و عبداللهي، نقطهاي درخشان در كارنامه بازيگري سعيد آقاخاني است كه تاكنون در نقشهاي طنز و كمدي آثار خود و كارگردانان ديگر تثبيتشده و تصور او در نقش يحيي ابتدا به ساكن غريب و ناممكن به نظر ميآيد. اما ريسك اين انتخاب جسورانه جواب داده و آقاخاني در اين نقشآفريني جدي، تلخ و عميق بهگونهاي موفق است كه مخاطب را غافلگير و همه پيشزمينهها درباره خودش را كمرنگ ميكند تا با يك بازيگر جديد و غيرقابل پيشبيني مواجه باشيم. «خداحافظي طولاني» ويژگيهاي مختلفي براي جذابشدن دارد كه مهمترين آنها در شرايط حالحاضر سينماي ايران ميتواند اين باشد كه شبيه فيلمهاي ديگر و بهخصوص موجهاي كوتاه و بلند فيلمسازي اخير نيست بلكه اتفاقا حس و حال فيلم بهجهت درامپردازي، سبك و سياق كارگرداني و فرم اجراي كار، متفاوت و نوستالژيك است.
هم نوستالژي عشقهاي عميق فراموششده در گذر زمان، هم حسرت حالوهواي فيلمهاي قديمي و كلاسيك كه هميشه خاطرهساز هستند. طبعا تأمين هر دو اين وجوه در يك فيلم آنهم در شرايطي كه همه براي مدرنشدن و فاصلهگرفتن از قراردادهاي مرسوم از هم سبقت ميگيرند، كار آساني نيست. اما فرزاد موتمن موفق شده اين تجربه خاص و نهچندان آسان را بهشكلي قابلقبول در كارنامه خود بهعنوان كارگرداني تجربهگرا ثبت كند.