طرحنو| اميرتوحيد فاضل| هدايت هر جامعهاي براي دستيابي به توسعه و پيشرفت، رابطه مستقيم با نظام آموزشي و تربيتي آن جامعه دارد. براساس ديدگاه اكثر كارشناسانتربيتي، اگر نظام آموزشي جامعهاي دچار نقص و كاستيهايي باشد، آن جامعه براي دستيابي به پيشرفت در حوزههاي مختلف بهويژه توسعه علمي پايدار با چالشهاي جدي روبهرو ميشود. يكي از مهمترين نيازهاي نظام آموزش و پرورش امروز كشورمان از ديدگاه اين كارشناسان، تربيت معلماني است كه با علم روز و شيوههاي نوين آموزشي آشنا باشند. اين موضوع را محور گفتوگويي با قاسم جعفري، نماينده بجنورد و عضو كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس شوراي اسلامي قرار داديم كه حاصل آن را در ادامه میخوانید:
يكي از اهداف تدوين و تصويب سند تحول نظام آموزش و پرورش، بهرهمندي از شيوههاي نوين آموزشي و تربيت نسل جديدي از معلماني است كه بتوانند نيازهاي كشور براي دستيابي به توسعهپايدار را فراهم سازند. اگر پايه نظام آموزشي را بهرهمندي از معلمان توانمند تصور كنيم، شيوههاي جذب معلم در نظام آموزش و پرورش كشورمان را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
متاسفانه ما در سالهاي اخير فراز و فرودهاي بسياري در شيوهها و نحوه جذب معلم داشتيم. در دورهاي معلمان ما براساس نظام تربيتمعلم آموزشديده و جذب ميشدند. براي ورود به دانشگاه تربيتمعلم بايد فرد داراي مدرك ديپلم بود و سپس با گذراندن دورههاي 2 يا 4 ساله بهعنوان معلم يا دبير جذب آموزش و پرورش ميشد. در دورهاي نيز افراد فارغالتحصيل دانشسراها از سوي آموزش و پرورش جذب ميشدند. اين افراد پس از دريافت مدرك سيكل، به دانشسرا رفته، با گذراندن دورههاي آموزشي بهعنوان معلم بهكار گرفته ميشدند. در يك مقطع زماني ديگر نيز همه اين شيوهها را برداشتند و گفتند اين چه كاري است كه ما افراد را آموزش دهيم. بايد افراد خودشان به دانشگاه بروند و ما پس از اخذ مدارك كارداني، كارشناسي و كارشناسيارشد بهوسيله برگزاري يك آزمون سراسري، بهترينها را انتخاب كرده و بهعنوان معلم استخدام ميكنيم. در آن مقطع اين تئوري مطرح بود كه افراد فارغالتحصيل دانشگاهها با سپريكردن يك دوره آموزش ضمنخدمت، ميتوانند بهعنوان معلم در آموزش و پرورش مشغول بهكار شوند. پس از مدتي اين شيوه نيز ملغي و بحث دانشگاه فرهنگيان كه همان تربيتمعلم سابق است، بهنوعي احيا شد. اگرچه شيوه آموزش از طريق دانشگاه فرهنگيان و سپس جذب فارغالتحصيلان اين دانشگاه تا حدودي اشكالات شيوههاي قبلي را ندارد، اما تعداد افراد آموزشديده اين دانشگاه به هيچعنوان جوابگوي نياز كشور حداقل از نظر كمي نيست. نتيجهاي كه از اين دورهها ميگيريم، اين است كه نحوه جذب معلم در نظام آموزش و پرورش ما فراز و فرودهاي بسياري را تحمل كرده و متاسفانه آسيبهاي جدي نيز بههمراه داشته است.
مهمترين اشكالي كه در جذب معلم داريم را چه مواردي ميدانيد؟
مساله مهمي كه متاسفانه در اين حوزه مغفول مانده، اين است كه ما شغل معلمي را هم مانند ديگر مشاغل ميبينيم. يعني ميگوييم در فلان منطقه يا فلان شهرستان نياز به 100 معلم داريم و بعد ميگوييم خب داشتههاي ما الان 10معلم است و باقي را به شيوههاي ديگري همچون حقالتدريسي جذب ميكنيم. اين شيوه براي جذب نيرو در كارخانهها و صنايع يا ادارات ممكن است جوابگو باشد، اما هرگز در حوزههاي مهم و تاثيرگذاري چون معلمي و استادي دانشگاه نهتنها جوابگو نيست، بلكه آسيبهايي را بههمراه دارد.اگر ما در حوزه جذب نيرو براي آموزش و پرورش نگاه درستی را حاكم نكنيم، بهطور قطع در تربيت نسلي آگاه و هوشمند با مشكل روبهرو ميشويم. اما در پاسخ به اين پرسش كه مهمترين ضعف ما چيست، بهنظر من ما بايد به معلمهاي خود هنر معلمي بياموزيم. بهطور قطع، نمراتدانشگاهي و ضريبهوشي و دانش افراد در اينكه بتوانند معلم خوب و پرتلاش و موثری باشند، تاثيرگذار است، اما ركن اصلي فراگيري هنر معلمي است. متاسفانه ما در زمان آموزش معلمان، دبيران و فرهنگيان به اين موضوع هيچ توجهي نداريم.
آموزش و پرورش دورههاي آموزش ضمنخدمت براي فرهنگيان برگزار كرده و ميكند. از سوي ديگر معلمان پيش از ورود به كلاس درس از طريق حضور در دانشسراها و دانشگاه فرهنگيان آموزشهايي را فراميگيرند. با اين اوصاف ضعف اصلي در شيوههاي جذب معلم است يا نظام آموزش ضمنخدمت؟
متاسفانه بايد بگوييم كه در هر دو بخش ضعفهاي اساسي و جدي داريم. هم در نظام جذب معلم ضعفهاي ساختاري داريم و هم آموزشهاي ضمنخدمت ارایهشده به معلمان و فرهنگيان و دبيران مدارس بهروز نيست. از سوي ديگر فرآيند ياددهي و يادگيري در نظام آموزشي كشور با شرايط روز به جلو حركت نميكند.
يكي از اشكالاتي كه كارشناسان به نظام آموزش و پرورش وارد ميدانند، اين است كه شيوههاي آموزش ما مربوط به چند دهه قبل است. اين در حالي است که حداقل طي يكدهه اخير تغييرات بسياري در جهان رخ داده و پيشرفتهاي بزرگي در حوزههاي علمي ثبت شده است. با اين اوصاف نياز به تغيير در شيوههاي آموزشي ايران احساس نميشود؟
متاسفانه اين حقيقتي انكارناپذير است كه معلمهاي شاغل در مقاطع مختلف تحصيلي از آموزشهاي بهروز برخوردار نيستند. اين ضعف، هم ناشي از عدم سياستگذاريهاي كلان و اصلي آموزش و پرورش است و هم ناشي از ضعف خود معلمان.
به عنوان نمونه، بسياري از معلمهاي ما تعطيلي تابستان را جزيي از تعطيلات خود ميدانند و اين در حالي است كه ديگر كاركنان دولت و كارگران 12 ماه سال را بهطور جدي كار كرده و بايد در محل كار خود حضور يابند. اين فرصت 3 ماهه تعطيلات تابستاني درحقيقت زماني مناسب براي افزايش دانش و آگاهي معلمان است. اما در عمل ميبينيم كه بسياري از معلمان از 15خرداد بهبعد يا هيچ فعاليتي نداشته يا در كارهاي ديگري وارد ميشوند تا نيازهاي اقتصادي خود را برطرف كنند.
به همين دليل در اول مهر ميبينيم كه اين معلم نهتنها دوره آموزشي طي نكرده، بلكه حتي يك كتاب هم نخوانده است.از سوي ديگر، كلاسهاي آموزش ضمنخدمت در طول سال نيز از ظرفيت علمي بالايي برخوردار نيست. برخي معلمان نيز تلاشي در اين حوزه بهصورت فردي انجام نميدهند و زماني كه يك معلم حتي كتاب نميخواند، چگونه ميتوان انتظار داشت كه از شيوههاي نوين آموزشي اطلاع داشته باشد. البته بايد تاكيد كنم كه در جامعه فرهنگيان ايران افراد با دانش، نخبه، كوشا، تلاشگر، دلسوز، مهربان و ايثارگر بسياري حضور دارند و من زحمات و تلاشهاي آنها را نفي نميكنم. اما متاسفانه نميتوان واقعيتهاي اصلي را هم ناديده گرفت.
مجلس شوراي اسلامي و نمايندگان مردم در اين نهاد بهويژه كميسيون آموزش چه برنامهاي براي اصلاح اشكالات در دستوركار دارند؟
بهعنوان خادم مردم، سالهاست كه در مجلس و كميسيونآموزش خدمت ميكنم. من معتقدم كه ما خلأ قانوني نداريم و اشكالات بيشتر در حوزه اجراست. اعضاي كميسيون آموزش بهطور مرتب تذكر و هشدارهايي را به مسئولان آموزش و پرورش، دولت و نهادهاي مرتبط ارایه كرده و در بسياري از تصميمگيريها همفكري لازم را به مديران
آموزش و پرورش ارایه ميدهند. لذا ما نياز به تصويب قوانين جديد نداريم و اگر قوانين جاري ازجمله سند تحول آموزش و پرورش بهدرستي اجرا شود، اشكالات بسياري را ميتوانيم برطرف كنيم. بهعنوان نمونه، اگر دانشگاه فرهنگيان بهدرستي اهداف پيشبيني شده را پيگيري كرده و دانش لازم را به معلمان ارایه دهد، بخش مهمي از ضعفها و كاستيهاي اين حوزه برطرف ميشود.
تصويب قانون يكي از وظایف مجلس است، اما وظيفه مهمتر نمايندگان، نظارت بر حسن اجراي قوانين است. آيا ميتوانيم بگوييم كه برخي اشكالات ناشي از عدم نظارت بر اجراي قانون است؟
اگر بگوييم كه نمايندگان مجلس و بهويژه اعضاي كميسيون آموزش بهطور دقيق و كامل به وظایف نظارتي خود عمل ميكنند، حرف صحيحي نگفتهام. اما اعضاي اين كميسيون هرچه در توان داشتند را به ميدان آورده و نظارت ويژهاي بر عملكرد آموزش و پرورش و مديران آن دارند.
ميتوانيد نمونهاي هم از اين نظارتها بيان كنيد؟
بله. يك نمونه عيني در حوزه واگذاري مدارس دولتي است. در نظام تحول، بحثي درباره بستههاي حمايتي مطرح بود كه متاسفانه دوستان از آن برداشت واگذاري مدارس دولتي را داشته و دارند و ما در اين حوزه تذكرهاي جدي به آموزشوپرورش دادهايم. سهشنبه هفتهگذشته وزير آموزشوپرورش چند ساعت در كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس حضور داشت و در اين حوزه بحثهاي جدي مطرح شد. روز يكشنبه 12 بهمن نيز از ساعت 12 ظهر تا شب تمام اعضاي كميسيون ميهمان وزير در وزارتخانه بودند و همين بحث قرار است تا رسيدن به نتيجه پيگيري شود. اعضاي كميسيون آموزش تاكيد كردهاند كه دست از پيگيري تا اصلاح اين وضعيت برنميدارند. البته باز هم ميگويم كه ما مدعي انجام وظيفه بهطور صددرصد و كامل نيستيم، اما آنقدر بر عملكرد آموزش و پرورش نظارت كرده و بازرسيهاي متوالي داشتيم كه برخي مديران اين وزارتخانه گلايه كرده و ميگويند نمايندگان دست از سر آموزش و پرورش برنميدارند.
اگر قرار باشد بهعنوان يكي از اعضاي اصلي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس پيشنهادي براي رفع نواقص موجود ارایه دهيم، چه راهكارهايي را پيشنهاد ميكنيد؟
اصلاح شيوههاي جذب در آموزشوپرورش و بكارگيري معلماني توانمند، ارایه آموزشهاي علمي و بهروز به معلمان، ارایه مشوقهاي ويژه براي افزايش اشتياق معلمان مانند طرح نظام رتبهبندي معلمان و بالاخره رفع مشكلات معيشتي و اقتصادي فرهنگيان بهصورتي كه در زمان حضور در مدرسه و كلاس درس دغدغه مالي نداشته باشند، مهمترين نياز
آموزش و پرورش است و اميدوارم دولت و مجلس و ديگر نهادهاي تصميمگير و تصميمساز توجه ويژه به اين حوزه داشته باشند.
مساله مهمي كه متاسفانه در اين حوزه مغفول مانده، اين است كه ما شغل معلمي را هم مانند ديگر مشاغل ميبينيم. يعني ميگوييم در فلان منطقه يا فلان شهرستان نياز به 100 معلم داريم و بعد ميگوييم خب داشتههاي ما الان 10معلم است و باقي را به شيوههاي ديگري همچون حقالتدريسي جذب ميكنيم. اين شيوه براي جذب نيرو در كارخانهها و صنايع يا ادارات ممكن است جوابگو باشد، اما هرگز در حوزههاي مهم و تاثيرگذاري چون معلمي و استادي دانشگاه نهتنها جوابگو نيست، بلكه آسيبهايي را بههمراه دارد.
متاسفانه اين حقيقتي انكارناپذير است كه معلمهاي شاغل در مقاطع مختلف تحصيلي از آموزشهاي بهروز برخوردار نيستند. اين ضعف، هم ناشي از عدمسياستگذاريهاي كلان و اصلي آموزش و پرورش است و هم ناشي از ضعف خود معلمان.