شرکتدادن کودکان با هوش عادی در کلاسهایی با عنوان تیزهوشان که در مدارس- بهخصوص مدارس نمونهدولتی یا غیردولتی- باب شده باعث شده عدهای از خانوادهها که فرزندانی با هوش عادی دارند، دچار این ذهنیت شوند که فرزندشان توانایی شرکت در کلاسهای تیزهوشان را دارد و عدمشرکت وی در این کلاسها منجر به سرکوبشدن خلاقیت و صدمهزدن به یادگیری آنها خواهد شد.
اما تیزهوشی تنها به آوردن نمره عالی در مدرسه و کلاسهای عادی مربوط نمیشود چراکه در تعریف تیزهوشی، دکتر افروز در کتاب مقدمهای بر روانشناسی و آموزش و پرورش کودکان استثنایی، مینویسد: کودک استثنایی را بهعنوان کودکی تعریف میکنیم که با کودکان متوسط و طبیعی در زمینههایی نظیر:
1. ویژگیهای ذهنی
2. توانایی حسی
3. تواناییهای ارتباطی
4. رفتار اجتماعی
5. خصوصیات جسمی
متفاوت باشد. این تفاوتها باید بداناندازه باشد که کودکان برای شکوفا ساختن هرچه بیشتر استعدادهای خویش به برنامههای درسی مختلف و خدمات آموزشی ویژهای نیازمند باشند.
دکتر افروز علاوه بر این در تعریف کودکان تیزهوش اضافه میکند: کنجکاویفکری، یادگیریسریع، استقلال در فکر، علاقهمندی به پژوهش حافظه خوب و توانایی در استدلال ازجمله خصوصیات اینگونه کودکان است که اگر بهموقع و بهجا از آن استفاده نشود ممکن است درجهت خلاف پرورش یابد.
اما واقعا تمام دانشآموزانی که در مدارس و کلاسهای استعدادهایدرخشان درس میخوانند از این توانايیها بهرهمندند؟
دکتر علیاصغر کیهاننیا، مشاور و روانشناس در این زمینه میگوید: ازجمله علاقهمندیهای خانوادهها این است که بهخودشان ثابت کنند فرزندانی نابغه دارند و بعضی از مدیران مدارس هم از این نقطهضعف خانوادهها سوءاستفاده کرده و بهدنبال هدف درآمدزایی به آنها القا میکنند که فرزندشان باهوش است. چنین والدینی فرزند خود را به مدارس یا کلاس تیزهوشان میفرستند اما چون میزان هوش این دانشآموز به اندازه دانشآموزان استثنایی نیست، وی درمیان تیزهوشان دچار احساس ضعف، خودکمبینی و حقارت میشود. درحالیکه این کودک میتوانست در شرايط عادي تحصیلی خودش بازدهی خوبی داشته باشد ولی با تصمیمگیری والدین دچار احساس كمبود اعتمادبهنفس ميشود.
پرورش ابعاد شناختی و هیجانی خلاقیت یکی از غایتها و اهداف نظامهای آموزشی است که بهویژه در دوره دبستان در کانون توجه متخصصان قرار دارد. در دهههای اخیر، نظام تعلیم و تربیت ایران شاهد جریان نیمهرسمی و چالشانگیزی است که تحتعنوان آمادهسازی کودکان برای قبولی در مدارس سمپاد (تیزهوشان) آسیبهای تربیتی- روانشناختی مختلفی را برای دانشآموزان دبستانی (و اخیرا راهنمایی) بههمراه داشته که یکی از برجستهترین آنها، خلاقیتزدایی و نتیجهگرایی و آزمونمحوری است.
در همين رابطه اخيرا دبیرکل شورایعالی آموزش و پرورش با اشاره به اینکه تعداد اندکی از دانشآموزان که استعدادهای فوقبرتر دارند، جداسازی میشوند و در مدارس تیزهوشان ادامهتحصیل میدهند، عنوان کرد: تعداد مدارس سمپاد موجود با شیب ملایمی کاهش پیدا خواهند کرد. مهدی نوید ادهم درباره سیاست جدید آموزش و پرورش مبنیبر کاهش فعالیت مدارس استعدادهای درخشان در کشور اظهار کرد: در آخرین مصوبه شورایعالی درباره استعدادهایبرتر با الهام از مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش اصل را بر عدمجداسازی این دانشآموزان از سایر دانشآموزان گذاشتیم.
وی افزود: بر این اساس دانشآموزان با استعدادهای برتر در مدارس عادی درس میخوانند که دلایل متعدد تربیتی و آموزشی دربردارد. نوید ادهم ادامه داد: در بحث دانشآموزان با استعدادهایبرتر باید استعداد را صرفا با آیکیو و بهره هوشی نسنجیم و هوشهای چندگانه را مبنا قرار دهیم و افرادی که در رشتههای دیگر دارای استعدادهای برتر هستند، شناسایی شوند و تحتحمایت آموزشوپرورش قرار گیرند. همچنين آن بخش از مدارس سمپاد که رشد بیرویه و غیرمنطقی داشتهاند کاهش مییابند و دانشآموزانی که بدون رعایت ضوابط مصوب وارد مدارس تیزهوشان شدند با برنامهریزی و شیب ملایم ظرف چند سال باید به مدارس عادی بازگردند.
نكته قابلتامل، رسيدن احساس رقابت از دوران دبيرستان و درميان دانشآموزان براي كسب رتبههايبرتر كنكور، به دانشآموزان ابتدايي و راهنمايي براي رسيدن به مدارس سمپاد است و اين احساس رقابت و جنگ بر سر منابع محدود، قطعا مفهوم مشاركت اجتماعي را به كودكان و نوجوانان ما منتقل نميكند، ضمن اينكه آموزش و روند يادگيري را هم در چرخه طبقاتي گرفتار ميكند، آنچنان كه در اين سالها شاهد آن هستيم دانشآموزي موفقتر است و رتبههاي برتر را چه در مدارس تيزهوشان و چه در كنكور كسب ميكند كه خانوادهاش توانايي مالي براي پرداخت هزينههاي بالاي معلم خصوصي و كلاسهاي تست متعدد را داشته باشند. بنابراين روند رو به كاهش مدارس تيزهوشان اگر با شناسايي درست اين دانشآموزان همراه باشد، ميتواند آنهايي را بر صندلي مدارس تيزهوشان بنشاند كه داراي استعداد و هوش بالا هستند و نه توانايي مالي.