[شهروند] مهدی صیاد شیرازی پسر بزرگ شهید صیاد شیرازی است که در سال 1360 در تهران به دنیا آمد. او دکترای روابط بینالملل دانشگاه علامه طباطبایی دارد و در حال حاضر استاد دانشگاه است. به بهانه سالگرد تولد این فرمانده فرزانه در خرداد ماه پای صحبتهای مهدی صیاد شیرازی، پسر او، نشستیم.
درخصوص منش و روش شهید صیاد شیرازی در حوزه نظامی بفرمایید؟
پدرم از جمله شخصیتهای برجسته نظامی بود که دورههای نظامی را به طور کامل قبل از انقلاب اسلامی در ارتش گذرانده بود و به لحاظ برخورداری از دانش و علوم نظامی در سطح بسیار عالی قرار داشت. به علاوه، بسیار منظم، اهل برنامهریزی و زمانبندی بود. یکی از نکاتی که در عرصه فرماندهی توجه زیادی به آن داشت، توکل به خدا و یاری گرفتن از قدرت تمام نشدنی خدای متعال در صحنه دفاع مقدس بود. در این زمینه میتوان به صحبتهای کلیدی او استناد کرد که میگفت: «ما کار را در جنگ تحمیلی با توکل به خدا شروع کردیم و به معنای واقعی فهمیدیم که بدون توکل به خدا نمیشود جلو رفت. دشمن 10 هزار متر مربع در خاک ما بود وما تنها یک عملیات ثامنالائمه که منجر به شکسته شدن حصر آبادان شده بود، انجام داده بودیم و هنوز کارهای زیادی باقی مانده بود.» از دیگر ویژگیهای بارز شهید میتوان به روحیه معنویتگرایی او اشاره کرد. شهید صیاد، همچنین روحیه انقلابیگری داشت، حتی قبل از انقلاب و زمانی که در ارتش بودند و به اسلام و راه خدا علاقه داشتند. پدر به امام خمینی(ره) ارادت داشتند و همواره در تمامی لحظات از بیانات، هدایتها و اوامر ایشان بهره میبردند و در واقع مطیع محض امر امام(ره) بودند. خصوصیت دیگری که در مورد نظامیگری و فرماندهی ایشان قابل ذکر است، سبک مدیریتی و منش فرماندهیشان است. در هیأت معارف جنگ، ایشان کلاسی داشتند که بعدها مباحثی که در این کلاس مطرح میشد در قالب کتابی به نام «منش فرماندهی» تنظیم شد. یکی از محوریترین مسائلی که ایشان در این کلاس در کنار دانش فرماندهی و مباحث علمی و آکادمیک فرماندهی طرح میکردند، بیان جنبههای معنوی، قرآن و روایات بود. همین دیدگاهشان در آمیختن علوم نظامی روز با جنبههای معنوی را در عملیات هم با خود داشتند و روحیه شهادتطلبی و جهادی جوانان و رزمندگان را در نظر میگرفتند. تأکید بر وحدت کلمه میان فرماندهان از دیگر خصوصیات مدیریتی ایشان بود. اختلاف سلیقه با بعضی فرماندهان سپاه و ارتش داشتند اما میگفتند چیزی که میتواند ما را در عملیات موفق کند، اتحاد بین ماست و به همین دلیل جمله حضرت امام(ره) را بارها تکرار میکردند که ارتش و سپاه دو لشکر الهی مجزا نیستند، بلکه اینها همه یک لشکر الهی بوده و یک هدف و آرمان دارند.
بعد از عزل بنی صدر، امام خمینی (ره) شهید صیاد را به عنوان مشاور و عضو شورایعالی دفاع تعیین کردند. درباره نقش شهید در شورایعالی دفاع توضیح بدهید؟
زمانی که عضو شورایعالی دفاع بودند، به واسطه جلساتی که شورا با ریاست جمهوری و فرماندهان دفاعی کشور برگزار میکرد، به پتانسیل این شورا پی برده بودند، لذا تلاش میکردند تا از آن پتانسیل، نهایت بهره را برای رتق و فتق مسائل مربوط به جنگ ببرند و بیشترین هماهنگی و امکانات و توجهات لازم برای رزمندگان اسلام نیز به همین واسطه فراهم شود. اما مشکلاتی هم در این مسیر وجود داشت. یکی از این مشکلات عمده، عملکرد بنیصدر، فرمانده کل قوای وقت، در قبال مسأله جنگ بود. اساسا رویکردهای او نسبت به این موضوع با دیدگاهها و اقدامات رزمندگان و مسیر انقلاب همسو نبود و به همین دلیل هم، با فرماندهان و کسانی که در شورایعالی دفاع حضور داشتند، اختلافنظر پیدا کرده بود. اساس این اختلاف هم این بود که بنیصدر قصد داشت به نوعی اهداف منافقین و صدام را در جنگ پیش ببرد و فشاری که در آن زمان بر رزمندگان اسلام تحمیل میشد، درک نمیکرد. اختلاف دیگر هم بر سر اصول اساسی اسلام بود. بنیصدر ارادتی به امام(ره)، علما و شخصیتهای مذهبی و انقلابی نداشت و از فرامین آنها نیز به درستی اطاعت نمیکرد و با سبک و سیاق و ابزارهای خودش مسائل را پیش میبرد. همین امر باعث میشد که پدر در چنین شرایط سخت و دشوار با حضور در شورا نقشآفرینی کرده و از رزمندگان اسلام دفاع کنند و نهایت تلاششان را بکنند تا از پتانسیل دولت و مسئولان عالی دفاعی برای منافع رزمندگان و پیشبرد اهداف دفاع مقدس استفاده کنند.
یکی از ابتکارات شهید صیاد شیرازی راهاندازی هیأت معارف جنگ بود. کار ویژه این هیأت چه بود و شامل چه اقداماتی در زمان جنگ میشد؟
پدر جزو استادان معارف جنگ دانشگاه افسری بودند که بعدها به نام دانشگاه افسری امام علی(ع) شناخته شد. مباحث کلاس معارف جنگ به طور تخصصی شامل گنجینه ارزشمند از دفاع مقدس و ابعاد نظامی، علمی، فرهنگی و... میشد. در واقع، این کلاس پل انتقال تجربیات دفاع مقدس به دانشجویان افسری امام علی(ع) بود. این هیأت با حضور ایشان رونق پیدا کرد. شهید صیاد، همرزمان خود را از ارتش و سپاه در آن هیأت جمع میکردند و این فرماندهان از ابتدای دفاع مقدس تا انتها با روایتگویی، خاطرات خود را میگفتند. این برنامه به صورت مدون ادامه داشت و حتی به صورت صوتی و تصویری، مناطق جغرافیایی درگیر در دفاع مقدس را ثبت میکردند و به طور میدانی از آنجا فیلمبرداری و در خود میدان هم حضور پیدا میکردند. هدف از انجام این کار، این بود که گنجینه هشت ساله دفاع مقدس و زحماتی که در آن دوران کشیده شده بود، حفظ شود تا فراموش نشود. در کل، تلاش میکردند تا این مسائل به نوعی ثبت شود و این روند کاری را تا زمان شهادتشان با قدرت پیش بردند. بعد از شهادت نیز از همرزمان ایشان، امیر آراسته و امیر سید حسام هاشمی این مسیر را دنبال کردند که تا امروز ادامه دارد. تولید کارهای فرهنگی و تولید کتابهای فاخر در حوزه دفاع مقدس و معارف جنگ و تنظیم دورههای میدانی از جمله برنامههای کنونی هیأت است.
تهیه طرحهای عملیاتی بینظیر و تلاشهای شهید صیاد در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح به شکستن حصر شهرهای سنندج و پادگانهای مریوان، بانه و سقز منجر شد. پس از تحقق و اجرای موفق این طرحها، صیاد شیرازی با دو درجه ارتقا با درجه سرهنگ تمامی به فرماندهی عملیات غرب کشور منصوب شد اما او از همان ابتدا به فرماندهی بنیصدر در مدیریت جنگ در غرب کشور معترض بود و همین امر هم موجب شد که بنیصدر آن دو درجه تشویقی را از او پس گرفت و شهید صیاد را از کار در ارتش معلق کرد. ریشه این اختلاف اختصاصا از کجا نشأت میگرفت؟
ریشه اصلی اختلاف در همان اقدامات، اهداف و تعارض آرمان و نگاه بنیصدر به اسلام، نظام، انقلاب و رزمندگان اسلام بود. به نوعی او به پیشرفت نیروهای مسلح و تجهیزات نظامی و قویتر شدن نیروهای مسلح بیتوجه بود و اهتمامی به فرامین حضرت امام(ره) در مسیر انقلاب نداشت. از آنجا که پدر جزو نیروهای انقلابی و متدین بودند و توانمندیهایی داشتند که میتوانستند در این عرصه موفق باشند، در این زمینه با بنیصدر دچار مشکل شده بودند. بنیصدر چراغ سبز و وعده وعیدهایی نیز میداد. میخواست امثال شهید صیاد را که به لحاظ علمی و توانمندی نظامی، در جایگاه بالایی قرار داشتند با وعده وعیدهای مادی از مسیری که هستند، منحرف کند. شهید صیاد شخصیت معنوی داشت و این در حالی بود که بنیصدر درک لازم را از مسائل معنوی نداشت و همه چیز را با نگاه مادی خودش میدید. این تعارضات موجب اختلاف شد و بنیصدر از سوی شهید صیاد به عنوان چهرهای غیرانقلابی شناخته شد. البته دیری نگذشت که این مسأله برای دیگران هم روشن شد و به همین دلیل از ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا عزل شد و باقی ماجرای فرار و... هم که برایش پیش آمد.
پس از برکناری بنیصدر و در دوران ریاست جمهوری محمد علی رجایی، مسئولیت قرارگاه حمزه سیدالشهداء برای هماهنگی میان ارتش و سپاه را به صیاد شیرازی دادند و او دوباره به کار بازگشت و به علت رشادتهای زیاد در اواسط ۱۳۶۰به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش منصوب شد. یکی از مهمترین اقدامات او در این جایگاه و تا پایان سال ۱۳۶۰ هماهنگی میان ارتش و سپاه بود. در واقع پس از انتصاب ایشان، سپاه و ارتش قرارگاههای مشترک تشکیل دادند و عملیات طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس انجام و مناطق اشغالی خوزستان آزاد شد. شهید صیاد براساس چه تئوری و پیشفرضهایی در این زمینه پیشقدم شده بودند؟
یکی از نکات مهمی که میتوانست در دفاع مقدس، رمز موفقیت و پیروزی در عملیات و در مسیر دفاع کشور باشد، وحدت بین این دو مجموعه نظامی بود و شهید صیاد شیرازی در این راستا اقدام کرد. ارتش، قبل از وقوع جنگ تحمیلی سازماندهی شده بود و تاکتیک داشت، اما میزان تجهیزات و امکانات در حد کشور خودمان بود و از این جهت که انقلاب کرده بودیم و وضعیت کشور تعارضهایی با کشورهای بلوک شرق و غرب داشت، لذا مجبور بودیم به دنبال خودکفایی و تولید داخلی باشیم و به صورت خودجوش مسائل را در فضای نظامی دنبال کنیم. نیروهای سپاه نیز افرادی متدین، انقلابی و حزبالهی بودند، اما از آنجا که این نهاد نوپا بود، نیاز به سازماندهی و آموزشهای نظامی داشت. برای همین در شرایط ابتدای جنگ، پتانسیل ارتش به سپاه کمک کرد. این روند متقابل بود و پتانسیل سپاه با نیروهای متدین هم، به کمک ارتش آمد و این دو توانستند در ابعاد مختلف به یکدیگر کمک کنند و ارتش و سپاه در کنار هم عملیات مشترکی نیز انجام دادند و بدین ترتیب تعداد پیروزیها و موفقیتها افزایش یافت. ارتش و سپاه زحمات زیادی کشیدند و در تمام دوران مقدس فعال بودند.
با توجه به تلاشهای شهید صیاد تا خرداد سال 1361، شاهد زبان مشترک بین ارتش و سپاه هستیم. اما بعد از فتح خرمشهر این هماهنگی کمتر شد. آیا شهید صیاد توانستند برای رفع این مسأله اقدامی انجام دهند؟
مجموعه سپاه و ارتش دنبال حل مشکل کشور بودند. شاید روش و سلایق آنها در مواردی متفاوت از یکدیگر بود، اما همّوغم و تلاشی که این دو نهاد داشتند، نشان میدهد این موضوع طبیعی است. این دو مجموعه چه در مدیریت علمیات و چه در پیشبرد دفاع مقدس باهم تفاوتهایی دارند. عزیزانی مثل پدر تلاش میکردند نظرهای متفاوت را به سمت و سویی که نتیجه کار و مسیر عملیات و دفاع کشور را به سمت پیروزی ببرد، پیش ببرند. تلاشهای زیادی در این زمینه انجام شد. اکنون که بعد از سالها به دفاع مقدس نگاه میکنیم، میبینیم که مجاهدتهای این عزیزان به نتیجه رسیده و پایان جنگ نیز به نفع ما تمام شده و توانستیم از حق و حریم خودمان دفاع کنیم. بعد از جنگ هم، ارتش و سپاه همچنان دورههای مشترکی با هم داشتند و از تجربیات یکدیگر استفاده کردند.
پس معتقدید به دلیل اختلاف در روشها بود که به نظر میرسید هماهنگی بین ارتش و سپاه کمتر شده، در حالی که از کیفیت اقدامات نظامی کاسته نشده است؟
دفاع مقدس در آن زمان تجربهای نو بود. کشور با آزمون جدیدی روبهرو شده بود. استنباطمان این است که صحبتها، بحثها و نظرها به این صورت نبوده که بخواهند روند دفاعی کشور را متوقف یا برای انحراف از مسیر انقلاب حرکت کنند. نیروهای انحرافی مانند منافقین و بنیصدر با متن انقلاب زاویه داشتند و تکلیفشان روشن بود، اما سپاهیان و ارتشیها با اصل انقلاب و نظام و امام مشکلی نداشتند. در بحث روشها و نظرهای نظامی برای بهتر شدن عملیات در برخی موارد، بحث و تفاوت نظرهایی داشتند. اصل جریان این بود که هر دو مجموعه، دشمن مشترکی به نام صدام داشتند و همه همّوغم و تلاششان را میکردند تا دشمن را از خاک خود بیرون کنند و وجبی از خاک سرزمین را به آنها ندهند. در این زمینه تفاهم بود و هر دو جریان حول محور امام(ره)، اسلام، قرآن و ارزشهای نظام و انقلاب قرار داشت. این نقاط مشترک اصلی همیشه سر جای خودش بود و اختلاف بر سر سلیقه طلبگی یا در فضای دانشجویی، فضای علمی نظامی و مدیریت و فرماندهی نظامی بود که در هر تشکیلات نظامی موضوعی طبیعی است. همیشه باید تلاش شود این موارد طبیعی باشد تا مورد سوءاستفاده دشمنان منافق قرار نگیرد و همیشه بر نقاط مشترک تأکید شود. این موضوع بعد از جنگ ادامه یافت و در حال حاضر اختلاف سلیقه به کمترین میزان خودش رسیده و هم ارتش و هم سپاه قوی شدهاند. در جریان نظامی امروز به بازدارندگی رسیدهایم. دشمنان میدانند حریف ما نمیشوند. بعد از جنگ تحمیلی هیچگونه تجاوزی نداشتهایم چون دشمنان جرأت نکردهاند به صورت نظامی وارد شوند و از جایگاه برتر با ما صحبت کنند.
آزادسازی خرمشهر یکی از مهمترین اهداف عملیات بیتالمقدس در دوره جنگ ایران و عراق بود که پس از ۵۷۸ روز اشغال در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ انجام شد. این عملیات را ارتش جمهوری اسلامی ایران به فرماندهی علی صیادشیرازی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرماندهی محسن رضایی انجام داد و موفقیتآمیزبودنش بازتاب جهانی داشت. فتح خرمشهر از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق بود. در این باره عملکرد شهید صیاد را در فتح خرمشهر و عملیات بیتالمقدس تا چه میزان اساسی و موثر ارزیابی میکنید؟
عملکرد پدر در آزادسازی خرمشهر و عملیات خاصی که منجر به آن شد، محوری بود و توانستند در این زمینه فعالیت کنند. عملکرد سپاه و شهید جهانآرا و مردم خرمشهر هم در آن زمان بسیار مهم و موثر بود. بسیار جانفشانی و ایستادگی کردند. ما هر سال سوم خرداد را به پاس زحماتی که مردم خرمشهر کشیدند، گرامی میداریم. سخن معروف امام(ره) که «خرمشهر را خدا آزادکرد» جملهای کلیدی است که هرسال میشنویم و نکات ارزندهای در آن هست. عملکرد همه از جمله ارتشیها، سپاهیها و مردم موثر بود ولی آن قدرتی که موجب شد نتیجه به نفع رزمندگان اسلام تمام شود، قدرت الهی و امدادهای غیبی الهی بود که رزمندگان اسلام به عینه آن را میدیدند. نه تنها در این عملیات بلکه در همه جا، امدادهای الهی کاملا مشهود بود. یک حرکت استراتژیک هوایی یا زمینی که انجام میدادیم به اندازه چندین حرکت متجاوزانه دشمن بود. دشمن با تجهیزات سطح بالا به ما حمله میکرد ولی ما با حداقل امکانات، بیشترین امتیاز را گرفته و بیشترین ضربات را به آنان وارد میکردیم. پدر نیز در این زمینه نکات بسیار خوبی گفتند و خاطرات زیادی داشتند. خرمشهر یکی از شهرهای استراتژیک و مهم ما است. دشمن میدانست خرمشهر یکی از مناطق مهم است که اگر آن را تصاحب کند، میتواند ضربات زیادی چه به لحاظ منابع طبیعی و نفتی و چه به جهت جغرافیایی و حتی سیاسی و نظامی به ما بزند. ولی ما توانستیم دفاع کنیم و آزادسازی خرمشهر موجب شد در بسیاری از عملیاتهای بعدی مسیر جنگ به نفع ما پیش برود. هرچه به انتهای جنگ پیش میرفتیم، روند جنگ به نفع ما بود.
شما به امداد غیبی اشاره کردید. در عملیات فتحالمبین امام(ره)، راساً وارد این مسأله شدند، اما بسیاری از فرماندهان ارتش قانع نشدند که این عملیات را انجام دهند و میگفتند دشمن به ما برتری دارد و احتمال شکست زیاد است. ولی شهید صیاد اعتقاد داشتند که حتما پیروز میشویم و خارج از این محاسبات، مسائل دیگری نیز وجود دارد و این اتفاق هم افتاد و عملیات با موفقیت انجام شد. در این باره بفرمایید.
در مورد فتحالمبین حضرت امام(ره) مطالب خوبی فرمودهاند. پدر در طراحی این عملیات نقش محوری داشت و تلاش میکرد این عملیات با هماهنگی سپاه پاسداران انجام شود و از فرامین حضرت امام(ره) نیز استفاده کنند. امام(ره) بارها میگفتند که همه بخشهای کشور ما مهم است و نمیتوانیم هیچکدام را از دست بدهیم، باید همه را حفظ کنیم و سر سوزنی نباید به دست دشمن بیفتد. لذا تمامی تلاشها بر این بود که با هماهنگی و استراتژی خوب، شهرها و استانهایی را که مناطق کلیدی بود به ترتیب اولویت آزاد کنند. عملیات فتحالمبین در بازه زمانی خوبی انجام شد و در یک منطقه جغرافیایی خیلی مهم بود و توانست بسیاری از اهداف لازم برای کشور را تأمین کند. در این عملیات هم مانند بقیه تلاش میشد کمترین تلفات را داشته باشیم و خوشبختانه نتیجه کار هم، به سمت پیروزی قاطع رزمندگان اسلام پیش رفت.
تنها دو روز بعد از آنکه ایران قطعنامه ۵۹۸ را پذیرفت، مسعود رجوی در «قرارگاه اشرف» در جلسهای با سازمان مجاهدین از تصمیم برای حمله به ایران با هدف فتح تهران از راه کرمانشاه خبر داد. البته آنها این بار دیگر کلت کمری و نارنجک دستساز در اختیار نداشتند، بلکه ارتش بعث، نیروهای سازمان مجاهدین خلق را به انواع تجهیزات مجهز کرده بود تا عملیات مرصاد را اجرا کنند. با توجه به اینکه شهید صیاد شیرازی در زمان انجام عملیات مرصاد، مسئولیت اجرایی خاصی نداشت، بر چه اساسی برای پایان دادن به تحرکات منافقین در غرب کشور به عنوان فرمانده عملیات معرفی شدند؟
زمانی نبود که پدر از مسئولیتی شانه خالی کنند یا فعالیتی نداشته باشند یا کار و مسائل را رها کنند و اهتمام نورزند. در آن زمان، مسائلی بود که در فرایند اختلاف سلیقهها و روشها و در متن کار و در پیشبرد آن مشکلاتی به وجود آورده بود. با این حال، همیشه در کنار مجموعه بودند و همکاری داشتند. دفاع مقدس برایشان مسألهای مهم بود. پدر بعد از مطلع شدن از حضور دشمن در منطقه مرصاد، بلافاصله جلسهای اضطراری با فرماندهان ارتش و سپاه تشکیل دادند و تصمیم گرفتند حرکتی فوری را دنبال و نیروی نظامی زمینی را نیز بسیج کنند. اما محور اصلی فکرشان این بود که نیروهای دشمن و منافقین را از طریق هوایی و بالگرد به صورت فوری و در ابتدای امر متوقف کنند. با مجموعه هوانیروز کرمانشاه صحبت کردند و با تدبیر، عملیات را فرماندهی و دشمن را در تنگه مرصاد متوقف کردند.